روزنامه اعتماد با بهزاد نبوی از برجسته ترین کادرهای دولت
میرحسین موسوی در دوران جنگ که در کودتای 88 او را برای چند
سال زندانی کردند گفت وگویی انجام داده است. نبوی که از معروف
ترین زندانیان سیاسی- مذهبی دوران شاه است در این مصاحبه از
جمله گفته است:
1- در حال حاضر هیچ طیفی، از جمله اصلاحطلبان نباید
خواستههای جناحی خود را مطرح كنند. امروز باید همه خواستهها
ملی و در جهت حل مشكلات و بحرانهای كشور و ملت باشد.
منافع ملی مدنظر من از درون یك گفتوگوی ملی بیرون میآید.
باید طیفهای مختلف فكری و سیاسی كه به سرنوشت كشور و ملت
اهمیت میدهند و قبول دارند كه كشور و ملت وضعیت مناسبی
ندارند، با یكدیگر به گفتوگو بنشینند و بر سر همین موضوع هم
تفاهم كنند كه مشكلات كشور و راهحل آنها چیست. با مشخص كردن
مشكلات كشور و راهحلهای آنها، منافع ملی هم تبیین میشود.
گفتوگوی ملی، یعنی گفتوگوی همه طیفهایی كه معتقد به انقلاب
و اصل نظام هستند و به وجود مشكلات در كشور اذعان دارند .
طیفها و تفكرات مختلف، نباید موجودیت و ماهیت خودشان را از
دست بدهند، بلكه باید با حفظ موجودیت، ماهیت و دیدگاههای خاص
خود، مشتركات شان را بیابند.
حوادث یكی، دو ماه اخیر و همچنین مشكلات موجود در كشور، شاید
همه طیفها را به فكر وادار كند. حل مشكلات موجود بسیار
بااهمیت تر از منافع گروهی و جناحی است. اگر همه میانهروها و
اعتدالگرایان اعم از اصولگرا، مستقل و اصلاحطلب باید مشكلات
را مطرح كرده و ایجاد آنها را ناشی از عملكرد طیفهای دیگر
ندانند كه خود این موضوع موجب اختلاف جدید نشود. به عنوان مثال
مشكلات را ناشی از عملكرد دولت یا قوه قضاییه یا شورای نگهبان
یا فلان نهاد ندانند، بلكه تلاش كنند برای راهحلها به نتیجه
مشترك برسند. چنان كه این اتفاق نیفتد، احتمال تكرار
ناآرامیهای اخیر وجود دارد كه قطعا به نفع كشور و ملت نیست.
به همین دلیل در ناآرامیهای اخیر، اصلاحطلبان و دهها میلیون
مردم معترض به وضع موجود، با معترضان همدردی كردند، اما
همراهی
نكردند.
رییسجمهور حتما از همه طیفهای دیگر و شخصیتهای طیفهای آنها
موثرتر میتواند در این راه عمل کند. اینكه تا چه اندازه موفق
شود، نمیدانم. چون این گفتوگوها شبیه میزگرد رادیو و
تلویزیونی نیست. گفتوگوی ملی با مناظره و میزگرد تلویزیونی
متفاوت است. گفتوگوی ملی ممكن است كه ماهها در پشت درهای
بسته انجام گیرد و حتی لازم هم نباشد كه بگویند گفتوگویی
انجام شد. من نمیدانم، شاید آقای رییسجمهور در حال حاضر
مشغول انجام این كار هستند. علیالقاعده ایشان خیلی بهتر از
همه میتوانند این كار را انجام دهند. البته شخصیتهای دیگری
هم، خصوصا در میان اصولگرایان و مستقلین میانهرو كه حساسیت
تندروها نسبت به آنان كمتر است، میتوانند كمك كنند و در سامان
دادن گفتوگوی ملی موثر باشند. در مجموع نیروهای معتدل و
میانهرو، كه در تشخیص بخش مهمی از مشكلات كشور، با یكدیگر
همفكر و همنظر هستند، میتوانند به صورت فردی، جمعی، با واسطه
یا بدون واسطه زمینههای گفتوگوی ملی را فراهم كنند. در این
زمینه بوق و كرنا هم لازم نیست.
رسانهای و علنی شدن این مسائل، مانع پیشرفت این گفتوگوها
خواهد شد.
سئوال: در بین صحبتهای خودتان به اتفاقاتی كه در یكی، دو ماه
اخیر پیش آمده اشاره كردید، اتفاقا بیشترین هجمه به
اصلاحطلبان در همین یكی، دو ماه وارد شد. اصلاحطلبان در كدام
قسمت این معادله بودند كه مورد نقد و تخریب قرار گرفتند. دلیل
آن چه چیزی بود؟
نبوی: سه طیف یا گروه، علیه اصلاحطلبان موضع گرفتند، یا از
موضعگیری علیه اصلاحطلبان بهرهمند شدند. تندروهای داخلی
بیشتر سعی كردند كه بهرهبرداری كنند. برخی دوستان داخلی خود
ما هم فكر میكردند به جای همدردی باید با این حركتها همراهی
كنیم. برخورد عاقلانه اصلاحطلبان این بود كه به هیچوجه با
این حركتها همراهی نكردند. حركتهای غیرقانونی و تخریبی را هم
محكوم كردند و از خواستههای بحق دفاع كردند. طیف دیگری كه
علیه اصلاحطلبان موضع گرفتند، «براندازان در هدف و
اصلاحطلبان در روش» بودند كه به شكل گسترده در صفوف
اصلاحطلبان جای دارند. آنها از عدم همراهی اصلاحطلبان با
اعتراضات كه بسیار عاقلانه بود، خیلی برآشفته شدند. اما به هر
حال این كار سبب شد كه آنها هم وارد همراهی نشوند. دسته سوم هم
ضد انقلاب و براندازان خارج نشین بودند كه اصلاحطلبان را مانع
اصلی در جهت تحقق اهدافشان میدانند. احتمالا باید بدانید كه
مسعود رجوی اولین كسی بود كه بعد از جنبش دوم خرداد
اصلاحطلبان را با طرح «فتنه خاتمی» فتنهگر نامید.
سئوال: مخالفان و منتقدان شما میگویند كه در سال ٨٨ با حضور
در خیابان و پیگیری مطالبات، مخالفتی نداشتهاید. ولی چرا الان
با حضور عدهای دیگر در خیابان برای پیگیری مطالباتشان مخالفت
میكنید؟ آیا این موضعگیری، یك بام و دو هوا نیست؟
نبوی: پاسخ به این سوال شما قدری دشوار است. من با آن نحوه
حضور در سال ٨٨ هم مخالف بودم. مطلع هستید كه من بیست و سوم
خرداد ٨٨ بازداشت، بیست و چهارم آزاد و بالاخره بیست و پنجم
مجددا بازداشت شدم. من هم در راهپیمایی بیست و پنجم خرداد حضور
پیدا كردم. حدود یك ربع الی ٢٠ دقیقه در این راهپیمایی حضور
داشتم. همین اتهام اخلال در نظم ترافیك هم به دلیل همان یك ربع
حضور در راهپیمایی سكوت بود كه به من وارد شد؛ لذا من اصلا در
شكلگیری آن حركات و تجمعات نقشی نداشتم. تقریبا میشود گفت كه
هیچ كدام از اصلاحطلبان نقش نداشتند. آقای مهندس موسوی هم كه
در روز بیست و پنج خرداد درخواست راهپیمایی داد، وقتی كه وزارت
كشور مخالفت كرد، راهپیمایی را پیگیری نكرد. راهپیمایی واقعا
خودجوش بود. آیا این را قبول دارید؟ فكر نمیكنم هیچ كسی
بتواند اصلاحطلبان را متهم كند و اینقدر قدرت برای آنها قائل
شود كه دو الی سه میلیون نفر را در تهران بتوانند به میدان
بیاورند. بنابراین آنچه اتفاق افتاد در اختیار و در كنترل
اصلاحطلبان و مهندس موسوی نبود. من به مدت یك ربع الی بیست
دقیقه در راهپیمایی شركت كردم. واقعا مدنیترین اعتراضی بود كه
من در عمر خود دیده بودم. مردم حتی شعار هم نمیدادند. فقط در
اعتراض به یك موضوع، راه میرفتند. اگر الان اصلاحطلبان از حق
اعتراض مردم حمایت نمیكردند یك بام و دو هوا میشد. الان هم
از حق اعتراض حمایت میكنند. آن موقع هم از حق اعتراض حمایت
میكردند. بدون دعوت اینها و بدون دعوت مهندس موسوی، مردم با
جمعیت دو الی سه میلیون به خیابانها آمدند و راهپیمایی سكوت
كردند. چرا باید به آنها اعتراض كنیم؟ در ارتباط با موارد
بعدی، تا آنجا كه اطلاع دارم درخواست اصلاحطلبان و مهندس
موسوی باز هم نبود. به جز بیست و پنج بهمن ٨٩ بود و وقتی كه
موافقت نكردند، مهندس موسوی سكوت كرد. آن راهپیمایی هم مسالمت
آمیز نبود و به خشونت كشیده شد. چون برخورد طرف مقابل هم تند
بود.
همان روز اول كه من را به زندان اوین میبردند، در بلوار بیست
و چهار متری سعادتآباد كه پرندهای پر نمیزد، مشاهده كردم كه
سطلهای زباله در حال سوختن بودند. معلوم بود كه این كار
معترضین نبود. كسانی این كارها را انجام میدادند تا به نام
معترضین تمام كنند. بعد هم فهمیدیم كه واقعا همین طور بوده
است. چون هدف ضربه زدن به اصلاحطلبان بوده است، میخواستند
همه اینها را به حساب اصلاحطلبان بگذارند. نكته دیگر اینكه
تجربه ٨٨ برای ما مفید است. آدم دو بار از یك سوراخ گزیده
نمیشود. تجربه ٨٨ مفید است اینكه آدم بداند میشود این
بهرهبرداریها و سوءاستفادهها حتی از یك حركت مسالمتآمیز
اعتراضی انجام بشود. نكته سوم، یك خاطره است. در زندان و حدود
یك ماه بعد از انتخابات من را برای بازجویی بردند. یك سوال
مكتوب روبهروی من قرار دادند. «شورای نگهبان نتایج انتخابات
را تایید كرده است، نظر شما چیست؟» پاسخ مكتوب دادم: «با وجود
اعتراضی كه به نتایج انتخابات دارم، با توجه به اینكه شورای
نگهبان عالیترین مرجع رسیدگی و تصمیمگیری در مورد انتخابات
است، به نظر آن شورا تمكین میكنم. » نه اینكه آن را قبول
دارم، بلكه تمكین میكنم. بعد از این ماجرا، یك الی دو نفر از
بازجویانی كه از من بازجویی كردند، به من گفتند كه راهحلی را
برای مشكلات موجود پیدا كنم. راهحلی كه برد برد باشد. هیچ یك
از طرفین احساس باخت نكنند. من در جهت همان پاسخی كه به آن
سوال داده بودم، پیشنهاد مكتوبی به آنها دادم كه خوب است،
رهبری خیلی جدی و محكم از مجلس بخواهد قانون انتخابات را بررسی
كند و مشكلاتی كه آزادی انتخابات را مخدوش و محدود میكند،
برطرف كنند و با یك رویكرد مثبت مشكل نظارت استصوابی را حل
كند. در مقابل آقایان موسوی، خاتمی و كروبی و سایر معترضین
اعلام كنند؛ ضمن اینكه به نتایج انتخابات اعتراض دارند، اما با
توجه به تایید نتایج انتخابات از سوی شورای نگهبان، به نتایج
تمكین میكنند. مساله انتخابات جمع بشود و تغییرات جدی در جهت
دموكراتیك شدن و بهتر كردن قانون انتخابات صورت بپذیرد. این
پیشنهاد را ارایه دادم و در ابتدا هم خیلی مورد استقبال قرار
گرفت، اما ظاهرا از طرف مقامات بالا استقبال نشد. كلا این نظر
من در مورد چگونگی خاتمه دادن به اعتراضات سال ٨٨ بود.
در اعتراضات اخیر، آمارهای رسمی میگویند كه در ٨٠ شهرستان
معترضین اعتراض كردهاند، جمع كل جمعیت در این ٦٠ الی ٨٠
شهرستان ١١٠ الی ١١٥ هزار نفر بوده است. البته ممكن است كه این
اعداد كمی جابهجا شده باشند. مثلا پانصد هزار نفر باشند، اما
كسی مدعی نیست كه تعداد آنها چند ده میلیون نفر بوده است. كسی
اینها را به عنوان تظاهرات میلیونی مردم نمیداند.
این اعتراضات میلیونی نبوده و پراكنده و جمعا كمتر از ٢٠٠ هزار
نفر بوده است، ولی آیا معترضین به وضع موجود همین تعداد هستند؟
من معتقدم كه شاید تعداد آنان
چند ده میلیون
هستند. نظرسنجیها هم احتمالا همین را نشان میدهد.
معتقدم خصوصا دو طیف در جهت ناامید كردن مردم به صندوقهای
رای، دست به دست هم دادهاند. اول تندروهای طرفدار حاكمیت،
دیگری اپوزیسیون ضد انقلاب خارج از كشور كه از نظر فكری
پیوندهایی هم در داخل كشور ممكن است داشته باشد. انتخابات برای
هر دو طیف، سم مهلك است زیرا دسته اول در صورت حضور گسترده
مردم در انتخابات رای نمیآورند. برای دسته دوم هم انتخابات
مانع بزرگی در جهت براندازی است. بیدلیل نبود همان طور كه
پیشتر گفتم مسعود رجوی پس از خرداد سال ٧٦، جنبش اصلاحی را
«فتنه خاتمی» نامید. لذا فضای مجازی و حملاتی كه به
اصلاحطلبان از جانب آن طیفها صورت گرفته و میگیرد و در
پاسخهای قبلی عنوان كردم، عرصه را خصوصا بر جوانان اصلاحطلب
تنگ كرده است. آنان احساس میكنند كه از همه طرف مورد تهاجم
هستند و اصلاحطلبی در حال از بین رفتن و نابود شدن است. اما
اگر كمی عمیقتر نگاه كنیم، شاید اینگونه نباشد. كسانی كه با
اعتراضات همراهی نمیكنند، به چه دلیل همراهی نمیكنند، در
حالی كه خودشان هم معترض هستند؟ هر گروه هم به گوشهای
معترضند. حتی تندروهای طرفدار نظام كه در مشهد ماجرا را شروع
كردند، به دولت معترض بودند. چرا آمدن به خیابان را ادامه
ندادند؟ چون متوجه شدند كه ممكن است كسان دیگری از آن شرایط
بهرهبرداری كنند. حامیان اصلاحطلبان هم متوجه شدند كه نتیجه
این كار به كجا منتهی خواهد شد. تصور میكنم اگر احساس
میكردند كه نتیجهبخش است، باید در اعتراضات شركت میكردند.
اگر شركت نكردند، شاید به راهحلهای اصلاحطلبانه كه از
مهمترین آن امید به صندوقهای رای است، نا امید نشدهاند، حتی
اگر از درون صندوق رای، تحولات و تغییرات خیلی كوچكی حاصل شود.
به خاطر دارید كه بعد از دوم خرداد ٧٦ همین اتفاق افتاد. در آن
زمان هم سعی شد كه مردم ناامید شوند و دورهای هم عملا مردم با
صندوقهای رای قهر كردند. نتیجه آن انتخابات دور دوم شورای شهر
شد. ولی به نظر میرسد كه مردم امروز هوشیارتر و آگاهتر
شدهاند. امیدوارم كه رویدادهای دی ماه سبب نشود مردم از
راهحلهای اصلاحطلبانه ناامید نشوند. مردم باید راهحلهای
اصلاحطلبانه را در مقابل راهحلهای براندازانه و دخالت خارجی
بگذارند. اگر آن دو را با توجه به نمونهها و شواهد زیادی كه
در اطراف خودشان میبینند، نفی كنند. هرچقدر هم معترض باشند
باز هم باید به سراغ اصلاحطلبی و راهحلهای اصلاحطلبانه رفت.
سئوال: اگر مردم از صندوق نا امید بشوند، چه اتفاقی میافتد؟
چه پیامدی دارد؟ آیا اتفاقات گذشته تكرار میشود؟
نبوی: اگر قرار بود كه نتیجه مخرب گرفته شود، علیالقاعده باید
در همین ماجرا و اعتراضات اخیر گرفته میشد، مگر اینكه استعداد
نظام به گونهای باشد همین مردمی را كه معترض بودند ولی با
اعتراضات خیابانی همراهی نكردند به سمت همراهی بكشانند. یعنی
همان گفته مرحوم بازرگان، كه انقلاب ما دو رهبر داشت یكی امام
و دیگری شاه بود. یعنی اگر نظام ما نقش نظام گذشته را ایفا كند
كه انشاءالله چنین كاری نخواهد كرد، ممكن است با وجود تمام
توصیههایی كه میانهروها و اصلاحطلبان میكنند، دوباره مردم
به دنبال انقلاب بروند. البته مشخص نیست كه آن حركت فرجامی
داشته باشد زیرا كه امروز سال ٥٧ نیست. فرجام آن حركتها را در
جاهای دیگر مشاهده میكنیم. اینكه اگر موفق هم بشود، چه خواهد
شد معلوم نیست. اگر موفق نشود، خونریزی، كشت و كشتار سوریه و
یمن خواهد بود. موفق هم بشود، لیبی یا در بهترین شكل آن، تونس
خواهد بود.
سئوال: آیا شما هم معتقد هستید كه سرنوشت نظام، وابسته به
سرنوشت دولت حسن روحانی است؟
نبوی: من نمیدانم این سوالی را كه از من میپرسید، آیا تحلیلی
است كه در جایی آن را مطالعه كردهاید یا اینكه یك سوال مقدر
است.
آقای حجاریان میگوید عبور از روحانی بهشدت و به سرعت منجر به
عبور از رهبری و نظام میشود.
نبوی: آنهایی كه در حوادث اخیر به دنبال سقوط روحانی یا حداقل
ناكامی برجام بودند، احتمالا تصور میكنند كه با توجه به اینكه
سه الی سه سال و نیم بیشتر از عمر دولت روحانی باقی نمانده
است؛ خوب است در كارهای او كارشكنی كنیم كه هیچ نتیجهای
نگیرد. مهمترین كار روحانی برجام است. كاری كنیم كه از برجام
هیچ نتیجه مثبتی نگیرد. بعد از سه سال كه رفت، مشكلات را
خودمان حل میكنیم. من دو مطلب را در این زمینه عنوان كردهام.
اول اینكه معلوم نیست این سه سال و نیم برای كشوری كه دچار
مشكلات جدی است، فرصت كمی باشد، كه ما سه سال و نیم آن را در
برزخ نگاه داریم. مشكلات ممكن است آن قدر زیاد شوند كه نه تنها
روحانی بلكه كل حاكمیت را در معرض خطر قرار دهد. ثانیا به فرض
كشور سه سال و نیم دوام آورد. روحانی هم در این سه سال و نیم
هیچ كاری در جهت حل مشكلات و معضلات كشور نتوانست انجام دهد،
مشكلات و معضلات اقتصادی جز با سرمایهگذاری خارجی قابل حل
نخواهد بود. حال اگر دولت معتدل و میانهرو روحانی نتواند
سرمایه خارجی را به كشور جلب كند، به طریق اولی دولتهای تندرو
و رادیكال در این كار ناموفقتر خواهند بود، مگر اینكه دست از
تندرویها بردارند كه ممكن است دیر شده باشد؛ ضمن اینكه
طرفهای مقابل هم به راحتی این تغییر مواضع را نمیتوانند
بپذیرند. لذا شاید فرمایش برادر عزیزمان آقای حجاریان به
واقعیت نزدیك باشد، اگر روحانی به هر دلیلی شكست بخورد، معلوم
نیست كه آلترناتیو او بتواند توفیقی به دست بیاورد و كشور،
ملت، نظام و انقلاب از هر مشكلی مصون بمانند.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 20 اسفند |