صبح که از این خواب بر می خیزند، به چه می اندیشند؟ به کابوس
هائی که در خواب شبانه در کارتن دیده اند؟ به زباله گردی؟ به
دستفروشی؟ به تجاوز؟ به دربدری و بی پناهی؟ به مادری که
نمیدانند کجاست و خواهری که نامش را هم فراموش کرده اند؟ به
پدر معتادی که به جرم فروش مواد مخدر زندانی است؟ به مشت و
لگدی که از پارک بان ها خورده اند؟ به زور گوئی کارتن خواب
هائی از قماش خودشان که حالا 16- 17 ساله شده اند و زیر رگبار
حادثه و عبور از همه آنچه که این نسل تازه در حال پشت سر
گذاشتن آنست؟ انفجار خشم و فقر و نفرت ایران را به کجا خواهد
برد؟ عمامه ای بر سر روحانیون و تفنگی در دست پاسداران و چماقی
در مشت بسیجی ها و باصطلاح نیروهای خودسر باقی خواهد ماند؟
مداحان و چاپلوسان به همراه امام جمعه ها در کدام سوراخ پناه
خواهند گرفت و آنچه روی میدهد، ایرانی باقی می گذارد؟
شعرای چاپلوس و بیسواد وابسته به نهادهای حکومتی نیز پس از عمل
جراحی پروستات رهبر جمهوری اسلامی به عیادت وی رفتند و رهبر با
توهین جنسی به فروغ فرخزاد؛ پروین اعتصامی را ستود. زندگی آنها
متفاوت بود اما هر دو یک مضمون را سرودند. پروین شعر نفرت از
فقر و تبعیض اجتماعی خود را اینگونه شروع کرد:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
---
و سالها بعد فروغ سرود:
من خواب ديده ام
من خواب دیده ام که کسي ميآيد
کسی که از سيدجواد هم که تمام اتاقهاي منزل ما
مال اوست نميترسد
و ميتواند حتي هزار را (هزار فامیل را)
بي آنکه کم بيآورد از روی بیست میلیون بردارد (جمعیت آن روز
ایران)
و نان را تقسیم می کند
....
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 24
مرداد |