این نخستین عکس از تیرباران ژنرال های ارتش شاه است که نخست در
روزنامه کیهان (سمت راست و صحنه پس از تیرباران) و سپس
روزنامه اطلاعات (عکس روز بعد و پیش از خاکسپاری) منتشر شد.
محاکمات سرپائی آنها در زیر زمین مدرسه رفاه که اقامتگاه آیت
الله خمینی و ستاد شورای انقلاب شده بود انجام شد. دکتر
ابراهیم یزدی که بعدها وزیر خارجه دولت بازرگان و سپس دبیرکل
نهضت آزادی ایران شد تقریبا نقش دادستان این دادگاههای سرپائی
را برعهده داشت. حیاط مدرسه رفاه پر شده بود از سلاح هائی که
مردم از پادگان های سقوط کرده ارتش به این مدرسه منتقل کرده
بودند و شورای انقلاب کسانی را شتابزده و با چند سئوال و جواب
برای گشت زنی در محلات انتخاب میکرد و برای آنها از میان
روحانیون فرمانده تعیین می کرد. بعدها همین تیم ها شدند کمیته
های انقلاب. به آنها از همین سلاح هائی که مردم و یا خود آنها
به مدرسه رفاه آورده بودند داده می شد و مسلسل دسته کوتاه و
خوشدست "یوزی" اسرائیلی بیشترین طرفدار را داشت.
سه شب پیاپی خبرنگاران را تا ساعت 8 - 9 شب معطل و سرپا در
همین مدرسه و در انتظار خبر نتیجه دادگاه هائی که غیر علنی و
در اتاق های در بسته مدرسه رفاه انجام می شد نگهداشتند. برای
صدور و اجرای احکام یا در تردید بودند و یا منتظر تائید آیت
الله خمینی. شب سوم، همه خبرنگاران که تصور کرده بودند آنشب
نیز مانند شب های قبل خبری نخواهد شد به خانه ها و محل کار خود
بازگشتند. یگانه خبرنگار عکاسی که در مدرسه رفاه ماند، خبرنگار
عکاس کیهان "حسین پرتوی" بود که بعدها در جمهوری اسلامی لقب
عکاس لحظه های ماندگار گرفت. ساعت 12 شب چند تنی از ژنرال های
شاه، از جمله ارتشبد نصیری رئیس شهربانی پس از کودتای 28
مرداد، ابلاغ کننده حکم برکناری مصدق در شب 25 مرداد به وی که
منجر به دستگیری و زندانی شدنش شد و بالاخره به ریاست کل ساواک
شاهنشاهی رسید را بردند روی بام مدرسه رفاه و تیرباران کردند.
حسین پرتوی که تیزبینی خبری مثال زدنی داشت و با همین تیزبینی
و حدس و گمان مدرسه رفاه را ترک نکرده بود، تنها عکاس خبری
حاضر در مدرسه رفاه بود و توانست از این تیرباران عکس بگیرد.
تیرباران ها آن شب و شبهای دگر ادامه یافت اما نه همه آنها بر
بام مدرسه رفاه.
درباره این اعدام های شتابزده چندین تفسیر وجود دارد. نخست بیم
از فراری دادن آنها، چنان که ارتشبد توفانیان را با تمام اسناد
خریدهای میلیاردی تسلیحات ارتش از زندان فراری دادند. دوم
ایجاد هراس در بقیه ژنرال های ارتش که دستگیر نشده و فراری شده
بودند و بیم آن میرفت که تجدید سازمان یافته و دست به عملیات
بزنند، چنان که در جریان کودتای نوژه اتفاق افتاد، سوم کینه و
انتقام و بالاخره فرار از محاکمه علنی آنها. محاکمه ای که در
آن مسائل سالهای گذشته پیش کشیده می شد و نقش آنها در حوادث آن
سالها، که بصورت طبیعی به سود طرفداران مصدق و توده ایها تمام
می شد و از آن خطرخیز تر آن که در این دادگاه ها برخی از آنها
که صاحب اطلاعات وسیع امنیتی بودند مانند ارتشبد نصیری ممکن
بود دهان باز کنند و درباره شبکه روحانیونی که با ساواک و رژیم
همکاری داشتند سخن بگویند. به این ترتیب دهان آنها برای ابد
بسته شد. در میان این ژنرال ها بودند کسانی که فرماندار نظامی
شهرهای ایران در سال 57 بودند و دستور شلیک تیر به طرف مردم
داده بودند. در آن روزها که دستور تیراندازی میدادند هرگز تصور
نمی کردند روزی چنین سرنوشتی پیدا کنند. همانگونه که دستور
دهندگان شلیک تیر به سوی راهپیمایان معترض نتیجه انتخابات 88
هرگز چنین سرنوشتی را برای خود در تصور نداشتند و هنوز هم
ندارند. این درک و تصوری است حاکم بر نظامیان در همه کشورها و
همه حکومت های جهان. در میان آنها افرادی مانند ارسلان خلعتبری
وزیر خارجه نیز تیرباران شد که هرگز معلوم نشد چرا او؟
از میان مدیران ارشد ساواک نه آنشب و نه بعدها کسی تیرباران
نشد مگر چند بازجوئی که دستگیر شده بودند. حتی گفته می شود
برخی بازجوهای متخصص بازجوئی از سازمان های مارکسیستی – چریکی
و یا سازمان مجاهدین خلق را فورا از بقیه جدا کردند و برای
آینده ذخیره کردند تا استاد بازجوهای مذهبی دهه 1360 شوند.
بازجوهای مذهبی که بعدها عمدتا به سپاه و یا وزارت اطلاعات
پیوستند زیر نظر همین بازجوها آموزش دیدند. از اداره هشتم
ساواک که بخش ضد جاسوسی و کارشناسان ضد شوروی وقت بودند نیز
آنها که دستگیر شده بودند بعدها همگی پس از یکسال از زندان
آزاد شدند. بیشتر آنها نیز معلم و استاد اداره ضد جاسوسی نخست
وزیری شدند و معدود نفراتی که نخواستند به شغل گذشته خود
بازگردند، پس از تخلیه اطلاعات متعهد شدند که از تهران بیرون
نروند و جز با همکاران سابق خود که به بخش ضد جاسوسی نخست
وزیری جمهوری اسلامی پیوسته بودند مناسبات دوستی و رفت و آمد
نداشته باشند. به آنها، حتی حقوق بازنشستگی هم دادند و یا در
صورت تمایل پول بازخرید گرفتند!
در همین صفحه اول روزنامه اطلاعات خبر ادامه بازنشسته شدن
امیران (ژنرال ها) ارتش را می خوانید و دستگیری فرمانده
ژاندارمری رضائیه (ارومیه) را. و ادامه اخبار پوچ و جنجالی
مربوط به بازگرداندن شاه به ایران. یک روز تیم ترور می گفتند
تشکیل شد، یک روز می گفتند پاناما می خواهد او را تحویل بدهد و
.... هر چند روز یک خبری در همین ارتباط. و باز در همین صفحه
اول می خوانید اخبار مربوط به آغاز حوادث کردستان را که
بالاخره تبدیل به جنگ در کردستان شد. خبر کشف دو زندان مخوف در
بندرعباس نیز که هرگز عکس و تاریخچه ای از آن منتشر نشد نیز در
این صفحه اول جای گرفته است که ادامه خبرهای اغراق آمیزی است
که حکومت نوبنیاد برای انتشار دراختیار مطبوعات می گذاشت. چه
تعداد از اینگونه زندانها در تهران و جای جای ایران در جمهوری
اسلامی کشف خواهد شد؟
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 15 بهمن |