هفته گذشته و به بهانه جلوگیری از حملات شیمیایی که دستگاه
تبلیغاتی غرب آن را به دولت سوریه نسبت می دهد، دو ناو
امریکایی مستقر در دریای مدیترانه 59 موشک به سوریه شلیک
کردند. با این حمله نظامی "خوشبختانه" معلوم شد که ترامپ دیگر
"فاشیست" نیست، بلکه "دچار یک دگردیسی شده است". او اکنون از
"مسئولیت اخلاقی امریکا" سخن به میان می آورد، خود را "رهبر
جهان آزاد" می نامد و کارش از این هم گذشته و "پهلو به پهلوی
آرمان گرایانی می زند که اخلاق را سرلوحه خود قرار می دادند."!
اینها توصیفات جدیدی است که سی.ان.ان از ترامپ به عمل آورده و
روزنامه ایرانی "دنیای اقتصاد" هم به فارسی ترجمه کرده و در
اختیار خوانندگان باخبر و بیخبرش قرار داده است.
ترامپ یک شبه از "فاشیست" به "رهبر جهان آزاد" و "آرمانگرای
اخلاق محور" تبدیل شده باشد یا نه، حمله نظامی به سوریه مشکلی
را از مشکلات امریکا، اروپا، نظام سرمایهداری و تجارت آزاد حل
نخواهد کرد. نه 20 هزار میلیارد دلار بدهی امریکا با این حمله
از میان می رود؛ نه می تواند جلوی خرد شدن و نابودی صنایع و
تولیدات و اشتغال آن کشور در برابر رشد اقتصادی و هجوم کالاها
از چین را بگیرد؛ نه رقابت امریکا با اروپا جای خود را به
همکاری و تفاهم خواهد داد؛ نه توازن نظامی و هسته ای جهان بسود
امریکا برهم خواهد خورد و روسیه به دوران یلتسین و نوکری و
زانو زدن در برابر امریکا و کشورهای سرمایهداری باز خواهد
گشت. ترامپ شاید از سوی رسانههای امریکایی حاکم بر جهان و
برای مطبوعات و رسانه های ایرانی تا مدتی فاشیست نباشد ولی
امریکا در همان وضعیتی است که ترامپ در دوران کارزارهای
انتخاباتی به آن اشاره می کرد و آن را "آمریکای چلاق" لقب
داده بود. همان امریکایی که به گفته ترامپ در سخنرانی کنگره
"طبقه متوسط آن از بین رفته است. 94 میلیون بیکار و دریافت
کننده مواد غذائی در امریکا وجود دارد. 43 میلیون امریکایی زیر
خط فقرند. از هر پنج امریکائی که باید شاغل باشد یکنفر بیکار
است. امریکا در بدترین دوره اقتصادی خود در 65 سال گذشته است.
از زمان پیوستن چین به پیمان تجارت آزاد 60 هزار کارخانه در
امریکا از دست رفته است." از جمله بنا به همین دلایل است که
نظرسنجی ها نشان می دهد که اکثریت مردم امریکا با حمله نظامی
به سوریه مخالفند.
چیزی در امریکا و درمیان مردم این کشور، در مناسبات آن با
اروپا و جهان، در یقین به مواهب تجارت آزاد شکسته که با حمله
به سوریه ترمیم نخواهد شد، چرا که 94 میلیون بیکار و دریافت
کننده مواد غذایی را با حمله به سوریه نمی توان برایشان شغل
تامین کرد و غذا داد. در پشت حمله آمریکا به سوریه در واقع
ضعف، سردرگمی، تضاد و نداشتن یک راهبرد درازمدت در سیاست داخلی
و خارجی امریکا نهفته است، سردرگمی که خود محصول بحران عمیق
اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در این کشور است. این واقعیت و این
بحران هم امیدوارکننده است و هم خطرناک. امیدوارکننده از آن
جهت که نشان می دهد توان درازمدت امریکا برای تخریب در امور
جهانی و دامن زدن به حملات و جنگ ها و کودتاها و تجاوزات نظامی
در حال کاهش است. خطرناک است از این جهت که امریکا همچنان یک
قدرت بزرگ اقتصادی و نظامی است و اتفاقا همه کوشش آن برای
جلوگیری از فرسایش و افول این قدرت است و یکی از ابزارها در
این جهت قدرت نظامی است.
این خطر برای ما مردم ایران بیش از هر کشور دیگری است و یکی از
اهداف حمله به سوریه می تواند زمینه سازی برای رویارویی با
ایران باشد. نه اینکه ایران در محاسبات امریکا جای بزرگی را
داشته باشد و نگران خطر آن هستند یا حتی قصد جلب آن به اردوگاه
غرب را داشته باشند. این سیاست اوباما بود که می خواست یک جبهه
جهانی علیه روسیه ایجاد کند و ایران را حلقه ای در این جبهه می
دید. ترامپ دیگر چنین سیاستی ندارد. وضع داخلی و اقتصادی
امریکا و موقعیت بینالمللی آن بحرانی تر از آن است که دنبال
سیاست های بلندپروازانه و پرهزینهای از نوع رهبری جهانی
محاصره روسیه و چین برود. ایران از جهتی دیگر برای ترامپ اهمیت
دارد و آن حسابی است که بر روی جناح راست حکومتی ایران و
شعارها و دیپلماسی به اصطلاح تهاجمی آن کرده است. امریکا
امیدوار است بتواند ایران را به سمت یک ماجراجویی کشانده و
شرایط را برای بسته شدن تنگه هرمز و مسدود شدن جریان نفت بر
روی اروپا و چین فراهم کند که در پیامد آن هم اقتصاد اروپا و
چین با دشواری روبرو می شود و هم میان همه کشورهای منطقه جنگ
درمی گیرد و علاوه بر ایران، عربستان و کشورهای نفتی خلیج فارس
نیز ورشکست شده و به زانو در می آیند. امریکایی امن در جهانی
ناامن، امریکایی که همه سرمایه های مادی و معنوی را بسوی خود
جلب و آن را از بحران خارج کند. "امریکای چلاق" اینگونه و به
حساب بی خردی و فساد رهبران کشورهایی مانند ما و عربستان و شیخ
نشین های نفتی می خواهد رقبای خود را ضعیف کند و دوباره روی
پای خود بایستد.
در این شرایط جز ادامه سیاست خارجی در مجموع خردمندانه و
راهگشای دولت روحانی چاره ای دیگر دربرابر ایران وجود ندارد.
ادامه همکاری و مناسبات نزدیک با روسیه و کشورهای بریکس و
پیمان شانگهای؛ ادامه مذاکره و گفتگو با ایالات متحده و کوشش
در جهت برقراری روابط سیاسی و عادی کردن مناسبات سیاسی و
اقتصادی با آن کشور، سیاست دوستانه و مسالمت آمیز نسبت به همه
همسایگان و تن ندادن به ماجراجویی ها و کوشش در جهت کاهش تنش
ها بخشی از آن سیاستی است که می تواند برنامه جدید امریکا در
ناامن کردن جهانی را خنثی و آن کشور را ناگزیر کند که بر روی
مسائل اقتصادی داخلی متمرکز شود. سیاست خارجی انقلابی اگر وجود
داشته باشد در اینجاست نه آنگونه که برخی ها در جناح راست
حکومتی ایران مدعی آن هستند ولی در عمل بسود گسترش نقشه های
امریکا و سروری و آقایی آن بر جهان فعالیت می کنند!
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 24 فروردین |