انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده ی آمریکا، ۱۳ آبان ماه (۳
نوامبر) امسال برگزار میشود. انتخاباتی که پیش بینی نتیجه ی آن
در سایه ی چهار سال ریاست جمهوری پر کشمکش دونالد ترامپ و با
وجود بیکاری گسترده، همه گیری کرونا و نارضایتی مردم بیش از هر
زمان دشوار است. نتایج نظرسنجی ها «جو بایدن» کاندید دموکراتها
را پیشتاز نشان میدهد. اما همین نظرسنجی ها چهار سال پیش
احتمال پیروزی هیلاری کلینتون را ۹۹ درصد تخمین میزدند. صرفنظر
از پیش بینی این نظر سنجی ها برخی داده های آماری و تحقیق های
میدانی نتایجی دارند که با جو سیاسی امروز آمریکا همخوان است.
مرکز تحقیقات پیو، اندیشکده ی مستقر در واشنگتن دی سی، یکی از
موسساتی است که پیوسته نظرسنجی و داده های آماری منتشر میکند.
بر اساس یک بررسی که این مرکز چندی پیش منتشر کرد، متوسط رضایت
آمریکایی ها از سیاستهای اشتغال زایی دولت ترامپ در میان رای
دهندگان جمهوریخواه ۸۷ درصد و در بین دموکراتها ۶ درصد است. از
سال ۱۹۵۳ تا کنون این اختلاف بیشترین مقدار بوده است. در واقع
در هیچ دوره یی از انتخابات پیشین تضاد و اختلاف میان طرفداران
دو حزب نه تنها بر سر اشتغال زایی بلکه پیرامون دیگر مسايل
اساسی همچون مالیات، مهاجرت و جز آن هم تا این حد نبوده است.
مثلا در انتخابات سال ۲۰۰۰، ۵۱ درصد رای دهندگان معتقد بودند
که بوش جمهوریخواه و الگور دموکرات بر سر مسايل اساسی موضع
متفاوت دارند ولی این رقم امروز ۸۷ درصد است.
قطبی شدن جامعه ی آمریکایی به گواه تحقیقات گوناگون فرایندی
بوده است که از سالهای نخستین دهه ی ۱۹۷۰ آغاز گردید. همزمانی
این فرایند با آغاز جهانی شدن و توسعه ی سرمایه داری مالی که
از همان سالها شروع شد و اختلاف طبقاتی عمیقی در آمریکا پدید
آورده، تصادفی نیست. در واقع دوقطبی شدن یکی از نتایج نابرابری
اقتصادی در آمریکاست. انتخابات در آمریکا سخت متاثر از کمک
مالی انتخاباتی شرکتهای بزرگ و موسسات مالی و نیز افراد
ثروتمند حامی کاندیدهای ریاست جمهوری است. «نولان مک کارتی»
استاد علوم سیاسی دانشگاه پرینستون میگوید که شرکتهای بزرگ
معمولا به کاندید میانه روتر و عملگراتر (پراگماتیک) متمایل
هستند. اما حامیان مالی که از میان افراد بسیار ثروتمند هستند
با احتمال بیشتری به نامزدهای کمتر میانه رو کمک میکنند.
آمارها نشان میدهد که در دهه ی ۱۹۸۰ کمک مالی از جانب
ثروتمندان به انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده ۱۵ درصد
از کل کمکهای مالی را تشکیل میداد، این رقم امروز به ۴۰ درصد
افزایش یافته است. به عبارت دیگر با افزایش نابرابری و اختلاف
طبقاتی که پیامد توسعه ی سرمایه داری مالی بوده است، وزن کمک
مالی افراد به نامزدهای انتخاباتی کمتر میانه رو و خلاف جریان
بیشتر شده که در نتیجه خود به تشدید دوقطبی در جامعه انجامیده
است.
آمارها و نظرسنجی های انتخاباتی همچنین نشان میدهد که رای
ترامپ در ۴ سال گذشته در مقایسه با روسای جمهور پیشین آمریکا
بسیار کم نوسان داشته است. یعنی پایگاه اجتماعی او همواره پای
کار بوده اند و رای شان چندان دستخوش متغیرهای سیاسی و اجتماعی
نبوده و شاید بتوان گفت اپیدمی و افزایش بیکاری هم آنچنان که
تصور میشد بر آن اثر نکرده است. جدا از قشرهای مرفه تر اجتماعی
مانند مسیحیان انجیلی که به محافظه کاری متمایل اند، بخش مهمی
از پایگاه اجتماعی ترامپ کسانی بوده اند که در مشاغلی با سطح
تخصص پایین تر هستند و در نتیجه در برابر ایدئولوژی محافظه
کاری (حول مقولات نژادی، جنسیتی و آزادیهای فردی) آسیب پذیرتر.
ایدئولوژی یی که این قشر اجتماعی با توسل به آن برای خود هویتی
ساخته تا صدای خود را که در هیاهوی چند دهه کوفتن بر طبل
سرمایه داری مالی و جهانی سازی گم شده بود، در گوش نخبگان حاکم
فریاد بزند. حضور مدام این قشر صرفنظر از متغیرها و معادلات
سیاسی و حتی اقتصادی در این نهفته است که ترامپ را صدای خود در
قدرت یافته اند. بنابراین این صدا با تمام توان در انتخابات
آینده شنیده خواهد شد. آنچه این معادله را بر هم میزند مشارکت
حداکثری مخالفان ترامپ در انتخابات است و پیش بینی آن از خلال
نظرسنجی ها دشوار.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 3 سپتامبر 2020 |