سردار علائی از فرماندهان با سابقه سپاه است که فعلا استاد
دانشگاه امام حسین سپاه است. او که در بدنه سپاه نیز صاحب نفوذ
است نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه بود و درجریان کودتای 88
مواضعی متفاوت با فرماندهان وقت سپاه علیه میرحسین موسوی اتخاذ
کرد و اعلام داشت. آنها که کودتا کرده بودند گروه های فشار را
به مجتمع مسکونی سپاه فرستادند تا روی دیوارهای خانه سردار
علائی شعار علیه او بنویسند که چنین نیز کردند اما هم علائی
دیگر سکوت کرد و هم آنها که اوباش را بسیج کرده بودند عقب
نشینی کردند تا ماجرا در بدنه سپاه دامنه پیدا نکند.
آنچه را می خوانید فشرده بخشی از مصاحبه تازه او در باره
مذاکره با امریکا و بحران کنونی در جامعه و نتایج آنست که سایت
"تدبیر" منتشر کرده است:
بالاخره دولت های مختلف حتی اگر متخاصم باشند نیز نیاز دارند
که با هم حرف بزنند. اما اینکه چگونه، در چه شرایطی و در چه
زمانی مذاکره کنند و حرف بزنند، همیشه جای بحث، صحبت و سئوال
دارد. بعضی وقت ها طرح مذاکره از سوی یک دولت ممکن است به خاطر
نفس مذاکره نباشد بلکه می خواهد یک ابتکار عمل را به دست آورد
و توپ را به زمین طرف مقابل بیاندازد یا از آن برای اهداف بعدی
و ایجاد فشار بیشتر استفاده کند مثلا در زمان جنگ تحمیلی، ارتش
صدام به ایران حمله کرد و قسمتی از خاک کشورما را گرفت اما بعد
از اشغال بخشی از خاک ایران، درخواست آتش بس کرد و پرچم صلح را
بالا برد؛ در تبلیغات و فضای رسانه ای جهانی در آن زمان، این
طور مطرح می شد که عراقی ها دنبال خاتمه دادن به جنگ هستند اما
ایرانی ها می گویند بجنگیم. درصورتی که ما می خواستیم بجنگیم
تا متجاوز را از کشورمان بیرون کنیم. ولی در اکثر دوران جنگ،
عراق پرچم صلح دستش بود اما ما خیلی جاها که باید علاوه بر
دفاع، پرچم صلح نیز بدست می گرفتیم این کار را نکردیم. الان هم
درباره ارتباط با طرح مذاکره توسط آمریکا چنین مسئله ای رخ
داده است. آمریکا از برجام خارج شده، تحریم ها را برگردانده
است و 12 پیش شرط برای مذاکره با ایران قرار داد اما یکدفعه
ترامپ از مسئله مذاکره بدون پیش شرط سخن می گوید. در اینجا
معلوم نیست که هدف اصلی مذاکره باشد، شاید او می خواهد خود را
نزد افکارعمومی جهان اهل مذاکره و گفتگو نشان دهد. ما در شرایط
فعلی نباید بگذاریم ترامپ، هم برجام را به هم بزند، هم مردم ما
را تحریم کند، هم فشارهای سیاسی و روانی را افزایش دهد، هم
کشورها را علیه ما بسیج کند و هم پرچم مذاکره را به دست بگیرد.
همان روز که ترامپ اعلام کرد آماده مذاکره است ما می توانستیم
بگوییم «ما نیز برای مذاکره منعی نداریم اما لازم است که دولت
آمریکا بگوید اگر با هم مذاکره کردیم و به نتیجه رسیدیم چه
تضمینی است که دوباره دولت ترامپ یا رئیس جمهور بعدی آمریکا
توافق را به هم نزند». همانطور که ترامپ توافقات دوران اوباما
را بهم زد.
بعید می دانم آمریکایی ها در وضعیت فعلی بدنبال جنگ نظامی
باشند چون با شروع جنگ، معضلات جهان اضافه می شود و خاورمیانه
آتش می گیرد. ضمن آنکه آمریکایی ها در تحلیل شان می گویند «ما
بدون جنگ نظامی و با تحریم می توانیم اقتصاد ایران را به بن
بست برسانیم و نتایج مطلوب خود را به دست بیاوریم» بنابراین
آمریکایی ها می خواهند مردم ایران از لحاظ روانی احساس کنند که
حکومت شان در اداره کشور کارآمدی لازم را ندارد. این مسئله
بیشترین بهره را برای آمریکا نسبت به جنگ نظامی حاصل می کند.
مسائل و مشکلاتی که در ایران وجود دارد این طور نیست که اگر یک
رئیس جمهور برود و رئیس جمهور دیگری بیاید حل شود. باید با
همگرایی و اجماع بین نخبگان، تصمیمات بزرگ گرفته شود. بعد همه
قوانین و مقررات و سیستم حکمرانی باید از اجرای این تصمیمات
بزرگ پشتیبانی کند. مثلا اگر سرمایه گذار ایرانی شروع به
فعالیت در داخل ایران کرد نگران نباشد که فردا به دلیل افزایش
ثروتش به زندان برود یا اگر سرمایه گذار خارجی وارد عرصه
اقتصادی ایران شد تریبون هایی دائم افکارعمومی را تحریک کنند
که چرا خارجی ها در ایران آمدند و کار می کنند.
هم آمریکا و هم اسرائیل، سازمان اطلاعاتی درون ایران ایجاد
کرده اند، یعنی جدای از شبکه اطلاعاتی منافقین و سلطنت طلبان
که به آنها گزارش می دهند، شبکه اطلاعاتی جداگانه ای نیز
سازماندهی کرده اند و به صورت مستقیم اطلاعات کسب می کنند.
البته اسرائیلی ها، هم شبکه اطلاعاتی و هم شبکه عملیاتی درست
کرده اند و چند عملیات همچون ترور دانشمندان هسته ای و
خرابکاری در برنامه هسته ای داخل ایران انجام داده اند و مدعی
انتقال بخشی از مدارک قدیمی به اسرائیل هستند. اسرائیلی ها از
15 سال پیش یک شبکه گسترده اطلاعاتی در حوزه های هسته ای و
موشکی و حوزه سیاسی و اقتصادی درست کرده اند و برایش هزینه می
کنند تا با اطلاعات میدانی تری، عملیات های تحریمی آمریکا به
نتیجه برسد.
از جمله تصمیماتی که می توان گرفت اینست که ارز حاصل از فروش
نفت در راه تولید نفت و معیشت کلان مردم هزینه شود مثلا دولت
بگوید 20 میلیون نفری که وضعیت سخت معیشتی دارند زندگی شان را
تأمین می کند و بُن تهیه مجانی نان و گوشت و یکسری اقلام
خوراکی به آنها می دهد. البته باید تدبیری بیاندیشد که این بُن
در بازار قابل خرید و فروش نباشد.
بیکاران نیروهای آماده کف خیابان هستند. نکته دیگر آنکه در
میان مسئولان در رأس حاکمیت همگرایی لازم وجود ندارد. الان
مشکل اقتصادی به وجود آمده اما می بینیم مجلس به دولت فشار می
آورد و می گوید «دولت باید پاسخ دهد»، در حالیکه خود مجلس ریشه
بسیاری از مشکلات را می داند. در سال 96، 16.5 میلیون پرونده
در ایران تشکیل شد که این علامت خیلی بدی است؛ همه کشورها با
روش های اداری سعی می کنند تا می توانند تعداد پرونده های
قضایی را کم کنند اما در ایران وضعیت برعکس است، قوانین و
مقررات به گونه ای است که کار قوه قضائیه به حداکثر می رسد.
امروز خیلی مسائلی که می توان با روش های اداری آنها را حل
کرد، تبدیل به موضوع قضایی می شود. مثلا وقتی سازمان هواپیمایی
کشوری وجود دارد، چرا قوه قضائیه می خواهد به مسئله تأخیر
هواپیماها ورود کند اما می گویند «به لحاظ مدعی العمومی باید
وارد شویم». با این اتفاق ضمن آنکه قوه قضائیه ظرفیت نیروی
انسانی لازم را برای این کار ندارد، دستگاه های حاکمیتی نیز
تضعیف می شوند. اقتصاددانی می گفت «بین 200 تا 500 هزار
میلیارد تومان از سرمایه کشور در پرونده های اقتصادی است که
دادگاه ها باید روی آنها حکم صادر کنند». در واقع این سرمایه
ها تا حد زیادی راکد مانده و نمی تواند در چرخه تولید، فعال
عمل کند.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 22 مرداد |