ما مرور مطبوعات پیش از انقلاب تا سقوط نظام سلطنتی در ایران
را فکر می کردیم گهگاه و در چند شماره دنبال کنیم، اما چنان
استقبالی از آن شد که هیچ چاره ای جز ادامه آن باقی نماند و
بتدریج توضیح عناوین روزنامه هائی که صفحه آنها را منتشر می
کنیم را نیز لازم دانستیم. مقداری وقت و انرژی و مراجعه به
آرشیو ها لازم بود که آن را هم تقبل کردیم و حاصل همین شده است
که هر روز منتشر می شود. همچنان اعتقاد داریم نسل بعد از
انقلاب که اطلاعاتش از پیش از انقلاب محدود و عمدتا احساسی و
یا در حد شنیده هاست باید بداند چه گذشت و آنچه را امروز شاهد
است، آن نبود که قرار بود باشد. صفحات اول روزنامه ها، خود به
تنهائی یک تاریخ اند و مستند. این صفحه اول روزنامه اطلاعات
به تاریخ بهمن ماه 1350 است. اوج استبداد شاه و سانسور مطلق
مطبوعات. شما حتی یک خط خبر سیاسی در این صفحه اول نمی بینید.
نه از احزاب که همه منحله اعلام شده اند خبری هست و نه از
مشکلات مردم. یگانه خبر سیاسی – حکومتی فرمایشات و دستورات
شاهنشاه آریامهر است و تنها خبر سیاسی غیر حکومتی اطلاعیه هائی
چند خطی که گهگاه با عنوان کشته شدن یک خرابکار منتشر می شود.
خرابکار نامی است که حکومت برای کسانی که عملیات چریک شهری می
کنند اختراع کرده است. مثل عنوان "گروهک" که جمهوری اسلامی
اختراع کرده است. اغلب آنها دانشجو و یا به ندرت تازه فارغ
التحصیل شدگانی هستند که معمولا یک دوره کوتاه به دلیل شرکت در
تظاهرات دانشجوئی بازداشت و زندانی شده اند و پس از آزادی از
زندان نیز محروم از تحصیل. چیزی شبیه "ستاره دار شدن"
دانشجویان در جمهوری اسلامی. آنها اغلب فعالیت سیاسی را با
پیوستن به سازمان های زیر زمینی و انتقال به خانه های تیمی
مسلح ادامه میدهند و سرانجام اکثر آنها یا کشته شدن توسط ساواک
در خیابانهاست و یا در زیر شکنجه کشته می شوند و در هر دو حالت
رژیم در اطلاعیه ای کوتاه آنها را خرابکارانی معرفی می کند که
کشته شدند و یا به حبس های طولانی مدت محکوم می شوند و راهی
زندان اوین و یا عادل آباد شیراز زندان تازه سازی که به سبک
زندانهای اسرائیل ساخته شده می شوند. حتی کسانی که در شهرهای
دیگر در همین ارتباط دستگیر می شوند نیز به تهران برای بازجوئی
و شکنجه و اعترافات منتقل می شوند. روشنفکران بشدت زیر فشارند.
نویسنده، شاعر، روزنامه نگار... رژیم حتی به فوتبالیست (پرویز
قلیچ خانی) و خواننده "داریوش" هم رحم نمی کند. کوچکترین حرف و
زاویه با فرمایشان شاهنشاه یعنی رفتن زیر نظر ساواک و سر در
آوردن از اوین. غلامحسین ساعدی نمایشنامه نویس بزرگ و جعفر کوش
آبادی شاعر مطرح زمان خود در همین سالها دستگیر و زیر فشار و
بازجوئی مجبور به اعترافات تلویزیونی می شوند. خسرو گلسرخی و
دانشیان در یک دادگاه نمایشی محکوم به اعدام و تیرباران
میشوند. وحشیگری ساواک با شکنجه آپولو در زندان ها به اوج خود
رسیده بود. برخی دستگیر شدگان زیر شکنجه کشته می شدند. بیژن
جزنی و 8 زندانی سیاسی دیگر که در اوین زندانی بودند نیمه شب
به تپه های اوین برده شده و به رگبار بسته شدند و روز بعد خبر
آن را ساواک به این شکل به مطبوعات دیکته کرد که "9 زندانی
خرابکار که از زندان فرار کرده بودند کشته شدند". وقتی میگوئیم
جمهوری اسلامی از روی دست شاه مشق حکومت نوشت بیجا نمی گوئیم.
البته با وسعتی بیشتر از زمان شاه و این همان نکته ایست که آیت
الله منتظری در زمان حیات آیت الله خمینی چند بار گفت و هشدار
داد اما گفتند او کم طاقت است و بدرد کار رهبری نمی خورد و
سرانجام نیز به گوشه حوزه علمیه قم رانده شد و از مقامش (قائم
مقامی آیت الله خمینی) عزل شد و به این هم کفایت نکردند و در
دوران رهبری آقای خامنه ای 6 سال حصر خانگی شد. جرم او آن بود
که اسرار هویدا می کرد.
در این صفحه اول داغ ترین خبر، نه اخبار سیاسی بلکه خبر برف و
یخبندان است. آن زمستانی که اخوان ثالث سروده بود در باره این
سرما و یخبندان که تیتر اول روزنامه اطلاعات است نبود، بلکه
خفقان و سانسور و زندان و وحشت همگانی از نفس بلند کشیدن بود:
سرها در گریبان است.
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چون دیوار ایستد در پیش چشمانت
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 29 مهر |