علوی تبار از تئوریسین های اصلاح طلب است. از چارچوب اعلام
نظراتش فراتر نمی رود و به همین دلیل در جریان کودتای 88
گریبانش بدست کودتاچی های دوران احمدی نژاد نیفتاد و بر صندلی
دادگاه های کودتا ننشست.
او در دوران پس از شورش دیماه، دیدگاه های خود را با نشریات
مختلف مطرح کرده است. از جمله، مصاحبه ای که "اعتماد" منتشر
کرده و ما با حذف سئوالات و برخی حاشیه روی ها، را منتشر می
کنیم.
علوی تبار می گوید:
کسی که هدف انقلابی دارد به دنبال تغییر و دگرگونی بنیادی
ساختارهای جامعه است. به این لحاظ در ابعاد اقتصادی، سیاسی،
فرهنگی و اجتماعی ممکن است خیلی از اصلاحطلبان به لحاظ هدف
انقلابی باشند، یعنی خواهان دگرگونیها و تغییرات اساسی در
جامعه باشند. آنچه امروز از آن فاصله گرفتهاند، استفاده از
روشهای انقلابی همراه با خشونت و مبتنی بر جنبش تودهای .
اصلاحطلبان در آغاز انقلاب ٥٧ در هدف و روش انقلابی بودند. در
حال حاضر خیلی از آنها در هدف انقلابی هستند اما تقریبا
هیچکدام در روش انقلابی نیستند. به جای متکی بودن به جنبشی
تودهای به جنبش نهادهای مدنی معتقد هستند. به دنبال تغییرات
تدریجی، آرام، منظم اما پیوسته هستند و همچنین رهبری عقلایی و
جمعی را جایگزین رهبری فرهمندانه و کاریزماتیک کردهاند. علت
این رویکرد تجربه انقلاب است که به ما نشان داده خشونت این خطر
را دارد که خودش اصالت پیدا کند؛ از حالت ابزار خارج شده و
فضای خشنی را بر جامعه غالب کند. این خشونت سبب میشود که خیلی
از آرمانهای انقلاب تباه شود. روش انقلابی در کوتاهمدت
مستلزم دیکتاتوری و تمرکز قوا است که استفاده از خشونت را در
دست جمع محدودی متمرکز میکند تا برای ایجاد تغییرات از آن
استفاده شود.
اصلاحطلبان به نقد روش انقلابی رسیدند؛ نه اینکه از انقلاب
توبه کنند. انقلابات وقتی رخ میدهند که مردم به این نتیجه
برسند که اصلاح امکانناپذیر نیست. در زمان شاه چند تلاش مهم
برای اصلاحات به بنبست رسید. تلاشهای دکتر مصدق، علیامینی
در سال ٣٩ و بخشی از درباریان از خارج بازگشته، آن زمان به بن
بست رسیدند.
احزاب هم از ابتدا انقلابی نبودند. تا سال ٤٢ احزاب کمتر
انقلابی بودند. البته باید حزب توده را استثنا کنیم. همه به
دنبال اصلاح بودند. سالهای بعد که درآمد نفت افزایش یافت، شاه
از حالت نماینده اقلیت بودن به نماینده شخص خود بودن تبدیل
میشود. در طرفداران حکومت هم امکان اصلاح متوقف میشود. حتی
حزبهای صوری هم تعطیل میشوند. حزب واحد شکل میگیرد و همه
نیروهای سیاسی به این نتیجه میرسند که اصلاحات ناممکن است.
جامعهای که نیاز به تغییر دارد، مستعد یک انقلاب میشود.
مضمون اعتراضات اخیر لزوما انقلابی نبود. انقلاب زمینههایی
دارد و اتفاقات دیماه بیشتر حالت یک شورش و اعتراض را داشت تا
حرکت انقلابی. جنبش تودهوار وسیع نبود و جمعیتی که در
اعتراضها شرکت کردند بخش محدودی از جامعه بودند. اصلاحطلبان
از حق اعتراض دفاع میکنند. آنها به عنوان طرفداران حقوق
شهروندی که میخواهند پایبند اخلاق باشند، باید از حق اعتراض
دفاع کنند. از حق اعتراض دفاع کردن به معنای دفاع کردن از هر
اعتراضی نیست. ممکن است از اعتراضی به این دلیل که شعارها و
هدفش را نمیپسندید دفاع نکنید.
اعتراضکنندگان هدف واحد و مشترکی را مطرح نکرده بودند.
گروههای مختلف به دلیل تحقیر و از روی یأس واکنش نشان دادند.
این حرکت، رهبری و سازماندهی نداشت و از این رو هدف از پیش
تعیین شدهای نداشت که اصلاحطلبان نسبت به آن موضع بگیرند.
اعتراضات مربوط به بخشی از جامعه بود که مایوس و تحقیر شده بود
. روشهای خشن هم مربوط به همه نبود.
بین اصلاحطلبان به لحاظ اینکه چه چیزی را منشأ مشکلات
میدانند، اختلاف وجود دارد. گروهی معتقد هستند که اگر مسوولان
و کارگزاران سیاسی تغییر کرده و متناسب با آنها سیاستها و خط
مشیها تغییر کنند، مشکلی نخواهیم داشت. بخش دیگری از
اصلاحطلبان معتقدند که در نظام تصمیمگیری مشکلات ساختاری
داریم. حتی اگر مسوولان سیاسی هم تغییر کنند به دلیل معیوب
بودن سیکل تصمیمگیری دوباره خطاها تکرار میشوند. گروه اول
محافظهکارتر هستند نسبت به گروهی که ریشه مشکلات را در
ساختار سیاسی میبینند. عقلانیت عملی یعنی تناسب بین ابزار و
هدف. بستگی به اینکه هدف، چه نوع تغییری است باید ابزار متناسب
را انتخاب کرد. چون در بین اصلاحطلبان در مورد اینکه چه چیز
باید تغییر کند، دو دیدگاه داریم؛ بنابراین دو نوع عقلانیت
عملی هم دارند. یکی عقلانیتی محافظهکارتر و دیگری عقلانیتی
رادیکالتر و ریشهایتر. این دو طیف در جریان اصلاحات وجود
دارد.
اصولگراهای رادیکال هم به لحاظ هدف کاملا محافظهکار هستند و
به هیچوجه نمیخواهند ساختار حکومت و توزیع منابع موجود تغییر
کند. وقتی میگویند انقلابی هستیم بیشتر به روش اذعان دارند.
آنها به لحاظ هدف محافظهکار هستند. وقتی هم میگویند روش
انقلابی دارند، عمدتا منظورشان بهرهگیری از خشونت است. به خود
حق میدهند از خشونت بهره بگیرند. از این رو نتیجه میگیرند که
باید تمرکز قدرت وجود داشته باشد. آنها در ادعای انقلابی بودن
دچار تناقض اساسی هستند، چون در هدف انقلابی نیستند اما در
روش، خشونت را قبول دارند و برای اعمال آن به تمرکز قدرت روی
میآورند.
من منشأ مشکلات فعلی کشور را توزیع شدیدا نابرابر منابع
میدانم. فقط منابع مادی مدنظر من نیست؛ بلکه به منابع تولید
اندیشه و منابع انسانی نیز اشاره میکنم. کنترل منابع عمومی
کشور در انحصار گروهی خاص است. اصلاحطلب واقعی به دنبال
دگرگونی و بازتوزیع مجدد و ریشهای منابع است و میخواهد منابع
را از حالت انحصار خارج کند. آنها باید به این مساله تاکید
کنند که اصلاحات پیش نمیرود، مگر اینکه منابع باز توزیع شود و
از حالت انحصاری و نابرابری شدید در توزیع خارج شود. در غیر
این صورت همه را ناامید میکنیم.
اصلاحطلبان باید به صورت ریشهنگری از برابری همهجانبه در
ایران دفاع کنند. برابری جنسیتی، مذهبی و توزیع ثروت. نمیگویم
لزوما به برابری میرسیم اما معتقد هستم که باید به سمت آن
جهتگیری کرد؛ آن هم به نحوی ریشهای و رادیکال. اصلاحطلبان
اگر میخواهند بمانند، باید تحلیلها و راهحلهایی ریشه ای
تر به کار ببرند.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 18 بهمن |