ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

7 دی  1400

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

فیلم را هم ببینید!

جامعه ای بحران زده

که سرانجام آن معلوم نیست!

 
 
 

 

 

نا امنی، راهزنی، زورگیری، کیف قاپی، جیب زنی و پدیده هائی دیگر از این نوع در ابعادی بسیار وسیع تر از اواخر حکومت قاجارها در ایران بر مملکت حاکم است. حتی راهزنی در جاده ها. به این نا امنی عمومی حوادث رانندگی را هم اضافه کنید که در اواخر حکومت قاجارها وجود نداشت. رضاشاه روی همین موج نارضائی عمومی و نا امنی در کشور روی کار آمد و امنیت زورمدار را بر مملکت حاکم کرد که مردم هم از آن استقبال کردند. بعنوان نمونه ای از نا امنی، این گزارش را که امروز دریافت کرده ایم بخوانید:

شب یلدا در خانه دوستی در کرج مهمان بودم. آخر شب به قصد رفتن به خانه ام که در پرند است، از خانه بیرون آمدم. یک پراید مقابل پایم ترمز کرد. مقصد را گفتم. قبول کرد و در قسمت جلو سوار شدم. یکنفر هم عقب سواری نشسته بود که فکر کردم مسافری مانند من است. حدود 6 کیلومتر که رفتیم، راننده زد به جاده خاکی و درمقابل سئوال من که کجا می روی؟ گفت "خفه شو" و آن که روی صندلی عقب نشسته بود دستهایش را دور گردنم حلقه کرد و چاقوئی ضامن دار را نشانم داد. یک کیف دستی کوچک داشتم که تقدیم کردم. جیب هایم را هم خالی کردم. حدود 40 هزار تومان بیشتر نداشتم. راننده گفت تو هم که مثل خود ما مفلسی! کیفم را خالی کردند. کتم را از تنم در آوردند و در همان بیراهه از اتومبل پرتم کردند بیرون. کیف خالی، کارت ها و کلیدهایم را هم پرت کردند بیرون. پول و گوشی سامسونگم را برداشتند. گفتم من کارگرم و صبح زود باید سر کارم باشم. لااقل من را تا سر جاده برسانید. نه فحش دادند و نه بد دهانی کردند، فقط گفتند راه بیفت یکساعت دیگه می رسی لب جاده. گفتم لااقل کتم را بدهید که در این سرما یخ نزنم. کت را از پنجره سواری پرت کردند بیرون و رفتند. بعد از کمی جستجو عینکم را پیدا کردم، کتم را پوشیدم و لنگان لنگان راه افتادم. دزد نبودند، گرسنه بودند. چون به تازگی دیسک عمل کرده ام، توان درگیر شدن با آنها را نداشتم که البته بعدا فکر کردم چه خوب که درگیر نشدم. ماهی درشتی را صید نکرده بودند. 40 هزار تومان پول و یک گوشی کهنه سامسونگ که باز می کنند و قطعاتش را به گوشی فروش ها می فروشند. از بعد از رجیستر شدن گوشی ها در دولت روحانی، گوشی هائی که می دزدند دیگر به درد فروش نمی خورند، بلکه قطعاتش را می فروشند. در طول راه به عاقبت این وضع فکر می کردم. در آن 6 سالی که در زندان بودم و زندانی سیاسی، هرگز فکر نمی کردم پس از بیرون آمدن از زندان شاهد جامعه ای چنین از هم گسیخته خواهم شد. امروز به کمک دو پسرم، یک گوشی سامسونگ قسطی خریدم و با زحمت بسیار شماره تلفن هائی را که حفظ بودم و یا در جائی یادداشت کرده بودم به تلفن تازه سپردم.

حتما از شب یلدا تا اکنون فیلمی را که برایتان می فرستم دیده اید. من امروز توانستم آن را ببینم. دوستان فرستاده بودند تا داغی بر داغ های دلم اضافه کنم. برایتان بعنوان دشت اول تلفن تازه و قسطی ام می فرستم. شاید منتشر کردید.

همه ما در دایره ای وسیع گرفتار آمده ایم. از آنها که به اعتیاد پناه برده اند ، تا آنها که کارتن خواب شده اند، از آنها که من عاقله مرد را به بیابان بردند و لخت کردند تا خودم که به امید بازنشستگی، در این سن و سال، شانس آورده و از زیر چشم حراست گریخته و بدون بررسی سوابقم در یک کارخانه بعنوان نگهبان استخدام شده ام و دیگران و دیگران.


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت  28 دسامبر 2021

 
 

اشتراک گذاری: