خبرگزاری ایسنا مصاحبه ای را به نقل از "شفقنا" (پایگاه
خبری شیعه) با برادر کمتر شناخته شده هاشمی رفسنجانی بنام
"احمد هاشمی" منتشر کرده که در آن برای اولین بار احتمال قتل
هاشمی رفسنجانی مطرح شده است. این مصاحبه را عمدتا به دلیل طرح
همین احتمال در داخل رسانه ها پوشش نداده اند، درحالیکه همچنان
روی خروجی خبرگزاری ایسنا هست.
ایسنا، به نقل از «شفقنا»:
احمد هاشمی در حوزه تا مکاسب درس خواند و به دانشگاه رفت و
زبان انگلیسی خواندم. چون رشته زبان انگلیسی در دانشگاه تهران
خوانده بودم، در قم کلاس تدریس زبان انگلیسی گذاشته بودم، حتی
آقای خامنهای به کلاس ما میآمدند و همچنین آقای خزعلی و نوری
همدانی، به کلاس ما میآمدند و زبان انگلیسی یاد میگرفتند.
- آقای خامنهای در چه سالی با آقای هاشمی دوست شدند؟
- سال ۴۲ یا ۴۳ بود، این دو بسیار با هم مانوس شدند. آقای
خامنهای در آن زمان طلبه بود.
- ارتباط آقای اکبر هاشمی با شهید بهشتی از چه زمانی شروع شد؟
- شهید بهشتی به تهران آمدند و شیخ اکبر هم بعد از مدتی به
تهران تبعید شدند و اجازه نداشتند به قم بروند. حاج آقا در
تهران شرکتی تشکیل داده بود و ساخت و ساز میکرد و آقای بهشتی
و باهنر هم شریک ایشان شدند و سه خانه در تهران کنار هم ساختند
و عصرها و شبها با هم بودند، آقای بهشتی از ابتدا در کارهای
فرهنگی بود و مدرسهای به نام دین و دانش داشت، اکنون بسیاری
از شاگردان ایشان در رأس کار هستند.
- آقای هاشمی بسیار با امام محشور بودند. چه اتفاقی افتاد که
آقای هاشمی نزدیک امام زندگی کردند و آنجا مستقر شدند؟
- نظریاتی که شیخ میداد، بسیار مورد تایید امام (ره) بود. هر
وقت میخواستند کار خاصی انجام دهند حتما با شیخ اکبر مشورت
میکردند، اگر ایشان تایید میکردند، امام (ره) هم قبول
میکردند و کمتر اتفاق میافتاد که نظر شیخ را رد کنند.
- از روابطشان با رهبری خاطرهای ندارید؟ این فراز و فرودهایی
که پیدا شد آقای هاشمی نقل و نظری نداشتند؟
- ایشان با آقای خامنهای بسیار دوست بودند. حتی زمانی خانهای
گرفته بودند که دو طبقه بود در خیابان ایران. حاج آقا اجاره
خانه را میداد و آقای خامنهای هم استفاده میکرد. حتی زمانی
که آقای خامنهای تهران نبودند خانوادهشان چیزی میخواستند
حاج آقا برای آنها هم میگرفتند. مانند دو برادر بودند.
اختلافی به آن شکل بینشان نبود. اینها از جوانی با هم مانوس
بودند و رفت و آمد داشتند.
- در دورهای که احمدینژاد رییسجمهور شد، خاطرهای از آقای
هاشمی ندارید؟
- نه! نظر خاصی نداشته و میگفت که این انسان پوچی است و
نمیتواند کشور را اداره کند بلکه مشکلاتی برای مردم ایجاد
میکند. احمدی نژاد یک استاندار ضعیف در اردبیل بود. حتی
شنیدهام در اردبیل چندین پرونده دارد که نشان میدهد در زمان
استانداری چقدر مردم را اذیت کرده است.
- در ماجرای رد صلاحیت آقای هاشمی، خاطرهای ندارید؟
- نه، باز هم شیخ اکبر با صبر و تحمل این مساله را هم پذیرفت و
گفت که مردم آنچه باید بدانند، میدانند و همین مساله باعث
محبوبیت بیشتر ایشان هم شد. همه مردم به این مساله و همچنین رد
صلاحیت سیدحسن خمینی بسیار توجه کردند. در زمان رد صلاحیت
سیدحسن، شیخ اکبر گفت شما صلاحیتتان را از چه کسی گرفتید که
برخی را راحت رد صلاحیت میکنید؟ همگی شاهد بودیم کسانی که
سیدحسن را رد صلاحیت کردند، در برابر حاج آقا جوابی نداشتند.
- چرا حاج آقا را رد صلاحیت کردند؟
- یک دشمنی و کینه دیرینه از حاج آقا داشتند، فکر کردند که
اگر ایشان بیاید میخواهد تغییرات کلی اعمال کند. شایعاتی هم
در این زمینه درست میکردند، مثلا گفتند که رهبری باید در
قانون اساسی شورایی باشد و اگر آقای هاشمی بیاید، میخواهد این
اصل قانون اساسی را اجرایی کند در صورتی که اینطور نبود.
- آخرین بار چه زمانی حاج آقا را دیدید؟
- دو یا سه روز قبل از فوتشان که عقد دختر یاسر بود، همه اقوام
درجه یک به خانه یاسر رفتند و حاج آقا صیغه ازدواج آنها را
خواند و نصحیتشان کرد. البته دو روز بعد از این عقد حاج آقا
فوت کردند.
- چطور مطلع شدید که حال آقای هاشمی نامساعد شده است؟
- یکی از دوستان با من تماس گرفتند و گفتند که حاج آقا حالش بد
شده، شما مطلع هستید؟ گفتم خیر اطلاعی ندارم شاید شایعه باشد.
- آقای هاشمی پیش از نامساعدشدن حالشان، تندرست بودند؟
- بله! بسیار سالم و سرحال بودند.
- سابقه بیماری نداشتند؟
اصلا سابقه سکته نداشتند ولی قندشان بالا بود و با ورزش و دارو
قندشان متعادل نشان میداد. در تماس نخست که اطلاع دادند حال
شیخ اکبر مساعد نیست، من جدی نگرفتم. پس از آن دوست دیگری به
من زنگ زد و گفت که حاج آقا را به بیمارستان شهدا منتقل کردند،
پرسیدم چرا؟ چه اتفاقی افتاده؟ گفت حالشان خوب نبوده است. ما
پایین شهر بودیم و تا به بیمارستان رفتیم، دیدیم که تعداد
بسیاری از مردم به طرف بیمارستان هجوم آوردند به گونهای که
اصلا امکان نزدیکشدن به بیمارستان وجود نداشت.
- یعنی شما حاج آقا را ندیدید؟
- خیر! رسیدیم جلوی بیمارستان به ما اطلاع دادند که شیخ اکبر
را به جماران منتقل کردند. گفتند ایشان سکته ناگهانی کردند و
در جا فوت کردند. اصلا باورم نمیشد. به دکتر گفتم جریان چیست؟
گفت سکته هایی هست که برای بیماران قندی پیش میآید. گفتم
نمیشود کالبدشکافی کنیم که مطمئن شویم؟ گفت تاثیری ندارد.
خلاصه با کالبدشکافی مخالف بود و نپذیرفت که در مورد مرگ ایشان
بررسی بیشتری صورت بگیرد.
باید فرزندان حاج آقا درخواست کالبدشکافی میکردند اما
نخواستند. ولی من به دکتر گفتم اما ایشان گفت که نیازی نیست و
اگر هم چیزی ثابت شود، کاری نمیشود کرد. من پیکر شیخ اکبر را
دیدم، صورتشان سرخ شده بود و معلوم بود که به ایشان فشار آمده
بود. برخی میگویند که در آب سکته کرده بودند و برخی دیگر
گفتند در آب موادی ریختند، هزار شایعه درست شد.
- یعنی پس از درگذشت آقای هاشمی، هیچ بررسی صورت نگرفت؟
- خیر! عادی برخورد کردند. پیکر ایشان را آن شب به جماران
بردند، شب بعد غسل دادند و آماده کردند و روز سوم هم دانشگاه
بردند و آقای خامنهای نماز بر پیکر ایشان خواندند. اما در
مراسم تشییع پیکر ایشان جمعیت بسیار زیاد و فوقالعادهای شرکت
کردند. میلیونها نفر شرکت کردند حتی مخالفین هم در مراسم
تشییع پیکر ایشان حضور داشتند.
- در حال حاضر روی موضوع درگذشت آقای هاشمی پیگیری خاصی صورت
نمیگیرد؟
- شنیدم که شورای امنیت در حال انجام بررسیهایی هست.
- آیا از پیکر ایشان نمونهبرداری نشده است؟
- خیر، نمونه برداری نشد بلکه از عکسها بتوانند بررسی انجام
دهند. به طور کلی شیخ اکبر مرگ با عزتی داشت. علاوه بر حضور
حداکثری مردم، پرچمهای ۹۲ کشور به حالت نیمهافراشته درآمد و
در مراسم ختمی که آقای خامنهای برای ایشان برگزار کردند، حدود
۱۵۰ هیات و سفیر و نماینده برای تسلیت به ایران آمده بودند.
- پس از درگذشت آقای هاشمی دیداری با رهبری انقلاب داشتید؟
- بله! دیدار داشتیم، یکی از دیدارها در همان روزی بود که آقای
خامنهای برای مرحوم هاشمی رفسنجانی مراسم برگزار کردند. در آن
روز جلسهای گذاشتند و خواستند که اخوان و فرزندان را ببینند.
ما به اتاق مخصوص خودشان رفتیم و صحبت کردیم. ایشان گفتند
ناراحتی من کمتر از شما نیست، من هم یار دیرینه خود را از دست
دادم، امروز نوبت ایشان بود و فردا نوبت ماست، باید بپذیریم.
شما ایشان را فراموش نکنید و برایشان قرآن زیاد بخوانید و صدقه
بدهید. گفتیم در حد توان این کار را خواهیم کرد.
دو هفته بعد، دوباره ایشان را دیدیم، من و آقای خامنه ای روی
صندلی نشسته بودیم و بقیه روی زمین نشسته بودند. از من پرسیدند
که احمد آقا چرا روی صندلی نشستید؟ گفتم زانو درد دارم. گفتند
یادت هست که زمانی معلم من بودی؟ گفتم بله یادم هست و افتخار
من همین است. گفتند پول هم از من گرفتی. گفتم بله. گفتند همان
۶۰ تومن که بابت کلاسها پرداخت کردم، حقوق دو ماه من بود. بعد
از آن گفتند عقد مهدی را من و شیخ اکبر در همین اتاق بستیم و
پس از آن با محمد و محمود شوخی کردند. به طور کلی دیدار خوبی
بود. جالب این است که احمدینژاد هم جزو مستقبلین بود، جلوی در
به مهمانان خوشآمد میگفت.
- از نظر شما درگذشت آقای هاشمی عادی است؟
- نمیتوان کسی را متهم کرد ولی اخیرا در سایتی آمده که قاتل
حاج آقا شناسایی شده است. ما باورمان نشد و گفتیم که از این
صحبتها زیاد گفته میشود. شاید هم راست باشد، خدا میداند.
- یعنی گمان میکنید حاج آقا شهید شده باشند؟
- احتمالش ۵۰ به ۵۰ است. اغلب مردم که معتقدند ایشان شهید شده
است.
– بعد از درگذشت امام (ره)، رابطه آقای هاشمی با خانواده امام
چطور بود؟
- رابطه بسیار خوبی بود. تکیهگاه آنها بود. سیدحسن خمینی پس
از فوت شیخ اکبر بسیار گریه کرد و این نشانه علاقه شدید ایشان
به شیخ اکبر است. خیلی از شخصیتها بسیار گریه میکردند.
- رهبری انقلاب غیر از زمانی که نماز میت بر پیکر آقای هاشمی
رفسنجانی قرائت کردند، در سایر مراسمهای عزاداری شرکت کردند؟
- من ایشان را ندیدم. شاید خصوصی به مراسمی آمدند. به طور کلی
رهبر بسیار نگران اوضاع بودند.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 28 خرداد |