معتقدم، بهعلت سرگذشت نمونههایی مانند
۵۳
نفر (در زمان رضاشاه) و فشارهای وارد آمده به آنها و بعدها حزب
توده ایران(در زمان شاه و در جمهوری اسلامی) و صدماتی که به
تشکیلات آن وارد آمد، نوعی بدبینی نسبت به کار سیاسی درایران
نهادینه شد. این بدبینی در ما ریشه دوانده است و ایرانیها
معتقدند عالم سیاست پرهزینه و کم منفعت است.
هزینههای سیاستورزی روی عدهای قلیل و حتی سیاستورزان
شناسنامهدار بار میشود، هر چند فردای پیروزیها، مفت سواران
سیاسی میآیند و میوه کنشهای جمعی را میچینند. در انقلاب یا
حتی انتخابات این دغدغه مطرح است. انقلاب یا انتخابات اندکی
جان بر کف دارد که بار اصلی را به دوش میکشند؛ اما به هر
تقدیر، فایده را عدهای دیگر میبرند و حتی در این راه به جعل
سابقه دست میزنند. این مسألهای مهم است؛ ما نمیتوانیم
مفتسواری را برچینیم و اذهان را یک به یک اصلاح کنیم اما باید
همگان را درگیر سیاست کنیم و درنهایت هزینه کار سیاسی را روی
عده بیشتری سرشکن کنیم.
سیاست کار جمعی است و نمیتوان با پرداخت هزینههای تکنفره،
پروژه سیاسی را پیش برد.
فرض کنیم آقای روحانی تصمیم بگیرد با رئیس جمهوری امریکا دیدار
کند و ترامپ را به آرزوی دیرینهاش یعنی عکس یادگاری برساند.
اگر روحانی این تصمیم را براساس برداشت و تحلیل شخصیاش بگیرد،
عملی نادرست مرتکب شده چون صرفاً خود را قربانی کرده است. اما
همین عمل ممکن است در حالتی دیگر درست و دقیق باشد.
اگر عقل جمعی کابینه و نظرهای کارشناسی، مذاکره را توصیه کند و
مذاکره را مثلاً به استعفا گره بزند و حتی رضایت جمعی از
نمایندگان مجلس را هم جلب کند، همان عمل نادرست، موجه میشود.
زیرا پس از مذاکره احتمالی روحانی - حتی بدون استجازه- که ممکن
است هر عاقبتی را در پی داشته باشد، هزینهها سرشکن شده است.
در ایران برخلاف ممالک توسعه یافته اظهارنظر نهادینه شده و
ممکن است اظهارنظر به قیمت قلعوقمع تمام شود اما باید پذیرفت،
گریزی از پرداخت هزینه نیست.
باید به نیروی اجتماعی دولتها هم توجه جدی کنیم. وجود نیروی
اجتماعی هم قدرت پیشبرنده دارد و هم هزینه را کاهش میدهد.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 5 دسامبر
2019 |