آیت الله مفتح امام جمعه مسجد قبا بود. مسجد قبا در رقابت با
حسینیه ارشاد ساخته شد. شناسنامه حسینیه ارشاد دکتر علی شریعتی
بود و به نوعی آن را میتوان پایگاه تبلیغی سازمان مجاهدین خلق
نیز دانست. حسینیه ارشاد در سه راه ضرابخانه در جاده قدیم
شمیران ساخته شده بود و همیشه ساواک و رژیم با آن مسئله داشتند
و مسجد قبا با چند ایستگاه فاصله در همان جاده قدیم شمیران اما
در منطقه قلهک ساخته شده بود. در حد شایعه، گفته می شد که رژیم
و شماری از پولدارهای بازار سنتی ایران و روحانیون سنتی قم که
با نظرات اقتصادی متمایل به چپ مجاهدین خلق مخالف بودند از
مسجد قبا حمایت مالی می کردند.
مفتح از دانشکده الهیات دانشگاه تهران دکترا داشت و در همین
دانشکده نیز درس معارف اسلامی میداد. تدریس مطهری در این
دانشکده قطع و وصل میشد، اما رژیم با تدریس مفتح مخالفتی
نداشت. مفتح از جمله روحانیونی بود که شایع بود با رژیم شاه و
بویژه با ساواک ارتباط هائی داشت. او در سال 1353 برای چند ماه
بازداشت ساواک شده بود و ظاهرا این ارتباط از همان زمان و از
داخل زندان با وی برقرار شده بود.
همانگونه که در این صفحه اول روزنامه اطلاعات 27 آذرماه 1358
مشاهده میکنید، معروفترین اقدام او در جریان خیزش انقلاب 57
شرکت در راهپیمائی معروف به راهپیمائی قیطریه در سال 1357 و
پیشنمازی در این راهپیمائی بود. راهپیمائی که نهضت آزادی ایران
و شخص بازرگان در بر پائی آن نقش مهمی داشتند و توانستند چند
هزار نفر را در این راهپیمائی بسیج کنند و نماز برگزار کنند.
در واقع این راهپیمائی سرآغاز سلسله راهپیمائی های انقلاب 57
بود و هیچ برخوردی نیز میان راهپیمایان و برگزار کنندگان آن با
رژیم پیش نیآمد، اما حکومت اجازه نداد راهپیمائی از قیطریه به
خیابانهای شهر راه یابد و آن را متوقف و پراکنده کرد.
مفتح در جریان شکل گیری شورای انقلاب در سال 57 عضو این شورا
شد که باحتمال زیاد راهپیمائی قیطریه و پیشنمازی آن راهپیمائی
و رهبری مسجد قبا (و پیش از آن مسجد الجواد تهران) در برابر
حسینیه ارشاد و علی شریعتی راه را برای ورود او به شورای
انقلاب هموار کرد. پس از انقلاب رئیس دانشکده الهیات در
دانشگاه تهران شد و یک صبح زود که می خواست وارد دانشکده شود
به ضرب چند گلوله ترور شد. ترور او شباهت زیادی به ترور آیت
الله مطهری داشت و نمیتوان این احتمال را از نظر دور داشت که
شناسائی و آگاهی از نقش او در شورای انقلاب از درون شورای
انقلاب و یا پیوندی های این شورا ممکن بود. همچنان که شناسائی
موقعیت آیت الله مطهری. گروهی که مسئول این ترور اعلام شد،
گروه مذهبی فرقان بود که حاج عراقی پدرخوانده موتلفه اسلامی و
سرلشکر قرهنی رئیس ستاد ارتش پس از انقلاب را هم ترور کرده
بود. نشانه هائی وجود دارد که گروه فرقان با آنکه نقاب مذهبی
بر چهره زده بود، گروهی بود که در آستانه انقلاب و پس از سقوط
رژیم شاه برای ترور لازم سازماندهی شده و این سازماندهی مستقیم
و غیر مستقیم توسط ساواک و شبکه های جاسوسی و بشدت پنهان
اسرائیل در ایران صورت گرفته بود. در واقع ماشین ترور ابتداء
با گروه فرقان آغاز شد و سپس سازمان مجاهدین خلق موتور
پرقدرتتر این ماشین شدند. جمهوری اسلامی اگر هم در جریان
دستگیری اعضای این گروه پی به این ارتباط ها برده بود ولی هرگز
آن را فاش نکرد و صرفا روی انحراف مذهبی گروه فرقان مانور کرد.
شاید به این دلیل که بعدها هر گروه اسلامی مخالف خود را منحرف
از اسلام حکومتی اعلام کند. هر دنبال کننده رویدادهای ایران حق
دارد و باید از خود سئوال کند که حتی اگر به گفته حکومت گروه
فرقان یک گروه مذهبی بود که چهره های مذهبی مخالف نظرات خود را
ترور می کرد، چرا سرلشکر قرهنی را ترور کرد. قرهنی که یک
نظامی ملی گرا بود و در زمان شاه باتهام تهیه طرح کودتا علیه
دولت وقت (و نه رژیم شاه) بازداشت و سه سال زندانی و سپس از
ارتش اخراج شده بود. جمهوری اسلامی رهبر گروه فرقان را یک جوان
23 -24 ساله بنام گودرزی اعلام کرد که مدتی هم درس طلبگی در قم
خوانده بود. کدام عقل سلیمی باور می کند که جوانی با این سن و
سال با آن دقت بداند جلسات شورای انقلاب چه روز و چه ساعتی و
در کدام خانه برقرار است و مطهری از کدام مسیر از جلسه این
شورا به خانه اش باز می گردد؟ و بقیه ترور ها نیز به همین
ترتیب. و این جوان چندین تیم ترور هم در اختیار داشته باشد!
جمهوری اسلامی از همان ابتدای ترور مفتح، برخلاف ترور مطهری،
زیاد روی این ترور مانور نکرد و بعدها نیز سعی کرد با سکوت از
کنار آن بگذرد که این نیز خود دلیلی است بر سوابق و ارتباطهای
پیش از انقلاب مفتح که در بالا به آن اشاره شد.
بهر روی این مسائل نیز در کنار انبوهی از مسائل و رویدادهای 40
سال اخیر، سرانجام در تاریخ این دوران ایران ثبت و فاش خواهد
شد، چنان که مسائل و رویدادهای مشابه دوران های گذشته.
در همین صفحه اول اطلاعات باز هم خبرهائی پوچ و جنجالی درباره
بازگرداندن شاه به ایران و یا دستور گرفتن فدائیان اسلام برای
ترور شاه و فرح را می خوانید که معلوم نیست این دستور دهنده چه
کس و یا کسانی بودند! منابع این خبرهای ناشیانه، اما تحمیلی به
روزنامه های وقت ستاد تازه بنیاد تبلیغات اسلامی بود که سر
مردم را به این خبرها گرم می کرد و اجازه نمیداد مردم روی
مسائل اساسی پس از انقلاب که همانا تدوین قانون اساسی و شکل
گیری دولت و دلائل اختلافات درون حکومتی بود متمرکز شوند.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 7 بهمن |