|
سلام دوستان پیک نت- بعد از دوهفته به آبادان بازگشته ام.
شهری که عروس خوزستان بود و با جنگ ویران شد و حالا روی خراب
های آن نمی دانیم چگونه زندگی کنیم. اگر سال قبل که دلار
۳۷۰۰
تومان بود من بازنشسته
۷۰۰
دلار حقوق میگرفتم، حالا با افزایش حقوقی جدید حقوق من رسید به
۳۰۰
دلار. امروز رفتم گوشت برزیلی بخرم. ماه پیش کیلویی
۳۷
هزارتومان بود و امروز رسیده به کیلوئی 65 هزار تومان که تازه
در بازار هم پیدا نمی شود. گوشت گوساله شده کیلوئی 75 تا 80
هزار تومان. مردم چشم دیدن عراقی ها را ندارند زیرا با
دلارهایشان براحتی در آبادان خرید می کنند . دوستان عزیز جامعه
به حالت انفجار در آمده، مردم سر هر کوچه و خیابانی به سر تا
پای حاکمیت فحش می دهند و از هیچ چیز هم بیم ندارند.
سلام میکنم به پیک نتی ها- آنها که در خارج زندگی می کنند، نه
درد سقوط پول ملی و گرانی و بیکاری را حس می کنند و نه زیر و
رو شدن جامعه را. جدا از سقوط ارزش پول ملی و نتایج آن که
جداگانه برایتان نوشته ام (تقریبا مضمون نامه بالا و به همین
دلیل تکرار آن را بی مورد دانستیم) از پدیده های دیگر برایتان
می نویسم:
چند هفته پیش، تقریبا میزبان دوستی بودم که پس از سالها از
فرانسه برای چند هفته آمده بود ایران و حالا دیگر بازگشته است.
تصور و دیدش نسبت به ایران گاهی خنده دار بود. برایش از
تغییراتی که در این سالها اتفاق افتاده گفتم. از تشکل ها و
تجمعات نهادهای مدنی و اینجوها برایش گفتم. از جنبش اجتماعی رو
به رشدی که زیر پوست جامعه در جریان است گفتم. خیلی سعی کردم
برای درک بیشتر از جامعه ایران او را به تماشای فیلم "چاووش از
درآمد تا فرود" ببرم که متاسفانه وقت نداشت. در خیابان که قدم
می زدیم قبل از اینکه من متوجه افتادن شال و روسری از سرم باشم
او متوجه می شد و تذکر می داد که روسریت افتاده. نمی دانست
حجاب اصلا شکلش تغییر کرده. مانتو دیگر عبا گونه ایست بدون
دگمه و زیر آن پوشش های رنگی و تنگ و.... در مراکز خرید که شال
ها و روسری بعضی ها روی شانه هایشان افتاده. مانتوهای کوتاه و
شلوارهای کوتاه. تنوع و تکثر در نوع سلیقه ها برایش جالب و
دیدنی بود. در بالای شهر این تحول در پوشش را بیشتر متوجه شد.
در یکی از همین روزها، دوست دیگری را دیدم که اتفاقا او هم از
خارج آمده و البته چون زیاد به ایران سفر می کند در فضای عمومی
قرار دارد. همدیگر را کنار یکی از ایستگاه های شلوغ مترو
دیدیم. تا من رو دید دست روبوسی هم کرد و دوست دیگر هاج و واج
مانده بود. روبوسی زن و مرد در کنار ایستگاه مترو! و بی
اعتنائی مردم و عادی بودن چنین صحنه هائی برایشان. به میدان
انقلاب (مجسمه سابق) رفتیم و کتابفروشی های روبروی دانشگاه.
بعد از رفتنش از ایران حالا این اولین بار بود که چنین پدیده
هائی را می دید. دستفروش ها و کهنه فروش های کتاب براش دیدنی
بود. بردمش به تماشای فیلم " پشت دیوار سکوت" واقعا برایش حیرت
آور بود دیدن این تصاویر واقعی از فساد - اعتیاد و ناامنی و
گرفتن اجازه پخش فیلم هایی که فساد و اعتیاد و نا امنی و
عاملین و مسببین را معرفی می کند و حتی راه حل ارائه می دهد.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 25 شهریور |
