این صفحه اول روزنامه اطلاعات در آستانه بازگشت آیت الله خمینی
به ایران است. او در جریان انقلاب ایران و به خواست شاه از
عراق بدستور صدام حسین اخراج شد و رفت به پاریس و از آنجا
رهبری انقلاب را ادامه داد. در عراق (نجف) ارتباط وی با ایران
بسیار دشوار و اغلب توسط روحانیون و مذهبیون بصورت واسطه انجام
می شد و یا با دشواری زیاد با او می توانستند تماس تلفنی
بگیرند، اما وقتی وارد پاریس شد تمام درهای بسته به رویش باز
شد و تماس بی وقفه با وی از ایران جریان یافت. محل استقرار او
که دهکده ای اطراف پاریس با نام "نوفل لوشاتو" بود بسرعت تبدیل
شد به مرکز رهبری انقلاب ایران از فرانسه.
روزی که او را از ایران اخراج می کردند، سرگرد عصار که بعدها
سرهنگ ارتش و ساواک شد و رئیس زندان سیاسی "قزل قلعه" در یوسف
آباد تهران که حالا بازار روز سبزی و میوه شده است رئیس تیم
نظامی بود که آقای خمینی را به فرودگاه مهرآباد تهران برد و
سوار هواپیمائی کرد که به عراق می رفت. سرگرد عصار که نظامی بی
پاک دهان و دریده ای هم بود (بویژه وقتی مست می کرد) از پشت
سرتعرضی انگشتی به آقای خمینی کرده و با اشاره به شورش 15
خرداد از او پرسیده بود "هوادارانت کجا هستند؟" و آقای خمینی
که بسیار حاضر جواب بود و حضور ذهنی مثال زدنی داشت فورا گفته
بود "در گهواره اند" و 15 سال بعد همان کودکان گهواره ای تبدیل
به نوجوان های 15 – 16 ساله ای شده بودند که در خیابانها فریاد
می زدند "مرگ بر شاه". آقای خمینی در همان آغاز سقوط رژیم شاه
در یکی از سخنرانی هایش به همین ماجرا اشاره کرده و گفته بود
اگر او را دستگیر کردید یک انگشتش را قطع کنید. هنوز معلوم
نیست که عصار توانست از ایران خارج شود و یا دستگیر و اعدام شد
و یا بدلیل سوابق مذهبی که خانواده عصار- بویژه پدر سرهنگ
عصار- داشتند و حتی سازمان اوقاف دوران شاه نیز در تیولتشان
بود و بسیاری از روحانیون جیره بگیر این سازمان، بی سر و صدا
از دستگیری و اعدام نجات یافت.
فردای روزی كه شاه از ایران رفت، خمینی گفت اگر دولت کارشکنی
نکند به ایران باز می گردد. خیابانها همچنان در اشغال تظاهر
کنندگان اکثرا جوان و نوجوان است که خبرهای آن را در همین صفحه
اول می خوانید. شایعات زیادی درباره جلوگیری از بازگشت او به
ایران وجود داشت. از جمله سرنگون کردن هواپیمای وی. چند روزی
این بحث و شایعه ادامه داشت. آیت الله طالقانی اعلام تحصن در
دانشگاه تهران تا بازگشت آقای خمینی به ایران کرد و بسیاری از
روحانیون و سیاسیون مذهبی و غیر مذهبی یا به این تحصن پیوستند
و یا با صدور اعلامیه از آن پشتیبانی کردند تا آنکه بدستور
نخست وزیر وقت "بختیار" آسمان ایران به روی هواپیمای وی باز شد
تا به ایران باز گردد.
بختیار این محاسبه را داشت که آقای خمینی می آید ایران و می
رود قم و مدتی هم اظهار نظرهائی می کنند، اما با توجه به وجود
شاه مانند لوُلوُ پشت دروازه های ایران و وجود ارتش، ساواک و
دستگاه دولتی زیاد تند نخواهد رفت و بتدریج مردم هم خسته شده و
خیابان ها را ترک خواهند کرد، آقای خمینی هم با مشکلات مملکت
داری آشنا خواهد شد و مردم هم متوجه خواهند شد که با فتوا و
اظهار نظر نمی شود حکومت کرد و آب و نان مردم را تامین. ضمنا
روحانیون مراجع تقلیدی مانند شریعتمداری، نجفی و گلپایگانی نیز
نقش رقیب مذهبی وی را در قم ایفاء خواهند کرد. اما یک حادثه
همه تحلیل بختیار را بهم ریخت و آن اعلام بیطرفی ارتش و سپس
سقوط پادگان های نظامی و افتادن سلاح بدست مردم و متلاشی شدن
ساواک بود.
صفحه اول روزنامه ها خود یک تاریخ مصور است که ایکاش نسل جوان
و و نسل پس از انقلاب آنها را مرور کنند تا با رویدادها و فضای
حاکم بر کشور در آن سالها آشنا شوند.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 19 آبان |