مینو بدیعی از جمله روزنامه نگاران زن ایران است که در آغاز
دهه 50 کار خود را در روزنامه کیهان آغاز کرد. پس از انقلاب
نیز توانست تا سال 78 در روزنامه کیهان دوام آورده و کار کند و
پس از آن او نیز کیهان را ترک کرد. او که فارغ التحصیل دانشکده
روزنامه نگاری و علوم ارتباطات است در یک گفتگوی با خبرنگاران
خبرگزاری ایسنا، برخی خاطرات خود را برای آنها تعریف کرده و به
ضعف های کار خبری کنونی در روزنامه ها و خبرگزاری ها نیز
اشاراتی کرده است. خلاصه این گفتگو چنین است:
روزنامه کیهان فضای باز و آزادتری نسبت به روزنامههای دیگر
داشت. یکی از دلایلی که روزنامهنگاری امروز ایران موفق نیست و
مردم مخاطب روزنامهها نیستند، این است که دیگر با
روزنامهنگاران جوان بر خلاف زمانی که من وارد کیهان شدم در
تحریریه ها کار نمیشود و این در حالی است که هر رسانهای باید
محلی برای آموزش داشته باشد تا ایرادهای روزنامهنگاران جوان و
تازهکار از همان مراحل ابتدایی برطرف شود.
فضای روزنامهنگاری امروز اصلا با گذشته قابل مقایسه نیست، این
تفاوتها را تنها به روزنامهنگاران ارجاع نمیدهم ،پاسخگو
نبودن مسؤولان و سیاسی و غیرحرفهای بودن مدیران مسوول
رسانهها را هم از دیگر دلایل مهم تغییرات فضای رسانهای
میدانم.
زمانی که هنوز آیت الله خامنهای رییسجمهور نشده بودند و از
اعضای رده بالای حزب جمهوری اسلامی بودند، بارها با ایشان تماس
گرفتم و مصاحبه کردم. درباره موضوعات مختلف.
آقای خامنهای خیلی با احترام جواب میدادند و حافظه بسیار قوی
هم داشتند. اتفاقا تا همین چند سال پیش هم من را به عنوان
خبرنگار «کیهان» که با ایشان تماس میگرفتم به یاد داشتند و
حتی چند سال پیش هم از سوی دفترشان برای شرکت در مراسم روز زن
دعوت شدم.
اوایل انقلاب آقای بهشتی به عنوان رییس قوه قضاییه هر هفته
مصاحبه مطبوعاتی برگزار میکرد. همه خبرنگاران از بی بی سی و
رادیو آلمان گرفته تا خبرنگاران داخلی در این نشست خبری شرکت
میکردند و میتوانستند هر سوالی که میخواهند بپرسند. آقای
بهشتی هم که به زبانهای آلمانی، انگلیسی و عربی مسلط بودند،
به تمام سوالات خبرنگاران با تسلط کامل پاسخ میدادند.
به طور کلی در دهه شصت پرسشگری از مسوولان بسیار راحت بود. نه
تنها اوایل دهه شصت بلکه اواخر آن و در دوره نخست وزیری آقای
موسوی هم خبرنگاران برای سؤال پرسیدن بسیار آزاد بودند. البته
آقای موسوی خودشان زیاد اهل مصاحبه نبودند و بیشتر خانم رهنورد
به عنوان کارشناس مصاحبه میکردند که من هم مصاحبههای زیادی
با او داشتم.
خبرنگار شخصیتی مستقل است، وجدان آگاه جامعه و نماینده مردم
است، خودباختگی دربرابر یک مسئول بزرگترین فاجعه برای یک
خبرنگار است.
زمانی که آقای ولایتی، وزیر امور خارجه بود، من با ایشان
مصاحبههای زیادی داشتم. تلفن میکردم و او هم جواب سؤالاهایم
را خیلی کامل میداد و حتی اغلب اوقات خودش تلفن را جواب
میداد. اما الان برای گفتوگو با یک مسئول رده پایین هم باید
از پیش وقت گرفت.
به طور کلی فضای کار روزنامهنگاری تغییر کرده است. زمانی که
وارد تحریریه «کیهان» شدم، روش کار به این صورت بود که همه
باید برای تهیه خبر و گزارش بیرون میرفتند. برای مثال من هم
که در سرویس گزارش کار میکردم، حق پشت میزنشستن نداشتم. بارها
بر این موضوع تاکید شده است که یکی از مشکلات اصلی امروز
روزنامهنگاری، پشت سیستم نشستن و فقط سرچ کردن است. درحالی که
یکی از مهمترین کارهای ما در گذشته این بود که هر روز به
حوزههایمان سر بزنیم و خبر اختصاصی داشته باشیم و باید از زیر
سنگ هم که شد، خبر پیدا میکردیم؛ مثل امروز نبود که خبرهای
خبرگزاریهای مختلف را به عنوان گزارش با هم مخلوط کنیم و منبع
را هم ذکر نکنیم!
ما در سالهای گذشته در سرویس گزارش به همین صورت کار
میکردیم؛ باید برای تهیه گزارش به هر جایی میرفتیم. به ما
یاد داده بودند که گزارشگر باید محقق و پژوهشگر باشد، بتواند
آمارهای دقیق به دست بیاورد و مصاحبههای عمقی و چالشی بگیرد.
بعد از انقلاب سرویس گزارش به صورت جدیتر با دبیری آقای
فرقانی شروع به کار کرد. تعدادی از روزنامهنگاران قدیمی
پاکسازی شده بود و تعداد کمی از قدیمیها باقی مانده بودند
که در این میان آقای فرقانی دبیر سرویس گزارش شد و من هم معاون
او بودم. کلا روزنامه «کیهان» در آن دوره بعد از انقلاب به
صورت شورای سردبیری اداره میشد و آقایان مبشری، شمسالواعظین،
خانیکی، رخ صفت، عطریانفر و ... از جمله سردبیران بعد از
انقلاب روزنامه، در زمان مدیریت آقای خاتمی بودند.
برخلاف امروز، پیش و اوایل انقلاب سردبیر و دبیر شدن اصلا کار
آسانی نبود! از دهه هفتاد که درهای روزنامهها باز شد و اغلب
رسانهها، شاخصههای مشخصی برای جذب خبرنگاران نداشتند و کسانی
امتیاز روزنامهها را گرفتند که سابقه رسانهای بسیار کمی
داشتند یا اصلا نداشتند، تعداد زیادی خبرنگار وارد فضای
رسانهای کشور شد.
از اوایل دهه هفتاد که اقبال خانمها به شغل خبرنگاری و
روزنامه زیاد شد، نقش خانمها هم در فضای رسانهای کشور تغییر
پیدا کرد؛ در این دوره مدیران رسانهها به خانمها بیشتر با
نگاه نیروی کار ارزان نگاه میکردند و در بسیاری مواقع حتی
قرارداد هم نمیبستند، دیگر چه برسد به بیمه! روزنامههای
پرطمطراق دوران اصلاحات که خیلی هم صدا کرده بودند و آخر هم
توقیف شدند، اغلب به همین شیوه کار میکردند و از نیروهای کار
خانم به عنوان نیروهای ارزان سوءاستفاده میکردند. از طرفی هم
کسی نبود که از آنها حمایت کند؛ انجمن صنفی روزنامهنگاران هم
در این دوره آنقدر کار سیاسی کرد که آخر بسته شد. این در حالی
است که در دوره ما (پیش از انقلاب) هدف اصلی سندیکای
روزنامهنگاران فارغ از نگاهها و فعالیتهای سیاسی رسیدگی به
شرایط کاری و رفاهی روزنامه نگاران بود.
بعد از انقلاب کار روزنامهنگاری به این سمت پیش رفته بود که
افراد سیاسی که هیچ سررشتهای از رسانه نداشتند، با نیروهایی
که حتی حقوقشان را هم نمیدادند، دفتر روزنامه زدند. امثال من
زمانی (پیش از انقلاب) که به عنوان کارآموز در «کیهان» کار
میکردیم ماهی
۳۰۰
تومان حقوق میگرفتیم، اما سالها بعد و از دهه هفتاد به بعد
حتی به نیروهای ثابت هم حقوق داده نمیشد.
یکی از مهمترین مشکلات بسیاری از رسانههای امروز غیرحرفهای و
سیاسی بودن مدیران مسؤول آنهاست. تقصیر مدیران مسؤول و
سردبیرانی است که خواهشمند یارانه شدهاند و بابت پول اندک و
امکاناتی که دریافت میکنند، خبرنگار را در جامعه و میان مردم
و مسؤولان بیارزش کرده اند.
در گذشته شأن روزنامهنگاران در جامعه بسیار بالا بود. پیش از
انقلاب، دولت هویدا واقعا از روزنامهنگاران میترسید و این
تاثیرگذاری حتی تا اواخر دهه شصت هم ادامه داشت. یادم است دهه
شصت، ما در روزنامه «کیهان» در
۱۰
شماره درباره مسائل دانشگاه آزاد همانند گران کردن شهریهها و
موارد دیگر گزارشهای مفصلی تهیه کردیم. هدف اصلی من این بود
که بعد از انتشار این گزارشها و طرح انتقادات، با عبدالله
جاسبی (مدیر اسبق دانشگاه آزاد اسلامی) مصاحبه کنم.
بعد از انتشار این گزارشها، یک روز از دفتر آقای جاسبی تماس
گرفتند و گفتند حالا که شما اینقدر پیگیر مصاحبه هستید، آقای
دکتر جاسبی مصاحبه مطبوعاتی دارند، میخواهند درباره
فعالیتهای دانشگاه آزاد مصاحبه کنند و شما هم میتوانید
بیایید، من گفتم نمیآیم! چون مصاحبه اختصاصی میخواستم و
بهدنبال پاسخ انتقادهایی بودم که در گزارشها به آنها اشاره
کرده بودم و شرکت در مصاحبه مطبوعاتی برایم فایدهای نداشت.
روزنامه هم من را در این تصمیم حمایت کرد. به طور کلی آن زمان
رسانه پشت خبرنگار میایستاد و از او حمایت میکردند.
وقتی من در سال
۵۲
وارد تحریریه «کیهان» شدم، خانمهای زیادی در تحریریه حضور
داشتند؛ زندهیاد ثریا صدردانش یکی از روزنامهنگاران برجسته
آن دوره بود که برایم حکم استاد داشت. او مسوول دو صفحه
خانواده و زن در «کیهان» بود که با افکار روز تولید محتوا
میکرد. خانم صدردانش نمونه یکم خانم موفق و مدرن بود و از
اینکه اطلاعات و دانش خود را در اختیار تازه واردها بگذارد
هیچ ابایی نداشت.
به طور کلی سابقه اصلی فعالیت روزنامهنگاران زن در ایران به
جنبش مشروطه برمیگردد که برابر و همپای آقایان روزنامهنگار
فعالیت میکردند. ممکن است در دورههایی این حضور با
محدودیتهایی همراه بوده باشد، اما از نظر کیفی شرایط خوبی
داشته است.
نمیخواهم فمینیستی حرف بزنم، اما حضور زنان در عرصه
روزنامهنگاری در تاریخ ایران آنچنان که باید مطرح نشده است و
حتی گاهی تصور میشود که به عنوان مثال در دوران مشروطه اصلا
روزنامهنگاران خانم وجود نداشتند؛ این درحالی است که در
دورههای مختلف زنان روزنامهنگار فعالیت و حتی همپای مردان
مبارزه هم میکردند، ولی در سایه حضور پررنگ مردان آن طور که
باید دیده نمیشدند؛ این در حالی است که زنان کنار مردان پرچم
مبارزه علیه استبداد را بر دوش داشتند و برای آزادی مبارزه
میکردند و از آنجا که یکی از مهمترین راههای رسیدن به آزادی،
مطبوعات بود، به مرور حضور زنان در این عرصه نیز بیشتر شد.
جامعه متعصب آن زمان حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی
را برنمیتابید و حتی هنوز هم با وجود اینکه حضور زنان
روزنامهنگار بیشتر و پررنگتر شده است، اما بسیاری از زنان
روزنامهنگار با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 13 آذر |