مصطفی تاجزاده
با هفته نامه "صدا" مصاحبه کرده و نکاتی تازه و صریح تر از
آنچه تاکنون گفته و نوشته بود را مطرح کرده است. او گفته است:
از سال
۱۳۹۴
شاهد روندی هستیم که آشکارا با خواست و رای مردم برای تغییرات
در حوزههای مختلف، بویژه در سیاست خارجی مخالفت و در برابر
آن مقاومت میکند. این روند، بعد از انتخاب مجدد روحانی به
ریاستجمهوری در سال۹۶
سرعت گرفت.
۴۲سال
زمان مناسبی است برای ارزیابی اینکه آیا سیاستهای کلان کشور
درست بوده یا نه.
بسیاری از اصولگرایان هم امروز دچار تردیدهای جدی شدهاند و
پرسشهای جدیدی مطرح میکنند که می توان آن را تزلزل گفتمانی
سیستم دانست.
سیاست خارجه کنونی پرهزینه و کمحاصل است و آمریکاستیزی به این
معنا که پیروزی جمهوری اسلامی در گرو آن است که یا ساقط شود یا
آمریکا سقوط کند، راهبردی عقیم و شکستخورده است.
ما با یک وضعیت استثنایی در نظام مواجه شدهایم. دیگر نمیتوان
اوضاعواحوال کشور را تحلیل کرد مگر اینکه در درجه نخست به نقش
و رفتار و گفتار رهبر پرداخت. در غیراینصورت، هر تحلیلی ناقص
خواهد بود.
رهبری
طی دوره مسئولیت خود، قدرت بینظیری پیدا کرده که حتی در برخی
موارد از بنیانگذار نظام بیشتر است. درعینحال، با مشکلات
بزرگی مواجه شده، که مهمترین آن بحران دستاورد و ناکارآمدی
سیستم است.
جمهوری اسلامی هیچ زمانی در
۴۲سال
گذشته بهاندازه امروز با بحران مشروعیت و کارآمدی مواجه نبوده
است. آقایان توجه نداشتند که در شرایط خطیر کنونی اگر دولت
شکست بخورد، جایگزینش یک دولت اصولگرا نیست و روز از نو و روزی
از نو. بلکه ناامیدی اکثریت جامعه و تبدیل نظام سیاسی به حکومت
در ظاهر و باطن اقلیت است.
ما در مسیر مدل شکست خورده شوروی سابق حرکت میکنیم؛ قدرت
نظامی داریم اما نمیتوانیم به توسعه اقتصادی دست یابیم. صنایع
پیشرفته نظامی و دفاعی داریم، اما صنایع پیشرفته مصرفی پا به
پای آن نداریم. البته با این تفاوت که در شوروی انصافا عدالت
اجتماعی تاحدود زیادی وجود داشت و فساد اقتصادیاش قابل قیاس
با شرایط ما نبود و از همه مهمتر اینکه مردم در زمینه مسکن،
آموزش، بهداشت، اشتغال و تغذیه از حداقل زندگی شرافتمندانه
بهرهمند بودند درحالیکه ما در این موارد دچار مشکلات اساسی
هستیم.
یکی از چالشهای مهم مسئله جانشینی است. برخلاف اواخر عمر
بنیانگذار نظام که با گذشت زمان، امور را واگذار و شرایطی را
فراهم میکرد تا در فقدان ایشان جامعه دچار گسست و بحران نشود،
اکنون عکس این وضعیت را مشاهده میکنیم.
نگرانی از آینده یکی از دلایلی است که به نظر میرسد موجب شده
سیاست همیشگی نظام در دفاع از مشارکت حداکثری در انتخابات کنار
گذاشته شود و «انتخاب مطمئن» اولویت یابد.
تجربه نشان داده راهبرد اعتراضات خیابانی، در ایران کنونی جواب
نمیدهد. به دلیل اینکه یا با آن برخورد سریع و خشن میشود یا
کشور دچار هرج ومرج خواهد شد و همین آزادیها و فرصتهایی را
هم که امروز داریم، از بین میرود.
نجات کشور و نظام در گرو آن است که همه پاسخگو شوند؛ صدا و
سیما ملی شود و یک صدا نباشد؛ نظامیان به پادگانها برگردند؛
دستگاه قضا مستقل شود و از همه مهمتر آزادی اندیشه و بیان و
قلم و اطلاع رسانی و مطبوعات و همینطور آزادی انتخابات تامین
و نظارت استصوابی لغو شود تا حاکمیت ملی و ملت معنا یابد.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 20 اکتبر 2020 |