مفسران و تحلیلگران خارجی مسائل ایران را میتوان به دو گروه
عمده تقسیم کرد. گروه نخست صورت ضد امپریالیستی و «مقاومت»
جمهوری اسلامی را در برابر غرب و بویژه ایالات متحده ی آمریکا
برجسته میکند، غافل از اینکه این صورتکی است ضد آمریکایی که در
پشت آن نولیبرالیسم خشن اقتصادی نهفته است. این دسته ریاضت
اقتصادی، رانت خواری و خصوصی سازی لجام گسیخته و سیاستهای مالی
چند دهه ی اخیر در ایران را نادیده میگیرند، همانطور که
صدها تن کشته های اعتراض های
آبان ۹۸ را و استدلال حاکمیت مبنی بر اینکه رهبری آنها را عامل
نفوذی و کل اعتراض ها را توطئه ی آمریکا می پندارد قبول می
کنند. نگاه این دسته بازی قدرت و ژئوپولتیک را برجسته میکند که
در نتیجه ی چنین دیدگاهی حفظ قدرت و رژیم سیاسی اولویت میشود.
نیز نزدیکی به شرق و تشکیل اتحادهای سیاسی و اقتصادی و حتی
نظامی در برابر غرب.
گروه دوم در جبهه ی مقابل قرار میگیرد که تضاد بین حاکمیت و
مردم را عمده میکند. این دسته نه
تنها هیچ توطئه یی را علیه ایران از سوی کشورهایی مانند
آمریکا، اسراییل و عربستان سعودی نمی بینند بلکه ایران را
سرمنشاء همه ی مشکلات خاورمیانه معرفی میکنند. دولتی سرکش که
باید به دامن نظم جهانی بازگردد و تنها راه رسیدن به چنین هدفی
نیز عبور از ج.ا است. اینها صدای بازندگان انقلاب ۵۷ هستند.
این دسته نیز با محتوی نولیبرال اقتصاد حاکم در ایران کاری
ندارد. تنها شکل و فرم ارتجاعی حاکمیت را بر نمی تابد و به
دنبال فرمی از رژیم سیاسی متناسب با محتوی اقتصادی نولیبرال
است. و در این مسیر تا آنجا پیش می رود که با حمله ی نظامی به
ایران هم مساله یی ندارد.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی پیوندی ارگانیک با سیاست داخلی اش
دارد. تشکیل هلال مقاومت از تهران تا بغداد و دمشق و بیروت و
تلاش برای حفظ آن به بهای خالی کردن بیشتر جیب مردم در شرایط
تحریم سخت و حتی سرکوب آنها و تجویز همین نسخه برای خاموش کردن
آتش شعله ور اعتراضهای عراق و لبنان نه ضد امپریالیستی که درست
در نقطه ی مقابل آن است. این مشی سیاست خارجی که سالهاست ادامه
دارد تلاطمی دایم است میان تنش آفرینی و تنش زدایی و گفتمان
«ضد امپریالیستی» و «مقاومت» پوشش چنین سیاستی است. این را
حاکمیت از جنگ هشت ساله با عراق آموخته که در خلال آن حاکمیت
ج.ا تثبیت شد و همه ی رقبای سیاسی را از میدان به در کرد.
تحرکات نظامی (مثلا در سوریه) و شبه نظامی (حشد شعبی در عراق،
حزب الله در لبنان، حماس در فلسطین) باز تعریف گفتمان سیاسی
پیرامون جنگ ایران و عراق است در مقیاس منطقه یی با همان
کارکردی که جنگ در دهه ی ۶۰ داشت. به این معنا که سیاست منطقه
یی ایران در داخل کشور فضایی برای حاکمیت فراهم کرده تا
نیروهای منتقد را منکوب یا منفعل نگه دارد. این سیاست البته
تابع شرایط جهانی و فشار و واکنش آمریکا و دیگر قدرتهای غربی
است و حاکمیت اگر لازم باشد پای میز مذاکره هم می نشیند و به
برجام و مانند آن هم تن میدهد. اما برجام ۲ و ۳ یی در کار
نخواهد بود چون هسته ی اصلی سیاست خارجی ج.ا نوسان میان دو قطب
تنش آفرینی و تنش زدایی است بدون اینکه هیچ یک از این دو، قطب
غالب شود.
بنابراین رها کردن این سیاست خارجی میتواند ج.ا را در سرازیری
سقوط بیندازد. هشدار به حاکمیت پیرامون خطر یک جنگ خارجی هر
چند ضروری می نماید اما نمیتواند به تغییری در رفتار سیاسی اش
بیانجامد چرا که ج.ا بنا بر سیاست خارجی تعریف شده اش، تنش را
تا چنان مرحله یی بالا نخواهد برد. فراتر از دو دیدگاهی که ذکر
آن رفت آنچه که شاید بتواند امکان تاریخی برای تحول فراهم کند
نقد سیاست های اقتصادی و رویکرد حاکمیت در برابر قشرهای فرودست
اجتماعی است. یعنی همان چیزی که در لفافه ی آمریکا ستیزی پنهان
شده و اتفاقا قدرت حاکم خود همیشه طلبکار دولتها بوده که باید
به مسائل اقتصادی و معیشتی مردم بها بدهند و خود مانع آن. بی
تردید ادامه ی تحریم و شرایط دشوار اقتصادی برای طبقه ی فرودست
و ادامه ی سیاستهای حاکم شورشهای دیگری را در پی خواهد آورد.
شورشهایی که معلوم نیست ج.ا بتواند همچنان با سرکوب آن خطر را
از خود دور کند.
"میشل فوکو" فیلسوف فرانسوی دو بار در جریان انقلاب به ایران
سفر کرد. بار نخست پس از کشتار در میدان ژاله. فوکو در جایی
میگوید که انتظار داشت با وجود حکومت نظامی تهران را شهر وحشت
ببیند اما مردمی را در خیابانهای تهران دید که هیچ باکی
نداشتند. اشاره ی میرحسین موسوی به کشتار ۱۷ شهریور در میدان
ژاله و مقایسه ی سرکوب شورش آبان ماه با آن را شاید باید از
این زاویه نگریست که اگر گوش شنوایی در حاکمیت پیدا نشود، مردم
جان به لب رسیده بالاخره از مرزهای ترس و وحشت میگذرند. اما تا
آن زمان ممکن است جنگ یا کودتا (دو دیدگاه بالا) زودتر رخ
دهند.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 12 دسامبر
2019 |