تاریخ کردستان در طول یک سده ی گذشته بارها فرود صاعقه وار
کشتار و آوارگی را به خود دیده است. تازه ترین آن حمله ی ارتش
ترکیه و وابستگان القاعده ی مورد حمایتش به کردستان سوریه و
بالاخره اشغال بخشی از خاک این کشور است. مردم و رهبری کردستان
همواره هر شکست را خنجر خیانت خوانده اند. این دشنه اما همواره
پهلوی مردم عادی را شکافته است و رهبران کرد را که در بیشتر
موارد سهمی بزرگ در تکرار این تراژدی ها داشته اند، کمتر آزرده.
امید کردهای سوریه به حمایت آمریکا و ناکامی در پی آن تجربه یی
بارها آزموده است. ایران در دوره ی محمد رضا شاه پهلوی و
اسراییل در سالهای دهه ی
۱۹۷۰
میلادی حامی ملا مصطفی بارزانی (پدر مسعود بارزانی رئیس کنونی
اقلیم کردستان عراق) بودند. هدف ژئوپولتیک آنها زمین گیر کردن
ارتش عراق بود که به دنبال انقلاب
۱۹۵۸
و سقوط سلطنت هاشمی این کشور را تهدید قلمداد میکردند. فرسایشی
شدن مقابله با کردها در شمال عراق سرانجام صدام حسین را به
مصالحه با بارزانی و پذیرش خودگردانی در چارچوب عراق واداشت.
اما مناقشه بر سر کرکوک باقی ماند تا سال
۱۹۷۴
که دولت مرکزی توافق جدیدی را پیشنهاد کرد و چون در توافق جدید
کرکوک جزو کردستان محسوب نمیشد ملا مصطفی آنرا رد کرد. بغداد
نیز جنگ مسلحانه را از سر گرفت. یکسال پس از آن شاه و صدام
حسین قرارداد الجزایر را امضا کردند. شاه دست حمایت از پشت
کردها برداشت و در ازای آن مناقشه ی مرزی میان دو کشور حل شد.
صدام حسین پس از امضای قرارداد کشتار بیرحمانه و ویرانباری را
در کردستان عراق به راه انداخت.
در سال
۱۹۹۰
نیز پس از حمله ی صدام حسین به کویت و اشغال نظامی آن کشور،
آمریکا کردهای عراق را به شورش علیه دولت مرکزی ترغیب کرد، ولی
جورج بوش پدر از خیزش کردها
حمایت نکرد و این شورش نیز با سرکوبی خشن پایان یافت.
هر آنچه پیشینه یی تاریخی دارد گویی به اصرار بر اذهان حکم
خویش را میراند و به تصمیم گیریها و سیاستهای گاه ویرانگر می
انجامد. ملی گرایی (ناسیونالیسم) کردی عمدتا نیروی محرک اصلی
مبارزه ی چریکی کردها بوده است، و این سیاست با وجود تجربه های
تلخ و خونبار گذشته همچنان سیاست کانونی رهبران کرد است. تفاوت
آن با گذشته در این است که ناسیونالیسم کردی آرام آرام از جلب
حمایت و بسیج توده ها و نسل جوان ناتوان میشود و رو به زوال
دارد.
پس از اجرا شدن منطقه ی پرواز ممنوع در کردستان در دهه ی
۱۹۹۰
میلادی و متعاقب آن بر طرف شدن تهدید صدام حسین و تشکیل اقلیم
کردستان رهبران سیاسی کرد می بایست پس از سالهای دراز آوارگی و
فقر در شهرها و دورافتاده ترین روستاهای کردستان پاسخگوی
مطالبات مردم کردستان می بودند. رشد اقتصاد، آموزش، بهداشت و
جز آن باید در اولویت قرار می گرفت. در اما همچنان بر پاشنه
سیاست گذشته چرخید: ناسیونالیسم کردی. با ناکامی در عرصه ی
خدمات اجتماعی
و رفاهی و سیاسی رهبران کرد بویژه حزب دموکرات کردستان به
رهبری مسعود بارزانی و اتحادیهی میهنی برهبری جلال طالبانی
برای مشروعیت بخشیدن به سرکردگی خویش به تقویت بیشتر گفتمان
ملی گرایی روی نهادند. نیروهای پیشمرگ همچنان تقدیس و تکریم
شدند. انتقاد از وضع موجود با برچسب خیانت به تلاشهای رهبران
پیشین و فداکاریهای پیشمرگها و سرکوب پاسخ داده شد. در
۲۰۱۱
همراه با بهار عربی مردم معترض به فساد احزاب دوگانه و حکومت
اقلیم کردستان عراق به خیابانها ریختند و نیروهای پیشمرگ
اعتراض مردم را سرکوب کردند. اعتراض های سال
۲۰۱۴
نیز به همین شیوه سرکوب شد. ظهور داعش در سال
۲۰۱۴
نیز به تقویت بیش از پیش موقعیت طبقهی حاکم به بهانه ی خطر
داعش کمک کرد.
در چنین بستری ضرورت همه پرسی سپتامبر
۲۰۱۷
و دست یازیدن به ملی گرایی کردی باز تعریف سرکردگی احزاب حاکم
بود. بارزانی کوشید با طرح همه پرسی یکبار دیگر ناسیونالیسم
کردی را عمده کرده و توده ها را حول آن گرد آورد. هدف او به
حاشیه راندن احزاب مخالف و سرپوش گذاشتن بر ناکارامدی حکومت
اقلیم بود.
تکیه بر ملی گرایی کردی بویژه در دهه ی اخیر، به تنگ تر شدن
فضای بروز سیاستهای اصلاحی و رشد نهادهای مدنی (بجای قبیله
گرایی و نپوتیسم) انجامیده و سد راه فرا روییدن جامعه به سطحی
از تفکر سیاسی و اجتماعی شده است که ساختن اجتماع و اقتصاد
اولویتش باشد. امروز فساد در ساختار سیاسی اقلیم کردستان عراق
چنان است که نسل جوان کردستان دوره ی صدام حسین را از جهاتی
بهتر میداند. در کردستان عراق هم مانند ایران مردم از فساد
آقازاده های رهبران حزبی ناراضی اند. هویت و ناسیونالیسم کردی
در نزد نسل جوان اهمیت پیشین را ندارد. قاب تصویر پیشمرگ
آرمانخواه سالهای دور را چهره ی پیشمرگ سیاست زده ی امروز پر
کرده.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 5 دسامبر
2019 |