ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

26 تیر ماه  1397

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

حلوای "هانی"، گوشی آیفن و پرسه در اینستاگرام

زندگی لاکچری حاج آقاها

و جوانان متظاهر مذهبی

 
 
 
 

 

جوانان متظاهر مذهبی زندگی دوگانه ای در جمهوری اسلامی دارند. بقول خودشان "به وقتش انقلابی هستیم" و "فعلا حالمان را می کنیم"!

زندگی در ایران دهه ۹۰ با انبوهی از تناقضات باورنکردنی همراه است. تناقضاتی که از فرط تکرار تبدیل به وقایعی طبیعی شده‌اند.

در صفحات اینستاگرام ایرانی، به صفحاتی برخورد می‌کنیم که متعلق به جوانانی مذهبی هستند. از انقلاب و آرمان‌های آن دفاع می‌کنند. یکی در میان عکس‌های رهبری را می‌گذارند و وابستگی فکری‌شان به نظام را بی‌پروا داد می‌زنند، عکس‌های عاشقانه‌ای در حرم شریف معصومین منتشر می‌کنند و در عین حال این بخش از زندگی‌شان ارتباطی به جریان روتین زندگی‌شان ندارند. گویی زایده‌ای اضافه شده به جریان زندگی‌شان است؛ یک احساس وظیفه. در این صفحات پرطرفدار اینستاگرامی، عکس‌های جالبی از سبک زندگی گرانقیمت این مذهبیون که در عرف جامعه ایران حزب‌اللهی خوانده می‌شوند منتشر شده است. از استخرهای خصوصی لوکس و ویلاهای لاکچری شمال تا استفاده از ساعت‌های چند ده میلیونی و کفش‌ها و کیف‌ها و تیشرت‌ها و.. که با عنوان «برند» در جامعه ایران شناخته می‌شوند. سبک زندگی آنها به کنار؛ حس تفاخر آنها به «مصرف» آنچه همه ندارند و آنها دارند، بیش از حد دل‌آزار است. درباره غیراخلاقی‌بودنش حرف نمی‌زنیم. بخشی از جوانان حزب‌اللهی در دهه چهارم انقلاب به این نتیجه رسیده‌اند که زندگی به سبک اشرافی نه تنها هیچ منافاتی با آرمان‌های انقلابی ندارد؛ بلکه جلوه جذاب و جذب‌ کننده‌ای از طرفداران دین و انقلاب به مخاطبان بیرونی عرضه می‌کند که «مشتریانش» را هم افزون خواهد کرد. تا چند سال پیش بحث‌ میان انان و منتقدان سبک زندگی‌ آنها داغ بود. مخالفین استدلال می‌کردند که اینگونه زندگی مصرف ‌زده هیچ تناسبی با بخش دیگر زندگی آنها که پر است از وابستگی و عشق به اهل بیت و انقلاب ندارد و آنها این‌گونه استدلال می‌کردند که تمام هزینه این سبک زندگی از راه حلال به دست آمده است.

«میلیون‌ها ماهی در یک ماه گذشته در خشکی دریاچه هامون تلف شدند»؛ «موج مهاجرت از استان به تدریج در حال افزایش است و تعدادی از روستاهای این منطقه بدون سکنه رها شده‌اند»؛ «دومین کودک سیستانی و بلوچستانی در تابستان اخیر زیر آوار مدرسه‌ای فرسوده‌ جان داد»؛ «بیش از هزاران تن از کودکان سیستانی و بلوچستانی همچنان در مدارس کپری تحصیل می‌کنند»؛ «زنان روستایی در بخش جنوبی بلوچستان همچنان در دریاچه روستا استحمام می‌کنند»؛ «میزان رشدیافتگی استان سیستان و بلوچستان، کماکان در رده آخر ۳۲ استان کشور است» و...

اخباری از این دست در سال‌ها و ماه‌های اخیر مرتب در رسانه‌های ایرانی تکرار می‌شود و به محض انتشار سریعا بازنشر می‌ شود. بمبارانی از اخبار تلخ و تکان‌دهنده درباره محروم‌ترین استان ایران که متضمن به وجود آمدن نوعی خشم است.

اما مذهبی جوان و طرفدار زندگی لاکچری ساعت چند ده میلیونی‌اش را به مچ دستش می بندد. طلبه و دانشجوی بسیجی، دو هفته در سال را به سیستان و بلوچستان اختصاص می‌دهد و بقیه سال را طبق روال زندگی معمولی اش روزگار می‌گذارند. آن دو هفته ای که در سیستان و بلوچستان است در شرایط جنگی زیست می‌کند، شام و ناهار را مثل محرومین سیستان و بلوچستانی مصرف می‌کند و به تهران که باز می‌گردد برندهای مصرفی خوردنی پایتخت در انتظار او هستند.

بزرگ ‌ترین خیرین جمهوری اسلامی نیز همین زندگی را دارند. وقتی از نزدیک با بزرگ‌ترین خیرین ایرانی برخورد می‌کنید که سالانه صدها میلیون تومان صرف امور خیریه می‌کنند، متعجب می‌شوید.

 حاج آقاهای بازاری ظاهرالصلاح و نمازخوان کلاش و بی‌رحم برای رسیدن به سود بیشتر هر مانعی را از سر راه خود برمی‌دارند و بخشی از این سود سالانه که رقم اندکی هم نیست را به طور منظم و بی‌تأخیر به نیازمندان می‌بخشند؛ خرج هیئت سالانه‌شان برای محرم ترک نمی‌شود اما آخرین مدل‌های گوشی آیفون در دست آقازاده‌ها؛ آخرین مدل ماشین‌های وارداتی زیر پای خانم و بچه‌ها و مدرن‌ترین رستوران‌های تهرانی محل مصرف غذای حاج آقا و رفقا و حلوای سفره ابوالفضل حاج خانم؛ حتما باید از «هانی» باشد. این زندگی لاکچری مذهبیون در این روزهاست. آنها واقعیت‌های دردناک اجتماعی را  انکار نمی‌کنند و منکر فقر و محرومیت نمیشوند، اما معتقدند سهم خودشان را در قالب خیرات پرداخته اند.
این سبک زندگی متمولانه جدید مذهبیون در ایران،  در عمیق‌ترین لایه‌ها به روایاتی دست ‌چندم می‌رسد که فراهم کردن زندگی خوب ( مشخصا بدون تعریف مشخص) را وظیفه مومنین می‌داند. این سبک زندگی البته در فرزندان آنها که در عرف جامعه ایرانی به نام بدنام آقازاده‌های مزین شده‌اند هم طرفداران قابل‌توجهی دارد؛ اما تقلیل آن به فرزندان مقامات سیاسی در واقع ندیدن کامل ماجراست. آنچه در ادبیات اجتماعی به نام «مصرف‌زدگی» خوانده می‌شود آشکارا با مبانی در تعارض است، اما این تعارض کم‌کم می‌آموزد که باید آن را پنهان کرد تا دیده نشود. آن را زیرلایه‌های شلوغ‌ بازی ها پنهان می کنند.

(برگرفته شده و ویرایش شده از "مهر")


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت 26 تیر

 
 

اشتراک گذاری: