بنا به گزارش خبرآنلاین حدود 70 مدرسه طبیعت که در 5 سال گذشته
فعالیت خود را آغاز کرده بودند تعطیل شدهاند. مدرسه طبیعت، یک
الگوی ارائه آموزش در فضای باز است که در آن دانشآموزان برای
یادگیری مهارتهای شخصی، اجتماعی و فنی از فضاهای طبیعی بازدید
میکنند. بنوشته رسانهها این کار فرایندی الهامبخش است که به
کودکان، جوانان و بزرگسالان فرصتهایی برای رشد اعتماد به نفس
از طریق یادگیری در فضای طبیعی ارائه میدهد.
دلیلی که برای تعطیلی این مدارس اعلام شده مخالفت مراجع تقلید
است که گویا فتوا دادهاند این مدارس غیرشرعی هستند و در آنها
ایدئولوژیهای غیرشرعی ترویج میشود. اینها همان مراجعی هستند
که همین چندی پیش در حمایت از مافیای کنکور و چاپ کتاب درسی
حذف "مشق شب" را غیر شرعی اعلام کرده بودند. دلیل دیگری که
برای تعطیلی این مدارس آورده شده به گفته عیسی کلانتری رئیس
سازمان محیط زیست آن است که : "وزارت اطلاعات به ما اعلام کرد
افرادی که بنیانگذار مدارس طبیعت بودند، عضو حزب توده هستند و
صلاحیت هیچگونه فعالیت را ندارند."
این هر دو دلیل برای به تعطیل کشاندن هرگونه فعالیت فرهنگی در
کشور ما نه برای مردم ما تازه است و نه پایان کار خواهد بود.
از همان روزی که آیت الله گلپایگانی با حمایت سران بازار و
سرمایه داری تجاری برای آیت الله خمینی نامه نوشت که اصل قانون
اساسی درمورد ملی شدن تجارت خارجی خلاف شرع است و خط و نشان
کشید که در سر درس در این مورد سخن خواهد گفت، یعنی حوزه را به
آشوب خواهد کشید تا همین امروز دخالت مراجع تقلید در همه امور
ادامه دارد. البته در آن زمان مثل امروز جرات نداشتند و هنوز
جای مجلس و نهادهای قانونگذاری را فتح نکرده بودند. هم از
آیت الله خمینی می ترسیدند و هم از مردم. الان که آیت الله
خامنهای را اصلا به حساب نمی اورند، مردم هم که آنها را
تحویل نمی گیرند. همه می دانند مرجع تقلید اگر فتوایی دارد
برای مقلدانش معتبر است. هر کس که به این یا آن مرجع تقلید
اعتقاد دارد می تواند فرزندش را به مدرسه طبیعت یا کلاس موسیقی
یا کنسرت یا ورزشگاه نفرستد یا خودش نرود. ولی آنها چون
نمی توانند ببینند که جامعه کمترین اهمیتی به فتوای آنها
نمی دهد می خواهند فتاوی خود را به قانون تبدیل کنند تا بی
اعتباری شان در میان مردم معلوم نشود. یکی از دلایل این همه
مخالفت مثلا با رفتن زنان به ورزشگاه همین است که وقتی زنان به
ورزشگاه روند معلوم می شود که فتاوی امثال آیت الله مکارم
شیرازی و نوری همدانی برای مردم پشیزی ارزش ندارد.
اما اینکه گفته می شود بنیانگذاران این مدارس "توده ای" هستند
احتمالا بدین دلیل است که پول و پله و بچاپ بچاپی در کار این
مدارس نیست و اگرنه آقازادهها و حجتیه ایها و حکومتیها قلم
کسی را که می خواست به حریم تاسیس و مدیریت این مدارس نزدیک
شود می شکستند.
می گویید با تودهایها مشکل دارید، بسیار خوب آنها را عوض
کنید یا خودتان تاسیس کنید چرا مدرسه را تعطیل می کنید؟ تعطیلی
این مدارس یعنی داوطلبی که دنبال پول و دزدی نباشد برای اداره
آنها وجود ندارد. به همین دلیل می گویند تودهای بودهاند چون
از نظر حکومت هرکس برای پول کار نکند حتما تودهای است.
این ماجرا ما را به یاد سالهای نخست انقلاب میاندازد که تازه
نهضت سواد آموزی تاسیس شده بود. در آن زمان هم جنجال
راهانداخته بودند که تودهایها در نهضت سوادآموزی رخنه
کردهاند و رایگان می روند به مردم سواد می آموزند و باید
بیرونشان کرد. نورالدین کیانوری دبیر اول وقت حزب توده ایران
در شهریور 1361 - در دوران ریاست جمهوری علی خامنهای - درست
به همان چیزهایی اشاره کرد که ما امروز می گوییم. وی گفت:
"ما تناقضاتی را می بینیم، که واقعا نمی دانیم دولت مردان ما
چگونه آن را توجیه می کنند. مثلا رئیس جمهور خامنهای، در
دیداری که با روسای دانشکدههای پزشکی مشهد و تهران داشتند
گفتند:
"امروز هر کسی که حاضر است برای این مردم و برای این جمهوری
اسلامی خدمت کند، بایستی به وی امکان داد."
خوب، آیا خدمت پزشکی با الف و ب یاد دادن به مردم تفاوت دارد؟
آیا با سواد آموزی به مردم تفاوت دارد؟ اگر مردم با سواد شوند،
می توانند روزنامه جمهوری اسلامی را بخوانند. می توانند
نوشتههای آیت الله شهید مطهری را بخوانند. هر کسی که با سواد
شد، حتما نمی رود کاپیتال مارکس را بخواند. پس بگذارید مردم به
باسواد کردن هم وطنان خود کمک کنند. ولی در عمل چگونه است؟
حجت الاسلام قرائتی نماینده امام در "نهضت سواد آموزی"
می گوید:
"چند روز قبل اعلامیهای از طرف حزب توده برای دفتر نهضت سواد
آموزی آمده بود، که در آن اعلام نموده بودند که حزب توده برای
همکاری در جهت پیاده شدن طرح ضربتی آماده است و من خیلی غصه
خوردم که چرا حزب توده قبل از انجمنهای اسلامی اعلام پشتیبانی
نموده و در عین این که دردم آمد و غصه خوردم، در این مورد به
انجمنهای اسلامی عرض می کنم که مواظب باشند که در نهادهای
انقلابی کارهای مردمی از کجا شروع می شود. اول آنها در صحنه
حاضر بشوند. اگر انجمنهای اسلامی اعلام می کردند که نیروهای
ما در اختیار نهضت هستند برای با سواد کردن مردم، حزب توده
خجالت می کشید این حرف را بزند. ولی چون دعوت انجمنهای اسلامی
توی روزنامهها پیدا نشد، اعلام نکردند، حزب توده اعلام
کرد..."
کیانوری ادامه می دهد : "ببینیم در این گفته چه واقعیتی و چه
موضع گیری نادرستی نهفته است: واقعیت این است که: وقتی که یک
کار مردمی مطرح می شود، حزب توده ایران، که از همه طرف توی سرش
می زنند، می گوید: با سواد کردن بی سوادان کار سنگینی است.
توده ایها حاضرند به این امر کمک کنند. نتیجه این باسوادی هم
حتما مارکسیسم نیست. با سواد کردن در کلاسی است که شما ترتیب
می دهید. مامورتان هم در آنجا با تفنگش نشسته. معلم تودهای
هم جرات ندارد که در آن جا در باره مارکسیسم صحبت کند، چون
فورا می رود به زندان. معلم تودهای در آن جا فقط الفبا یاد
می دهد. بابا را یاد می دهد. پدر را یاد می دهد. مادر را یاد
می دهد و بالاخره خواندن و نوشتن را یاد می دهد. فردی که بدین
ترتیب با سواد می شود، آماده می شود که حرفهای خود شما را
بخواند. کجای این به ضرر جمهوری اسلامی ایران است؟
ولی "درد"ی که آقای قرائتی گفتند، صحیح است. "انجمنهای
اسلامی" داوطلب نشدهاند، برای این که آمادگی ندارند. چرا
آمادگی ندارند؟ برای این که آنها کارهای دیگری دارند. برای این
که عده زیادی از اعضای "انجمنهای اسلامی" در فکر نگهداری
پستهای مهمی هستند که در جمهوری اسلامی گرفتهاند. اگر آنها
بخواهند روزی چهار ساعت، پنج ساعت دنبال با سواد کردن مردم
بروند، خیلی از امکانات را، که در نتیجه داشتن پستهای مهم در
اختیار دارند، از دست می دهند! ... به نظر ما، اینکه
"انجمنهای اسلامی" پیش قدم نشدند، کاملا قانونمندانه است، و
به احتمال زیاد اگر هم پیشقدم بشوند، این پیشقدمی در بسیاری از
موارد صوری و سطحی خواهد بود.
این را هم باید گفت که نیروهای جوان فعال دگراندیش بخش قابل
ملاحظهای از این ارتش نیرومند علاقمند به با سواد کردن مردم
را تشکیل می دهند. این نکته را هم باید یادآوری کنیم که
بیمارستانهای ما پزشک ندارد، و حاضرند از پزشک پاکستانی و...
که هیچ معلوم نیست چه مذهب و چه عقیده و چه سیاستی دارند،
استفاده کنند. ولی دانشجویان سال ششم پزشکی را، که فقط سه ماه،
چهار ماه از کارشان باقی مانده، برای این که بتوانند به عنوان
پزشک خدمت کنند، از تحصیل محروم می کنند." (پرسش و پاسخ 6
شهریوز 1361)
بنیانگذاران مدارس طبیعت احتمالا تودهای نیستند ولی چون
دنبال فساد و دزدی و اختلاس و پرکردن جیبشان نیستند، نباید و
نمی توانند در این کشور کار کنند. مدارس طبیعت هم چون ناندانی
و دزدخانه نیست داوطلب حکومتی برای تاسیس و اداره آن وجود
ندارد، پس باید تعطیل شود.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 24 مرداد |