«بنیاد دفاع از دموکراسی»، اندیشکده ی راستگرای نوکان
(نومحافظه کار) با گرایش بشدت ضد ایرانی است که نفوذ موثری در
سیاست خارجی دولت ترامپ و ادامه ی اعمال تحریمها دارد. مدیر
اجرایی این بنیاد مارک دبوویتز (یهودی و صهیونیست) از طراحان
تحریم ایران است. از دیگر افرادی که در این بنیاد به دسیسه
علیه ایران مشغولند «مایکل لدین» و چند ایرانی تبار از جمله
«بهنام طالب لو»، «علیرضا نادر» و «سعید قاسمی نژاد» را میتوان
نام برد. از این دار و دسته ی ضد ایرانی «مایکل پرجنت» از
اندیشکده ی نومحافظه کار «هادسون» را نباید از قلم انداخت. نام
بردن از این افراد که اینجا و آنجا در رسانه های فارسی و
انگلیسی زبان ظاهر میشوند برای شناساندن چهره ی آنها و نیز از
آنرو اهمیت دارد که بسیاری از آنها، پیمانکاران نظامی پیشین،
نیروهای اطلاعاتی و امنیتی پیشین دولت آمریکا و مستخدمانی
جویای نام هستند که پیشینه و گرایشهای ضد ایرانی جملگی شان زیر
نقاب مبارزه با جمهوری اسلامی و القاب علمی «محقق» و «پژوهشگر»
و «مشاور دولت» برای مخاطب فارسی زبان پنهان میماند. این
یادآوری از آن رو لازم بود چون بی درنگ پس از ترور قاسم
سلیمانی فعالیت رسانه یی نوکانها، سرمست از شعف ترور و یک گام
نزدیکتر شدن به جنگ با ایران، برای اثرگذاری بر دولت ترامپ دو
چندان شده است... ادامه
بیش از یکسال و نیم از سیاست «فشار حداکثری» اقتصادی ترامپ
میگذرد و ایران پای میز مذاکره نرفته است. برخی که در زمره شان
مخالفان دولت ترامپ، حاکمیت و هواداران جمهوری اسلامی برجسته
هستند اینرا نشانه ی شکست سیاست فشار حداکثری میدانند و
موافقانش، بویژه نوکانها و اپوزیسیون برانداز ج.ا آنرا اثرگذار
دانسته و واکنشهای ایران را از فردای خروج آمریکا از برجام، که
تهاجمی تر شده است، از سر استیصال ج.ا می دانند. آنچه در برابر
ما ورق میخورد از پیش نوشته شده نیست، اما روند رویدادها و
تصمیمات در کاخ سفید حکایت از آن دارد که هر چه پیش تر میرویم
قلم سیاست ترامپ بیشتر به اشاره ی نوکانها روی برگه ی تاریخ می
لغزد. دولت ترامپ استراتژی بلند مدت در برابر ایران ندارد، این
هم خطرناک است و هم میتواند برای ایران فرصت باشد. تصور ج.ا
این بود که ترامپ تا پیش از انتخابات ۲۰۲۰ پاسخی به فشارهای
ایران در خاورمیانه نخواهد داد. ولی آنسو در دولت آمریکا گام
بعدی مقابله با ایران در تدارک بود. زمانیکه آمریکا سپاه
پاسداران و شاخه ی برون مرزی آن- سپاه قدس- را در لیست
تروریستی گنجاند، میشد حدس زد که فشار نظامی هم به «فشار
حداکثری» افزوده و مقدمات ضربه نظامی و ترور در فرصت مناسب
فراهم میشود. ترور قاسم سلیمانی حاصل چنان تدارکی بود. اما چرا
اکنون؟
1- عادل عبدالمهدی نخست وزیر عراق هنگام رای گیری در پارلمان
عراق گفت که همانروزی که سلیمانی ترور شد با او قرار ملاقات
داشته و سلیمانی حامل پیام ایران در پاسخ به عربستان در پی
میانجیگری عراق میان دو کشور بوده. بنابراین یکی از دلایل ترور
او در این مقطع زمانی، کارشکنی در مسیر عادی سازی روابط بین
ایران و عربستان و در پی آن احتمالا مذاکره با آمریکا بوده
است.
2- پیشنهاد ترور سلیمانی پیشتر در ۲۹ دسامبر ۲۰۱۹ (پس از کشته
شدن پیمانکار آمریکایی در عراق) به ترامپ داده شده و او رد
کرده بود. اینبار ترامپ با دیدن تصاویر حمله به سفارت آمریکا
در بغداد و محاصره ی دو روزه ی آن از وحشت تکرار یک بنغازی
دیگر با ترور سلیمانی موافقت کرد. در حادثه ی سال ۲۰۱۲ در
سفارت آمریکا در لیبی، سفیر ایالات متحده کشته شد. ترامپ به
هیچ وجه نمیخواست حادثه ی مشابهی در بغداد روی دهد و با اوباما
مقایسه شود. در آنصورت سخت آماج حمله ی مخالفان دموکرات قرار
میگرفت، آنهم در سال انتخابات ریاست جمهوری و تنگنای استیضاح.
بنابراین دستهای پشت پرده
برای هل دادن ایران و آمریکا به سوی جنگ، با لو دادن برنامه ی
سفر سلیمانی بوسیله ی خبرچین هایی در حکومت یا سپاه برای از
بین بردن فرصت مذاکره و نوکانها با بهره بردن از موقعیت ترامپ
در داخل آمریکا یعنی وحشت از تکرار حادثه ی بنغازی، هر دو دو
روی یک سکه، ترور را به انجام رساند. به این ترتیب، یکبار دیگر
مخالفان مذاکره میان تهران و واشنگتن موفق شدند نه تنها مانع
از تنش زدایی شوند که هر دو کشور را در موقعیت دشوارتری برای
پذیرش گفتگو و مصالحه قرار دهند. و این از آن روی ممکن شد که
ج.ا با از دست دادن فرصت های پیشین، پیشتر از خروج آمریکا از
برجام و حتی پس از آن، روزنه یی را برای جناح جنگ طلب و
نوکانها باز گذاشت که شاید آرام آرام به چنان حفره یی بدل شود
که غول جنگ هم از آن وارد گردد. ج.ا بدون درک درست از موقعیت
ترامپ در امریکا و کمین نوکانها پشت درهای کاخ سفید، در تله
افتاد و حمله شبه نظامیان عراقی به سفارت آمریکا در بغداد را
سازمان داد که در اقناع ترامپ برای دستور به ترور بسیار موثر
بود.
پس از ترور، اکنون رسانه های غربی و در بسیاری از شبکه های
اجتماعی بر آتش انتقامجویی برای تحریک ج.ا برای تلافی میدمند.
«محققان» اندیشکده های نوکان با قهرمان سازی افسانه وار از
سلیمانی تشویق و تحریک ایران به اقدام متقابل را دنبال میکنند
تا جای پای محکم تری در کاخ سفید پیدا کنند. مارک دبوویتز،
ترور سلیمانی را بزرگتر از کشتن اسامه بن لادن و ابوبکر
البغدادی میخواند! همین رویه ی قهرمانسازی و اصرار آگاهانه و
عامدانه بر انتقام برای «حفظ چهره ی نظام» در داخل ایران از
سوی جناح راست و امنیتی ج.ا با هدف به حاشیه بردن هر گونه
امکان گفتگو و مذاکره دنبال میشود. مضحک آنکه برخی از مخالفان
ج.ا که هیچگاه به کمتر از براندازی ج.ا راضی نبوده و در آرزوی
حمله ی نظامی آمریکا به ایران هستند و هیچگاه هیچگونه مسیر
اصلاحی را در داخل برنتابیده اند، از تحریک به انتقام برای
«حفظ چهره نظام» دم میزنند!
در این مرحله، بر خلاف بسیاری از اظهار نظرها که گویا با این
ترور دیگر امکانی برای مذاکره وجود ندارد و به نقطه ی بی
بازگشت رسیده ایم، باید گفت که درست برعکس، امکان مذاکره هنوز
هست. ج.ا و ایالات متحده میتوانند پشت پرده با واسطه یا بی آن
خود را از بن بست کنونی خارج کنند. ایران میتواند در ازای تنش
زدایی و دست شستن از انتقام نظامی و آغاز گفتگوها خواستار خروج
نیروهای آمریکایی از عراق شود. ترامپ هم میتواند با حفظ چهره
پس از رای پارلمان عراق به خروج نیروهای خارجی از عراق،
نظامیهای آمریکایی را از این کشور خارج کند و از آن برای تبلیغ
انتخاباتی و اثبات عمل به وعده ی انتخاباتی اش بهره بگیرد.
خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق ضربه یی کاری به جناح نوکان
خواهد بود و آنها را به حاشیه خواهد راند و شاید به اخراج
دیپلماتهای جنگ طلبی مانند مایک پمپئو، وزیر خارجه، از کاخ
سفید ختم شود.
نقطه ی بی بازگشت جایی است که هزاران ایرانی قربانی جنگی دیگر
شوند و زیرساختهای ایران ویران و نابود شود! همدلی مردم داخل
ایران در پی ترور قاسم سلیمانی را بجای مسیر انتقام به مجرای
گفتگو و تنش زدایی باید رهنمون شد.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 7 ژانویه 2020 |