این صفحه اول به دو دلیل اهمیت دارد. نخست تظاهراتی که علیه
حجاب اجباری در تهران در آغاز نیمه دوم اسفند 1357، یعنی حدود
یکماه پس از انقلاب انجام شد و عکس شرکت کنندگان چتر به سر آن
را در همین صفحه اول می بینید. درباره این تظاهرات و شمار شرکت
کنندگان در آن در سالهای اخیر بسیار غلو شده است. این تظاهرات
واقعیت داشت و آنها که در آن شرکت کردند نیز هم جسارت این
تظاهرات را به نمایش گذاشتند و هم خیلی جلوتر از "یا روسری یا
تو سری" به میدان آمدند، اما این که آن را یک تظاهرات وسیع
تبلیغ می کنند نادرست و غلو آمیز است. درعین حال که این نیز
واقعیت دارد که شاید اگر همین تظاهرات نبود، از قول آقای
خمینی، داماد وی، یعنی آیت الله اشراقی که تقریبا نقش سخنگوی
وی را در آن دوران ایفاء می کرد آن اظهار نظر ملایم را درباره
حجاب مطرح نمی کرد که می خوانید. او از قول آقای خمینی اعلام
کرد که حجاب اسلامی حتما نباید چادر باشد و تبلیغ حجاب نباید
از حد نصیحت فراتر برود. این تظاهرات و آن اظهار نظر که
اینگونه درصفحه اول روزنامه اطلاعات انعکاس یافته مربوط به
دورانی است که گروه های فشار تازه با شعار "یا روسری یا توسری"
در خیابانهای مرکزی تهران راه افتاده بودند و این آغازی بود بر
تحمیل چادر سیاه و دیگر پوشش های اسلامی به زنان ایران در
سالهای بعد بویژه پس از فوت آیت الله خمینی. زنانی که نه تنها
در انقلاب بدون حجاب شرکت کرده بودند بلکه تصاویر و فیلم های
آن موجود است که بدون حجاب در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت
کرده بودند. پشت آن شعار "یا روسری یا توسری" تحجری در کمین
فرصت بود تا گام به گام کار را به جائی برساند که حتی با حضور
نمایندگان زن در مجلس بدون چادر مخالفت بشود و پیشنهاد خانم
کولائی نماینده مجلس ششم در ابتدای تشکیل آن مجلس مبنی بر حضور
نمایندگان زن با روسری و مانتوی اسلامی در مجلس نیز رد شود و
بشدت با آن مقابله شود. و نتیجه آن تحمیل و فشار و مقاومت
اجتماعی زنان را همگان امروز در تمام شهرهای ایران شاهدند که
حجاب اجباری تبدیل به یک مضحکه شده است.
خبر مهم دیگری که در همین صفحه اول می خوانید و منعکس کننده
پیوستن اوباش و ساواکی ها به کمیته های انقلاب و غارت و کشتار،
تصاحب خانه ها، ترور و انواع تجاوزهای جنسی و جسمی و مالی بود.
این کمیته ها چنان آلوده بودند که خیلی زود تصمیم گرفته شد
اختیارات آن محدود و کنترل شود. بالاخره ناطق نوری و آیت الله
کنی بعنوان مسئولین رسمی بر سر این کمیته ها گماشته شدند تا
آنها را تصفیه کنند و جلوی خودسری و خود رائی آنها گرفته شود.
شرح اختلافات بر سر تصفیه این کمیته ها و کشاکش های همین دو
مسئول یاد شده با اسدالله لاجوردی که بنام دادستان انقلاب در
زندان اوین مستقر شده بود در کتاب خاطرات "عزت شاهی" که خود از
بنیانگذاران کمیته ها بود آمده است.
اخبار هیجانی تنها در مورد بازگشت و حتی دستگیری شاه در کشور
مافیائی پاناما هر چند روز یکیار در روزنامه ها منتشر نمی شد،
در باره بازداشت ایرانی ها در فرودگاه لندن هم بود که می
خوانید. اقدامی که در یک کشور تابع قانون ناممکن بود اما در آن
روزها، خبرهای جنجالی خوراک مطبوعات بود. و باز در همین صفحه
اول می خوانید وعده اسامی اعضای شورای انقلاب که در حد وعده
باقی ماند و هرگز لیست کامل اعضای این شورا اعلام نشد و آنچه
که گفته می شد بیشتر نقل قول از این و یا آن عضو این شورا بود.
نتیجه وعده اسلامی شدن بانکها را امروز همه ایرانی ها به چشم
می بینند و نیازی به تفسیر آن نیست. خبر دیگری که در این صفحه
هست مربوط به آزادی بنی احمد از زندان است. بنی احمد نماینده
تبریز در مجلس شاهنشاهی بود که در سال انقلاب در همان مجلس، به
حمایت از تظاهرات مردم تبریز در سال 56 سر به طغیان برداشت و
نقش مهمی در افشاگری ماهیت مجلس ایفاء کرد. پس از انقلاب همان
کمیته هائی که در بالا ذکر آن رفت، بنی احمد را هم دستگیر
کردند اما شرم آور بود که او را هم در زندان نگهدارند و به
همین دلیل آزادش کردند. این که بعدها چه مواضعی در باره جمهوری
اسلامی پیدا کرد مورد بحث در معرفی این صفحه اول نیست. او در
سال 1382 در ایران در گذشت.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 26 دی ماه |