8 سال دولت احمدی نژاد مملکت و 800 میلیارد دلار پول نفت آن را
به یغما داد و آقای خامنه ای او را ستود و گفت که دارد شعارهای
انقلاب را زنده می کند! گفت که ایشان در مقایسه با هاشمی از
نظر اقتصادی به نظرات من نزدیک تر است. در آن 8 سال کسی نشنید
که ایشان در باره اقتصاد مقاومتی و یا فقر و بحران اقتصادی
سخنی بگوید و این درحالی بود که قیمت ها از شب تا صبح در کشور
بالا می رفت، کارتن خوابی و اعتیاد و تن فروشی بسرعت گسترش
یافت و فساد و رشوه از بالاترین سطوح حاکمیت به سطح جامعه رسوخ
می کرد. شهردار پایتخت (قالیباف) با پول سیاه قاچاق مواد مخدر
هزینه تبلیغات انتخاباتی برای رئیس جمهور شدن را تامین کرد.
(انتخابات 92 و اشاره روحانی به همین مسئله در مناظره
انتخاباتی اخیر و این جمله که مردانگی کردم و این پرونده را
فاش نکردم!) مملکت به شمال و جنوب در شهرها تقسیم شد. اقلیتی
در رفاه و بالا نشین و اکثریتی در تنگنای تهیه نان شب در جنوب
شهرها. حاشیه شهرها پر شد از روستائیانی که یارانه گرفتند و به
طرف حاشیه
ها سرازیر شدند تا در باتلاق بحران عمومی کشور غرق شوند. در
تمام آن سالها ایشان از بیم تائید حرف ها و هشدارهای میرحسین
موسوی که مردم او را محبوب ترین و صالح ترین و پاکدست ترین فرد
برای اداره کشور می دانند مهر سکوت از لب بر نداشت و نگفت
"باید ها را دولت باید انجام بدهد!" (در پاسخ به سخنرانی اخیر
روحانی در دیدار سران و مدیران و سپس افطار که گفت باید برای
دردهای بی درمان مردم و مملکت چاره ای اندیشید- نقل به مضمون).
مردم همه اینها را میدانند و می بینند که تمام نهادهای زیر نظر
ایشان لبریز است از کارگزاران راستگرائی که در دوران آقای
خمینی در حاشیه بودند و او می گفت که اگر اینها قدرت را بدست
بگیرند همه چیز را به باد می دهند که گرفتند و دادند. مجلس
خبرگان، مجمع مصلحت، امام جمعه ها، شورای انقلاب فرهنگی، حوزه
های مذهبی - حکومتی، شورای نگهبان، قوه قضائیه، صدا و سیما
و...
بدلیل همین آگاهی عمومی است که هر کاندیدا و نامزدی که مهر
بیت رهبری و حمایت ایشان را بر پیشانی داشته باشد اکثریت مردم
او را طرد می کنند. دو نمونه آن جلیلی در انتخابات 92 و رئیسی
در همین انتخابات اخیر. همه مردم ایران آن گروه های دستچین شده
ای نیستند که مهندسی شده به دیدار ایشان می برند تا دو زانو
روی زمین بنشینند و ایشان از روی صندلی برایشان سخنرانی یکطرفه
بکند. رهبر آنست که در میان مردم بگردد، با آنها ارتباط مستقیم
داشته باشد و به حرف ها و سئوالاتشان گوش بدهد و پاسخ بدهد. در
30 سال گذشته حتی یک نمونه وجود ندارد که ایشان در یک پرسش و
پاسخ مستقیم با مردم شرکت کند و یا کسی او را دیده باشد که به
میان مردم رفته باشد. نه تنها این، حتی در یک مصاحبه رسانه ای
هم شرکت نکرده تا خبرنگاران از او سئوال کنند. درست همان شیوه
ای که شاه داشت و تن به مصاحبه داخلی نداد، مگر یک مورد و
نمونه و آن هم در سال 56 و با دو خبرنگار خودی که یکی از آنها
امیرطاهری سردبیر تحمیلی کیهان در دوران نخست وزیر هویدا بود و
نوچه هویدا و اردشیر زاهدی وزیر خارجه شاه و پسر سپهبد زاهدی
عامل کودتای 28 مرداد!
اینها تاریخ است. چه در گذشته روی داده باشد و چه آنچه امروز
می گذرد و به حافظه تاریخی نیز تبدیل شده و می شود.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 25 خرداد |