کافی است
با دقت
سخنرانی
رهبر
جمهوری
اسلامی
در مراسم
نمایشی
"فارغ
التحصیلان
دانشگاه
امام
حسین
سپاه"
شنیده و
یا
خوانده
شود، تا
این
نتیجه از
آن گرفته
شود:
ایشان
آشفته
بود،
آشفته
سخن گفت،
تفسیری
از اوضاع
مملکت
ارائه
داد که
نه تنها
با
واقعیات
همخوانی
نداشت
بلکه
اساسا
جای آن
در مراسم
"سردوشی"
نظامی
نبود،
مگر آن
که
خواسته
باشد در
یگانه
پایگاهی
که برایش
باقی
مانده
(یعنی
نیروهای
نظامی)
سخنرانی
کند و
آنها را
دلگرم
کند.
آیا آنها
که
سخنرانی
وی را در
ستایش
قدرت
نظامی و
بقیه
مسائل در
آن مراسم
شنیدند
دلگرم
شدند و
یا دلگرم
می شوند؟
آنها از
شهر و
مردم بی
خبرند؟
خانواده
ندارند
تا
برایشان
بگویند و
یا خود
وضع
زندگی
مردم و
آنها را
ببینند و
بدانند
"حرف" و
"ادعا" و
"شاخ و
شانه
کشیدن"
نان و آب
نمی شود؟
ایشان در
آن
سخنرانی
جمله ای
را بر
زبان
آورد که
یا از
عمق بی
اطلاعی
اش از
وضع
مملکت
برخاسته
و یا از
اوج شتاب
برای
توجیه
وضع و
ادامه
ایستادگی
در برابر
رفرم و
اصلاحاتی
و
تغییراتی
که هر چه
دیرتر
آغاز شود
انجام آن
دشوار تر
و بتدریج
ناممکن
می شود.
صحبت از
تغییرات
است و نه
رنگ و
لعاب زدن
به اوضاع
و فریب
مردم و
وعده
مقاومت
در برابر
جنگ
اقتصادی!
آن جمله
این بود:
"اگر
ایران
مقتدر
نبود، یک
دهم تلاش
امروز
دشمن
کافی بود
تا نظام
محبوب را
از ملت
بگیرد"
اولا
تلاش
امروز
هنوز به
فردا و
پس فردا
نرسیده و
دوم این
که آیا
ایشان
واقعا
معتقد
است که
نظام
کنونی
نظام
محبوب
مردم
است؟
مردم
انقلاب
کردند
برای
برقراری
نظام
کنونی که
امثال
احمد
جنتی و
علم
الهدا
حاکم
شوند و
ایشان هم
سکاندار
شود و
نام خود
را
بگذارد
"رهبر
انقلاب"!
انقلابی
که یک
رهبر
داشت مثل
همه
انقلاب
های جهان
و آن
رهبر هم
سالها
پیش در
گذشت و
جانشینان
او، از
جمله
همین ها
که
دربالا
نام
بردیم
آرزوها و
خواست
های مردم
را که
برای
آنها
انقلاب
کردند را
برباد
دادند.
از هر
گوشه
ایران
بانگ
اعتراض
بلند است
و دیر
نیست که
همه این
بانگ ها
تبدیل به
یک بانگ
شود! می
خواهید
منتظر
شنیدن آن
یک بانگ
بلند
بمانید؟ |