مقاله
یادداشت گونه خانم رخشان بنی اعتماد، کارگردان و فیلمنامه نویس
اندیشمند ایرانی، در باره خشونت رسوخ کرده در رگ و پی جامعه
ایران، امیال جنسی سرکوب شده و دهها پدیده دیگر اجتماعی که خود
را در رویدادهای تلخی مانند قتل آتنای 7 ساله، تیراندازی در
مترو، آمار پزشکی قانونی از نزاع های خیابانی و خانگی، کودک
آزاری ها که عمدتا معنای آن تجاوز جنسی است، تکامل زورگیری ها
که از چاقو و قمه به سلاح گرم رسیده، شگردهای حیرت آور سرقت،
تجاوزهای جنسی محارم و سرانجام، رسیدن مقابله نیروی انتظامی با
رویدادهای خیابانی از باطوم و دستگیری به تیراندازی مستقیم و
کشتن متهم و مجرم در برابر چشم مردم، خلاصه همه و همه، حکایت
از بحرانی دارد که همطراز بحران اقتصادی در ایران است و در
پیوند با هم. چه باید کرد؟ بخشی از حاکمیت یا این بحران را
قبول ندارد و نمی بیند، مانند بسیاری از امام جمعه ها و یا
قبول دارد و می بیند، مانند شخص رهبر اما تصور می کند با انکار
آن مسئله حل می شود. این درحالی است که روز به روز اقشار
بیشتری از مردم به این نتیجه میرسند که بحران حل نمی شود مگر
با یک عزم ملی و اتفاقا همان بخش حاکمیت که بحران را انکار می
کند و یا قبول ندارد، در برابر این عزم ملی ایستاده است. با
دروغگوئی، با کارشکنی علیه دولت، با جنگ روانی از طریق رسانه
ها و بویژه صدا و سیما، با مداحی و روضه خوانی و خطبه خوانی.
با آتش به اختیار کردن گروه های فشار که خود از بانیان این
فاجعه اند، با ادامه فساد نهادینه شده و لجام گسیخته در قوه
قضائیه، این مهم ترین نهادی که باید بحران را کنترل کند اما
خود بحران آفرین است. تضاد واقعیت و انکار واقعیت در سرانجام
خود به کجا ختم خواهد شد؟ به انفجار اجتماعی؟ فاجعه می تواند
از درون همین سئوال بیرون بیاید.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 27 تیر |