در سال 1303 بحث جمهوری یا سلطنت در ایران به اوج خود رسید.
روحانیون و بازاری ها بشدت با اعلام جمهوری مخالف بودند و
رضاخان سردار سپه که این روزها جنازه مومیائی شده او در اطراف
حرم شاه عبدالعظیم پیدا شده موافق آن. روحانیون و بازاری ها
سلطنت را می خواستند و رضاخان برای جمع کردن بساط سلطنت
قاجارها بحث جمهوری را آغاز کرده بود. درتهران تظاهرات مخالفان
جمهوری به تحریک روحانیون و بازارها بی وقفه گسترش می یافت.
این بحث، پس از سفر رضاخان به قم و دیدار با مراجع تقلید به
سود نظر روحانیون تمام شد و رضاخان دیگر بحث جمهوری را نکرد و
طرفدار سلطنت شد اما سلطنت خودش. کشاکش به نوع دیگری آغاز شد.
کسانی که از حکومت نظامی ها و در راس آنها رضاخان سردار سپه
بعنوان شاه وحشت داشتند و آینده ای خوفناک را حدس می زدند سر
به مخالفت برداشتند. بویژه در مجلس. رضاخان با زیرکی چند حادثه
را در تهران ترتیب داد تا شهر را به حکومت نظامی بسپارد. چند
بار قهر کرد تا نظامی ها تهدید به کودتا و اشغال تهران و مجلس
بکنند و سلسله رویدادهائی که قطعا باید خواند.
اول- دستگیری طرفداران بازگشت احمد شاه از فرانسه به ایران
دوم - مجلس فرماندهی کل قوا را از احمد شاه گرفت و به او داد.
سوم- در یک قهر نمایشی استعفا داد و به روستای آن زمان "رودهن"
که حالا پردیس شده و رضاخان آن را تصاحب کرده بود رفت و به
اشاره او فرماندهان نظامی نواحی مختلف، مجلس را تهدید کردند که
اگر از رضاخان استمالت نشود و به کار باز نگردد به طرف تهران
حرکت کرده و پایتخت را تسخیر خواهند کرد. مجلس مرعوب این تهدید
شد و یک هیات به رودهن فرستاد تا رضاخان را راضی به بازگشت به
تهران کند.
چهارم- توطئه دوم قتل کنسول امریکا در یک سقاخانه در تهران
بود که زمینه ساز اعلام حکومت نظامی در تهران شد و فرماندهان
نظامی تابع رضاخان کنترل شهر را بدست گرفتند.
پنجم- در همین دوران کوتاه رضاشاه موفق شد اموال هر کس را که
سرکوب می کرد تصاحب کند و به نام خود به ثبت برساند و قدرت
مالی و اقتصادی خود را تقویت کند. از جمله مصادره اموال اقبال
السلطنه ماکوئی در تبریز. سر و صدای مجلس برای حساب پس دادن
رضاخان نیز به جائی نرسید.
ششم- ترور مخالفان، از جمله ترور معروف و تاریخی شاعر ملی
"میرزاده عشقی" در خانه اش برای مرعوب کردن بقیه روشنفکران و
مخالفان.
هفتم- تقویت موافقان خود در مجلس، از جمله شیخ علی دشتی که
اعتبارنامه اش بدلیل ارتباط با انگلیس ها در مجلس رد شد و کوشش
رضاخان برای تائید این اعتبار نامه به جائی نرسید. اما دشتی هم
در دوران رضاشاه و هم در دوران محمد رضا شاه پاداش این حمایت
از استبداد رضاخان را گرفت. او عبا و عمامه را کنار گذاشت و
داستان نویسی را نیز تقریبا ترک کرد و شد سناتور انتصابی شاه
در مجلس سنای محمد رضا شاه. بعد از انقلاب بازداشت
شد و
در زندان رفت زیر فشار. آنچه که با این شیخ ترک لباس شده کردند
چنان بود که وقتی درآستانه مرگ آزادش کردند تا نه در زندان
بلکه در خانه اش بمیرد، سعیدی سیرجائی به دیدارش رفت و این
دیدار را در خاطراتش نوشت. نوشت که دشتی درحال نزار از او
خواهش کرد چیزی به او برساند که بخورد و تمام شود. و اندک
زمانی پس از همین دیدار در گذشت.
بدین ترتیب تمام زمینه های سلطنت رضاخان فراهم شد. سلطنتی که
اگر در سالهای اول هنوز پایبندی به برخی قوانین مشروطه را حفظ
کرد اما از سال هفتم سلطنت مشروطه را تعطیل کرد و استبداد
خوفناک خود را برقرار ساخت. استبدادی که همراه با غارت پول نفت
و مصادره املاک و روستاها (بویژه در مازندران و از جمله
کلاردشت) و نابود کردن آزادی احزاب و مطبوعات و حتی با قتل و
ترور نزدیک ترین یاران خود همراه شد.
تمام این رویدادهای مهم که سرنوشت انقلاب مشروطه و حتی ایران
را رقم زد و اجازه نداد جمهوری ایران از سال 1303 در ایران
برقرار شود و بساط سلطنت موروثی جمع شده و کار به حکومت ولایت
فقیه و جمهوری اسلامی نکشد، تنها طی چند ماه اول سال 1303 رقم
خورد.
اخبار تمامی این رویدادها از کتاب تحقیقی
"روزشمار تاریخ ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57" نوشته
دکتر عاقلی مدیرعامل خوش نام و دست پاک شرکت واحد در زمان شاه
تهیه شده است.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 6 اردیبهشت |