هفته گذشته سردبیر روزنامه اعتماد استعفا داد. وی دلیل استعفای
خود را برتری مجلات هفتگی نسبت به روزنامهها اعلام کرد! در
حالیکه دلیل واقعی آن مربوط به فشار ابراهیم رئیسی، رئیس قوه
قضاییه، پس از انتشار نامه حزب اعتماد ملی به رئیسی برای رفع
حصر در صفحه اول روزنامه اعتماد بود. رئیسی به جای پاسخ به این
نامه و توضیح اینکه به چه دلیل موسوی و کروبی بطور غیرقانونی
زندانی شده اند و چرا محاکمه نمی شوند سردبیر اعتماد را ناگزیر
به استعفا کرد. همین نشان می دهد که سانسور و قانون گریزی و
دخالتهای قوه قضائیه و اطلاعات سپاه چه وضعی را برای مطبوعات
و رسانهها بوجود آورده است. امروز رسانههای ایران و بویژه
صدا و سیما به درشکه شکستهای می مانند که سانسور سورچی آن
است و با این سورچی می خواهند به پای اسب چابک رسانههای خارج
از کشور برسند و با آنها مسابقه دهند. طبیعی است که نمی توانند
اعتماد مردم را جلب کنند.
در همین هفته دیده شد درباره انفجار در پارچین، آتش سوزی در
شیراز، کشتن قاضی منصوری، و حتی ماجرای حکم اعدام موسوی مجد
بعنوان جاسوسی که در کنار سردار سلیمانی بود، این گاری شکسته
رسانهای و اسب پیر و خستهای که به آن بستهاند چگونه لنگان
لنگان در گل ماند و رسانههای دیگر پیش افتادند. بویژه که گاری
شکسته رسانههای جمهوری اسلامی زمانی می خواهند با این شبکهها
رقابت کنند که ما وارد عصر "مردم خبرنگار" شده ایم و آن
رسانهها از این مردم خبرنگار بعنوان منابع خبری خود استفاده
می کنند و آنها هم اگر استفاده نکنند خود این مردم خبرنگاران
خبرها و فیلمهای خود را در فضای مجازی که بسیار پر مخاطب تر
از صداو سیما و روزنامههای ایران است منتشر می کنند.
مقامات و دستاندرکاران جمهوری اسلامی خود می دانند که در
رقابت با این شبکه ها شکست خورده اند ولی راه مقابله با شکست و
بی توجهی مردم به رسانههای داخلی را نه پایان دادن به سانسور
و ارتقا کیفیت صدا و سیما و رسانههای داخلی بلکه بیراهه پخش
پارازیت و فیلترینگ و بستن مطبوعات و گسترش سانسور رسانههای
خارجی می دانند. در سه دهه گذشته در هر دوره بحث نه بر سر نحوه
کارآمد تر کردن نظام خبری و اطلاع رسانی بلکه جنجال بر سر نحوه
سانسور این یا آن وسیله نشر و رسانه بوده است. در دوران اولیه
روی کار آمدن آقای خامنهای بحث تهاجم فرهنگی پیش کشیده شد که
گفته می شد عامل آن "کتاب" است. همزمان با ایجاد دهها مانع در
راه تولید و انتشار کتاب، جنجال بر سر ویدیو و سی دی فیلم و
مبارزه با فروش آنها در خیابان ها به راه افتاد. سپس نوبت به
ماهواره و پرداخت هزینه سنگین برایانداختن پارازیت و همزمان
لشکرکشی بر روی پشت بامها و از آنجا به فیلترینگ سایتهای
اینترنتی رسید. پس از آن مبارزه با رسانههای مجازی نظیر
تلگرام آغاز شد که بدلیل مخالفت دولت بدست یک قاضی که خود او
اکنون به اتهام فساد در زندان است عملی شد و اکنون مجلس جدید
قصد فیلترینگ اینستاگرام را دارد. نتیجه این کار بیهوده، مانند
پخش پارازیت، تنها تحمیل هزینه سنگینی به بودجه ملی است، زیرا
مردم را ناگزیر به استفاده از فیلترشکن می کند که خود به معنای
دو برابر شدن رفت و آمد بسته های اطلاعاتی و شکسته شدن کمر
وزارت مخابرات زیر بار هزینه سنگین آن است. و البته درآمدهای
نجومی را برای تولیدکنندگان داخلی و حکومتی فیلترشکن فراهم
کرده است.
همه اینها درشرایطی است که به گفته کارشناسان حداکثر تا سه سال
دیگر موضوع فیلترینگ به کلی بی معنا می شود و همه مردم
می توانند از طریق تلفنهای همراه خود مستقیما از طریق ماهواره
به اینترنت جهانی متصل شوند. بعد از سه سال می خواهند چه کسی و
چه چیزی را سانسور و فیلتر کنند؟ فعلا کار صدا و سیما و قوه
قضائیه و اطلاعات سپاه و بیت رهبر شده جمع کردن مشتری برای بی
بی سی و صدای آمریکا و شبکه من و تو و تلویزیون اینترنشنال و
مشابه آنها و حتما توقع دارند که رسانههای حکومتی یا مستقل
داخلی زیر فشار سانسور و انواع محدودیتها بتوانند با این
شبکهها مقابله کنند!
پیدایش رسانههای نوین ارتباطی، ورود به عصر "مردم خبرنگار"،
گسترش اینترنت و آغاز به کار نسل پنجم و پرسرعت تلفنهای
همراه، تکنولوژیهای ماهوارهای ارتباطات و ... همه و همه نه
تنها شیوههای گذشته کار رسانهای را بشدت تحت تاثیر قرار
داده و حتی دگرگون کرده است، بلکه امکان ادامه سانسور و کنترل
و سرکوب رسانهها را نیز ناممکن کرده است. تاریخ فرصت بسیار
کوتاهی در اختیار حکومت ایران برای حفظ وضع کنونی و ادامه آن
داده است!
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 2 ژوئیه 2020 |