ایلان گولدنبرگ و مارا کارلین:
دو تن از مقامهای پیشین پنتاگون در دوره بوش و اوباما
بی تردید در طی چند روز آینده پرزیدنت ترامپ از تصدیق برجام
خودداری خواهد کرد. هر چند که عدم تصدیق به معنای بیرون آمدن
ایالات متحده از توافق برجام نیست ولی آنرا به مخاطره
میاندازد.
انتقاد مخالفان برجام متوجه دو نکته است: اول تاریخ انقضای
برجام و دوم رفتار نامناسب ایران. استدلال اینست که مفاد برجام
پس از 10 تا 15 سال منقضی میشنود و پس از آن محدودیتی بر
فعالیتهای غنی سازی ایران نخواهد بود. در مورد دوم هم فعالیت
های بی ثبات کننده ایران مثل حمایت از بازوهای سیاسی نظامی اش
درعراق، لبنان، سوریه و یمن را بر میشمرند.
اینها مسائل مهمی اند اما ما بعنوان دو تن از مقامهای دولت های
بوش و اوباما که بر روی ایران و خاورمیانه کار کرده ایم،
میدانیم که این جدل ها و بحث های امروز تازه نیست و موقعیت
آمریکا را و مسایلی که در سالهای دوره ی بوش و و اوباما و پیش
از توافق هسته یی در 2015 درگیر آن بودیم را فراموش نکرده ایم.
مساله ی اساسی که در پنتاگون با آن مواجه بودیم عبارت بود از
اینکه اگر رئیس جمهوری ناچاراز انتخاب میان دو گزینه ی حمله ی
نظامی به ایران یا کنار آمدن با ایران اتمی بشود چه باید کرد؟
این مساله صرفا روی کاغذ مطرح نبود زیرا برنامه ی اتمی ایران
پیش میرفت و تا سال 2013 آن اندازه اورانیوم غنی شده میداشت که
بتواند زرادخانه ی هسته یی کوچکی با حدود 6 تا 8 بمب اتمی درست
کند و چنانچه ایران همه ی محدودیت ها را کنار میگذاشت و برای
سلاح اتمی خیز بر میداشت تنها یک تا دو ماه طول میکشید تا آنرا
بسازد. علی خامنه ای رهبر ایران هم تمایلی به توافقی که مورد
نظر واشنگتن باشد نداشت. سر کار بودن احمدی نژاد و به چالش
کشاندن آمریکا در منطقه توسط ایران نیز شرایط را بدتر و
پنتاگون را از ایرانی اتمی بیشتر نگران میکرد.
آن زمان احتمال یک توافق سیاسی دور مینمود و سناریوی محتمل تر
آن بود که بالاخره زمان به سر میاید و رییس جمهور ناچار میشود
از میان گزینه های بد یکی را انتخاب کند.
اگر گزینه ی حمله به تاسیسات اتمی ایران اجرا میشد پیشرفت
برنامه ی اتمی این کشور را برای مدتی به تعویق می انداخت اما
ضربه یی به دانش ساخت سلاح اتمی وارد نمی کرد و افزون بر این
ایران را در دسترسی به سلاح اتمی پیگیرتر میساخت.
حمله نظامی خطرات دیگری هم داشت. از جمله ممکن بود ایران
بازوهای نظامی اش را در منطقه بویژه در عراق علیه نیروهای
آمریکایی به کار گیرد. یا به اقدام های تروریستی ضد پایگاه های
آمریکایی دست بزند. یا حزب الله لبنان را به حمله به هدف های
آمریکایی و اسرائیلی ترغیب کند که آتش آن احتمالا دامنگیر
سوریه هم میشد. حمله به پایگاههای آمریکا در قطر، امارات
متحده، بحرین، کویت و اسرائیل و مین گذاری در تنگه ی هرمز و
بالا رفتن بهای نفت از دیگر احتمالات بود.
بی تردید ایالات متحده با عملیات نظامی گسترده یی واکنش نشان
میداد و بیشتر تاسیسات نظامی ایران را از بین می برد اما برای
مهار ایرانی مهاجم تر سالهای دراز در خاورمیانه ناچار از حضور
نظامی بسیار وسیع تر از آنچه امروز هست میشد. این سناریو برای
ایران بسیار بیش از آمریکا فاجعه بار بود اما به دلیل هزینه ی
سنگینش گزینه ی مطلوب آمریکا نبود.
گزینه ی جایگزین پذیرش ایران اتمی بود که بسیار هم مشکل آفرین
بود. این احتمال وجود داشت که ایران ناگهان به اسراییل یا دیگر
متحدان آمریکا در منطقه حمله کند؛ هرچند احتمالش را ضعیف
میدانستیم چون به معنی خودکشی بود. احتمال دیگر انتقال تسلیحات
اتمی به حزب الله بود که آنرا هم چندان محتمل نمیدانستیم چون
ایران معمولا سلاح های پیشرفته تر را برای خود نگه میدارد.
مساله ی بزرگ اما، رفتار ایران زیر سایه ی چتر اتمی بود و
اینکه منطقه چه واکنشی به آن نشان میداد. عربستان احتمالا به
دنبال ساخت سلاح اتمی میرفت و به اینترتیب در یکی از بی ثبات
ترین مناطق جهان مسابقه ی تسلیحاتی براه میافتاد. اسراییل که
زرادخانه ی اتمی خود را دارد هرچند به طور رسمی آنرا اعلام
نکرده است. وقوع جنگی دیگر میان حزب الله و اسراییل و در پی آن
تهدید اسراییل به حمله ی اتمی از سوی ایران در صورت عقب نشینی
نکردن، بحرانی پدید میاورد همانند بحران موشکی کوبا اینبار در
خاورمیانه، یا شبیه مناقشه ی اتمی هند و پاکستان اما با اشتباه
محاسبه ی بسیار بالاتر.
در آن دوره در پنتاگون احتمال روی دادن گزینه ی سومی هم بود؛
حمله ی نظامی اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران در بی خبری
واشنگتن. سوال این بود که آیا ایران با توجه به همکاری
استراتژیک ایالات متحده و اسرائیل، آمریکا را همدست قلمداد و
چنان اقدامی را با جنگ منطقه یی نه تنها علیه اسرائیل بلکه
منافع آمریکا در منطقه تلافی می کرد. در آن زمان نتانیاهو به
مقام های امنیتی اش تدارک چنین حمله یی را دستور داده بود ولی
سرانجام اسراییل به این نتیجه رسید که خطرات آن برای روابط
امنیتی امریکا و اسرائیل زیاد است و چنین حمله یی را ایالات
متحده باید انجام دهد. با وجود این مقام های آمریکایی سالها
گوش به زنگ اقدامی ناگهانی از جانب اسراییل بودند.
به خاطر آوردن این تاریخچه برای مساله امروز دولت ترامپ و
برجام و دورنمای پیش روی دولت اهمیت دارد. در صورتیکه ترامپ
بر خلاف نظر ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی، آژانس بین المللی
انرژی اتمی و متحدان اروپایی اش برجام را تصدیق نکند، راه پیش
رو چندان روشن نیست. کنگره درباره ی تحریم های ایران تصمیم
خواهد گرفت که بازگرداندن آن برجام را از هم می پاشد. نتیجه ی
آن اعمال تحریم هایی است که اجماع جهانی روی آن نخواهد بود و
بعید است ایران را به میز مذاکره بازگرداند، ولی دست ایران را
برای ادامه ی برنامه ی اتمی اش باز می گذارد.
اما حتی اگر کنگره خویشتن داری کند، تصدیق نکردن برجام به
تنهایی به آن ضربه میزند و ایران به عدم حسن نیت ایالات متحده
و اینکه نخستین گام را در راه خروج از برجام برداشته است،
اشاره خواهد کرد.
انتقادات به تاریخ انقضای برجام و برنامه ی موشکهای بالستیک
ایران وارد هستند اما هیچکدام به آن اندازه نیست که دولت ترامپ
چنین ریسکی بکند. بدون برجام ایالات متحده بار دیگر به فاصله ی
سالهای 2013 تا 2016 برای جنگ یا صلح باز می گردد. مطمئنا در
صورتیکه دولت ترامپ برجام را تصدیق نکند و درهفته های آینده
برجام از بین برود، بی درنگ اتفاقی نخواهد افتاد اما ایران به
تدریج برنامه ی اتمی اش را از سر می گیرد. این مساله بطور
اجتناب ناپذیر به جنگ منجر نمیشود اما خطر آنرا به شدت می
افزاید. چه فردا یا ده سال دیگر رییس جمهور آمریکا با همان
مساله یی روبرو میشود که در سالهای گذشته کاخ سفید با آن دست و
پنجه نرم کرد: خطر جنگی تمام عیار با ایران یا پذیرش ایران
اتمی.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 20 مهر |