شنبه 27 خرداد 1396 درپی احضاریه ی دادگاه شعبه ی 1033 قدوسی
ونک جناب قاضی دکتر پاشایی، خودرا به اجرای احکام شعبه ی یک
دادسرای مقدس اوین معرفی کردم. به سرعت نامه ی اعزام من به
زندان تهران بزرگ تایپ شد. زندان تهران بزرگ را من"جهنمی
درکویر" نامگذاری کرده ام .
توسط پلیس امنیت بایک دستگاه پراید دست وپای بسته به حسن آباد
فرستاده شدم.
زندان تهران بزرگ دردامنه ی تپه های حسن آباد، پس ازکهریزک
آنطرف تر ازچرم شهراست.
درآغازپاییز که ازآن سمت میگذری، حرارت خورشیدوگرمای بیابانهای
آنجا مانند موج دریا آدمی را دربرمی گیرد،و این گرما را می
بینی که به سمت تپه ها وکوهها موج میزند.
آنجا ازشدت گرماوهُرم آتش ترس از آینده ی کره ی زمین روان آدم
رافرامیگیرد.
یک ساک پراز لوازم مورد نیاز در زندان با خودم برده بودم، ساعت
مچی ام در داد سرای مقدس اوین جاماند،هرچه فریاد زدم اجازه
ندادند ساعتم راپس بگیرم.
هرطور شد ماوارد زندان تهران بزرگ شدیم،درنخستین درب ورودی
توسط مامورین بازرسی از ورود هرگونه کتاب به داخل زندان
جلوگیری شد.
چه کتابهای سنگین وپرمحتوایی باخود برده بودم ! مامورین می
گفتند از ورود هرگونه کتاب به درون زندان به شدت جلوگیری
میشود،همراه کتابهای نازنین من ساک جای لباسها،کارت تلفن،کارت
مترویی که درجیب داشتم وارد سطل زباله شد.
ادبیات سرتاسر توهین وفحاشی مامورین زندان برای من پیام
ناخوشایندی را به همراه داشت.
سربازها وکادررسمی زندان به راحتی فحش ناموسی رانثار زندانیان
می کردند، و ازهرگونه ضرب وشتم وگاه زخمی کردن زندانیان هیچ
ابایی نداشتند.
حتی این وقاحت و ستم به دیگران را نوعی شجاعت وافتخار می
دانستند.این رفتار سربازان زندان پیام وحشتی بود برای من که
دارای سابقه ی طولانی زندان بودم.
در مرحله ی دوم بازرسی که توسط افراد زندانی در ورودی زندان
انجام می شد، دمپایی های چرمی من مصادره شد، هر طوربود، وارد
قرنطینه ی یک شدیم ، که زندانیان به آن "قَرَن 10 روزه یاقَرَن
یک هم می گفتند."
ساعت
نزدیک به 23 بود، بدون شام سر بربالین اندوه گذاشتیم ودل به
طوفان حوادث آینده سپردیم،ازشروع ناخوشا یند زندان میدانستم که
ماههای پر اندوهی راپیش رودارم.
هنوزازمیان وسایلی که باخود آورده بودم،دو تیشرت، یک پیراهن
آلبالویی، یک تخته پتوی بهاری،دوتخته ملافه ودوجفت جوراب برایم
مانده بود.گرچه ساک،کتابها ،کارتهاوصندلهای نازنینم به غارت
رفت.
می گفتند در"قرن ده روزه" اوضاع کمی بهتراست، درون هراتاق یک
دوش حمام ویک توالت بود،همراه باموادبهداشتی، ویک عددیخچال،15
تخت که 5 زندانی هم به اصطلاح کف خواب بودند.درون یک اتاق 9
متری نزدیک به 20 زندانی نگهداری می شد.تلفن هم داشت،کارت تلفن
طوری بودکه فقط می توانستی 5 شماره تلفن در آن ذخیره کنی،وفقط
می توانستی،باهمان 5 شماره تماس بگیر ی نه بیشتر.
در زندانهای جمهوری اسلامی حجم عضلات،طول استخوانها،اوج نعره
ها کنارگذاشتن شرف وانسانیت،بزرگترین معیارانسانیت است.
درقَرَن
ده روزه، فحاشی وضرب و شتم زندانیان به اصطلاح خاطی بسیار به
چشم میخورد.
درزندانهای جمهوری اسلامی زندانبانها کنترل داخل زندان رابه یک
تن زندانی می سپارند،و به او "وکیل بند"می گویند، اختیارات تام
وتمامی رابه وی می دهند، اوهم ازمیان سایر زندانیان نیروهای
قوی و زورمندی را انتخاب می کند،و آنهارا انتظامات می
نامد،تابتواند زندانیان راکنترل کند،هرچه پرزورتر وبی رحم تر
ووحشی تر بهتر!
وکیل بنددرواقع درزندان پادشاهی می کند،مانند ملکه ی مادرکمتر
ازکندوی خودبیرون میزند،انتظامات زندان میان وکیل
بند،وزندانبانها ازیک طرف وزندانیان ازطرف دیگردیواری ازعضله
واستخوان ایجادمی کنند، هرصدایی راازگلو خفه می کنند.
کتاب قاضی زندان،مشت است ودندان، تیزی وخون!!
درآنجا انسانهای هنرمند،تحصیلکرده ، باشرافت وبااخلاق، هالو ،
بدبخت و توسری خور و احمق ترین ها محسوب می شوند.
بهداشت ودرمان یعنی فقط قرص استامینوفن .
پس زندانی مجبورمی شودبرای اینکه ستم کمتری تحمل کنداز همه
حقوق خودبگذرد،حتی اگرفحاشی شنیدچیزی نگوید ودرهمان مرحله ی
فحاشی قضیه راتمام کند،نه اینکه صدهافحش دیگر بشنودوکتک هم
بخورد،وشخصیتش بیشتروبیشترخوردونابودشود.
ازطرفی اگرواردزیرهشت(افسر نگهبانی) بشودبه احتمال
زیادبایدقیددندانهایش را هم بزند.اگردندانش پیشترنابودنشده
باشد!
زندان تهران بزرگ یک پروژه ی بسیار بزرگ است،با ۲۴ تیپ که فقط
4 فازآن(4تیپ) ساخته شده است،هرتیپ آن دارای 10 بند و هربند آن
دارای 4 سالن وهرسالن معمولا دارای 16 اتاق است،هراتاق دارای 5
تخت 3 طبقه می باشد.
قرن یک،وکیل بندی دارد،که عده ای انتظامات ازمیان قوی ترین
جوانها دور خودجمع کرده وبه شدیدترین شکلی آنها راکنترل
میکند.....
...... در زندان تهران بزرگ زندانی ها به محض ورود به زندان
وارد "قرنطینه ی دو یا قَرَن دو" می شوند.معمولااز کارتن خواب
گرفته تا دزدخانه "خانه روب" (دزدان اثاثیه وعتیقه جات منازل)
قاتل و چاقوکش و کیف قاپ،ورود به عنف وجعل اسناد و درگیری
ومشارکت درسرقت وکلاهبرداروسرقت مسلحانه ،تجاوز، شاکی خانواده
،مواد مخدر و...... وارد این بخش می شوند.
دزدیهامعمولا تخصصی شده ، کسی که تخصص اش باطری ماشین است ،
کمتر به سایر دزدیها دست میزند، زیرا او دیگر درکار دزدی باطری
وارد شده و می تواند به سرعت در چند دقیقه باطری ماشین را
بیرون بکشد، و کاری به چیز دیگری ندارد. خانه روب کسر شان خودش
می داند که باطری دزدی کند.
ویژگی های فردی ( روانی و جسمی) نقش مهمی دررانتخاب تخصص دزدی
دارد، فرد کیف قاپ علاوه بر خونسردی و تردستی، باید از سرعت
بالایی در دوندگی برخوردار باشد.
در زندان باطری دزد دربرابر خانه روب فروتنی نشان می دهد ، و
جایگاه پایین تری دارد.این یک شوخی نیست.
دزدماشین چند دسته است، سرقت اصل ماشین ، سرقت باطری ماشین و
سرقت وسایل داخل ماشین ، انتخاب این گونه دزدی ها به چند دلیل
است، هرکدام ریسک خودش را دارد، و بنا به روحیات و تهور افراد
نوع دزدی انتخاب می شود.
دزدهامعمولا اکیپ هستند،هرکدام تخصصی دارند، یکی توانایی
بالارفتن ازدیوار رادارد،یکی متخصص بازکردن قفل است.یکی بزن
بهادر است و....
دنیای خلاف قانون خودش را دارد، خلافکارها برای خودشان آیینی
شفاهی دارند،که با جان ودل از این قانون پیروی می کنند.
در میان آنان درجه هابنا به شهامت و مدیریت هامشخص است، کسی حق
ندارد، به پیش کسوت خودش کوچکترین درشتی بکند،زیرابا مجازات
گروه روبرو خواهدشد.
مدیریت درخلافکاری راچندپارامتر مشخص می کند،سن وسال، دل و
جرات ،تهورو بی باکی، آمارنوچه ها،مقاومت زیرشکنجه برای اعتراف
گیری،انصاف و....
کارتن خوابهادرزندان پایین ترین طبقه ی خلافکارها هستند.
درمیان خلافکارها کارتن خوابی توهین شمرده می شود.
لاشیگری
هم یک رشته درخلافکاری است،لاشی فردی است که آس وپاس شده وفقط
برای سیرکردن شکم یاتهیه ی مواد روزانه اش فرمانبرکسی می شود.
"فِنچ" هم یکی از روشهای زیستن در میان خلافکارهای زندان
است،فنچ بزرگترین توهین به مردان است،امابرخی این کاره هستند
......
دربین بچه های مواد،گذشت وهمبستگی گروهی بیشتردیده می
شود،قماربازها را بی رحمترین وبی انصاف ترین خلافکار هادیدم.
خانه روبها راپولدارترین دزدهادیدم،که معمولاازشمال شهردزدی می
کنند،خانه ی ندارهارابنابه اخلاق خودشان نمیزنند.
کسی که نانِ شغلی راخورده است، به سختی می تواندازآن کاردست
بکشد.
دزدِخانه
روبی را دیدم ،که یک میلیاردپول بدست آورده بود،اما نمی خواست
ازاین کاردست بکشد، زیرا برای کارخودش، همکارانش، خاطراتش،
شجاعت هایش دلبستگی ویژه ای پیداکرده بود.بیشتر برایش این
کاریک ماجراجویی ولذت بود.
زندگی در میان خلافکارها و آشنایی با مرام و قانون آنهاشگفت
انگیز است. آنان به اندازه ی سایرشغلها به کارخود عشق می
ورزند.
اما برگردیم به شرایط قرنطینه ،بزرگترین مشکل این بند،دود
سیگار،بی حرمتی وکمبودجا است،موادی هایی که روزهای اول ترک
اعتیادشان است،برای سایر زندانیان قوز بالا قوز هستند،آنهابه
هوش نیستندکه چه می کنند،بارسیدگی نکردن به وضع بهداشتی بی
حالی و خماری وازدست دادن کنترل فیزیکی خودشان بزرگترین دغدغه
ی سایر زندانیان هستند.
هرگاه فرد موادی را وارد زندان می کنند،تا بخواهد پباجو زندان
و راههای بدست آوردن مواد آشناشود،یا پول بدست آوردکمی زمان می
برد،در این مدت حال و روز وزندگی سگی ای دارد،به سختی با حالت
درازکش چند لقمه غذا می خورد، دستشویی رفتن برایش سخت و گاه
نشدنی است. نمی تواندخودش راجابجاکند،بوی بد،حال بد،لباس چرک
و...
دیگران بایددرقرنطینه باچنین موجوداتی دریک اتاق کوچک زندگی
کنند!!
درچنین شرایطی دوراه پیش روی فردموادی هست،یابه هردلیل ترک
میکند،یاموادبدست می آورد،اگرترک کند،پس ازدویاسه هفته آرام
آرام زنده می شود،دراین مرحله می گویند "زیلو خور شده است"یعنی
هرچه دم دستش بیایدمی خورد،حتی زیلو،زیرا بدنش به شدت
باکمبودموادغذایی روبرو است وبایدکمبودهای بدنش راجبران کند.
امابی گمان زندان هرگزجایی برای ترک بزه نیست،بلکه جایی برای
آموزش بزهکاری است،زندان بزرگترین دانشگاه بزهکاری است،و برای
زندانیان سیاسی وعقیدتی هم جایی برای پی بردن به عمق فاجعه ی
انسانی و پافشاری بیشتر برآرمانهای اوست ،زندان جایی است که می
توان آنجاچهره ی زشت حاکمیت سیاسی راتماشاکرد،در زندان می توان
به بی قانونی،خفقان،فساد،عمق فجایع اجتماعی،که ریشه درسیاست
دارند، پی برد.
زندان جایی است که مبارزین انساندوست، بیشترپی به ضرورت مبارزه
با استبداد را درک می کنند......
.....
درزندان تهران بزرگ،هرزندانی در هنگام ورود،روی هم بطورمعمول
باید 45 روز درقَرَن1 وقَرَن 2 (قرنطینه ی 1 و قرنطینه ی 2)
باشد،سپس واردبندشود.
درزندان هر چندسالن یک بنداست، هر اتاق یک رئیس اتاق دارد،
هرسالن یک وکیل بند دارد، وهربندیک "سر وکیل بند"وکیل
بندهاراسروکیل بندبه رئیس بندمعرفی کرده و رئیس بند،وکیل
بندهارا انتخاب می کند.
رئیس
بندرا رئیس زندان انتخاب می کند، وازکادرسازمان
زندانهااست،اماوکیل بندخودش یک زندانی است.
وظیفه ی وکیل بندهمان وظایف زندانبان است، که به خاطر بی
قانونی به زندانیان واگذار میشود.
کارهایی
که وکیل بندبایدانجام دهد: انتخاب رئیس اتاق ، توزیع غذا،حفظ
نظم و انضباط بند، نظافت وبهداشت، نظارت برخاموشی وبیدارباش
بند،نامه ها، ملاقاتها،اعزامها به بیرون، تقسیم زندانیهابین
اتاقها، برطرف کردن اختلافات زندنی هاتامرحله ای خاص، نظارت
برکارآماده کردن صف آمارصبح و آمارشب، گرفتن پول ماهانه از
زندانیان ( هر زندانی هفته ای چند بسته سیگار بابت نظافت درون
زندان باید بپردازد ، وجه رایج در زندان سیگاراست،چون زندانی
به خاطرمسائل امنیتی،حق آوردن پول نقدبه درون زندان راندارد.)
فروشگاه، نظارت بربهداشت فردفرد زندانیان، و....
وکیل بند این کارها رابه کمک اطرافیان خودش انجام می دهد،در
زندان برای هر سالن یک فروشگاه کوچک هست.
درهمه ی زندانهای ایران،سازمان زندانها وظیفه ی امنیت وآسایش
درون بندرابه زندانیان می سپارد،که این برخلاف قوانین بین
المللی است،زیرا زندانیانی که این کار را انجام میدهند،به دیگر
زندانیان زورمی گویند.
وحشیانه ترین رفتارهارابازندانیان من در زندان تهران بزرگ دیدم.
دریکی ازروزهای گرم خردادماه که ازکولر خبری نبود ،زندانیان
برای فرارازگرمای اتاق درهواخوری به اندک سایه ی کنار
دیوارپناه برده بودند،یکی اززندانیان که دچاراعتیادبود،ازخستگی
وکلافگی خودرابه در ورودی راهرو یی که به سمت افسر نگهبانی(زیر
هشت)بازمیشدرساند،فریاد کنان میگفت:"حالم خرابه ...!حالم
خرابه...! باکله چندین وچندباربه درآهنی کوبید،کسی
دررابازکرد،دستش راگرفت وداخل اتاق افسرنگهبانی برد، پس
ازچنددقیقه بالباسهای پاره شده وسروصورت کبود و قرمزدوباره به
درون هواخوری پرت شد،صدایی از درون اتاق افسر نگهبانی
گفت:حالادیگه حالت خوب میشه..برو...!"
خشن ترین آدمهارادرطول عمرم ازمامور ین این بنددیده بودم، فقط
باسوت زدن یابامشت ولگدزندانیان راوادار به تن دادن به خواست
ومنظورخودمی کردند، بسیاری ازآنها زندانیان راعادت داده
بودندکه بایک سوت کشیدن،به زندانیان بفمانندکه مقصودشان
چیست...! کلمه ی توله سگ،گوساله حیوان،الاغ، فحش ناموسی
وخانوادگی و....واژهایی بودکه اینهابرای بیان مقصودشان به زبان
می آوردند.
مامورین
این بندبایک سوت زدن هم سکوت مطلق وهم نظم صفهارابرقرار می
کردند.
وکیل
بندقَرَن یک جناب احمدی بود(که میگفتنددرنیروی دریایی بوده
و....) آقای احمدی برای خودش حکومتی بود، کسانی راکه حس
میکردمزاحم کارش هستند بی درنگ به قَرَن2(قرنطینه ی دو) می
فرستاد.ازجمله ی این آدمها من بودم ،که پا روی دم این شیربی
یال و دم گذاشته بودم، که در روز ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ وارد قرن ۲ شدم
،قرن ۲ دارای ۴ سالن بودهرسالن دارای ۷ اتاق بود،هر اتاق
بطورمیانگین ۱۲ مترمربع مساحت داشت،و معمولا ۴ تخت ۳ طبقه در
آن جاسازی شده بود،که گاه ۳۰ زندانی درهراتاق زندگی می کردند،
عملا هر سالن بین ۱۶۰ تا ۲۰۰ زندانی رادرآن می فشردند.
هرسالن دوطبقه بود،طبقه ای که زیر زمینی بودونیم طبقه ای که
دربالاقرار داشت،کندوی وکیل بندهرسالن درنیم طبقه ی
بالابود،همه ی زندانیان هرسالن یک توالت داشتند وکیل بندو۱۰
زندانی ازاطرافیان اویک توالت.
هرسالن دارای دو دوش حمام بود،یکی ازاین دوشهابرای وکیل بند
وده تن ازاطرافیانش و دوش حمام دیگربرای ۱۶۰ تا ۲۰۰ زندانی
دیگر! آب این حمامها هرگز گرم نمی شد،مگر برای وکیل بندو اطرا
فیانش که درساعت خاصی تحت تدابیر امنیتی شدید،با اسکورت
وساقدوش واردحمام می شد.
دراین
زندان مایع دستشویی کم دیده میشد،پودرلباسشویی وشامپوگیرهر کسی
نمی آمد،امابه همان اندازه که شامپو وآب گرم ودوش کم بود،
درعوض شپش که درزندان به آن گِبِل می گفتند، به فراوانی یافت
میشد،درگوشه وکنار هواخوری دسته دسته آدم دیده می شدکه در
زیرنورخورشیدلابلای درز لباسهای بالذت خاصی به کارکشتن
شپش(گبل) سرگرم بودند.سرگرمی خوبی بود،نوعی شکاردرنده به حساب
می آمد.موجود دیگری که فراوان به چشم میخورد"ساس"بود،ساس کمی
ازشپش بزرگتر وتیزتروبه رنگ قهوه ای سوخته بود،ساس دربدن انسان
لانه نمیکرد،بلکه درمیان چوب وکاغذلانه داشت،ظرف یکی دودقیقه
صدهانیش میزدکه جای نیش آن به علت خارش پوست به سرعت تاول میزد.
ساس ازروی پوست انسان که می گذشت خطی مانند نقطه چین برجای
میگذاشت....
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 11 ژانویه 2020 |