نشست باشگاه
والدای در هفته گذشته با حضور پوتین رئیس جمهور روسیه برگزار
شد. پوتین در این سخنرانی که بخشی از آن اختصاص به پاسخ به
سئوالات حاضرات (از جمله چند ایرانی که در نشست حضور داشتند)
داشت، برای نخستین بار به نکاتی در ارتباط با تحولات روسیه،
دوران پس از فروپاشی اتحاد شوروی و جهان آینده و سرنوشت سرمایه
داری جهانی اشاره کرد که علاوه بر جهان، رویکردی به تحولات
احتمالی آینده در خود روسیه خواهد داشت. آنچه را می خوانید
خلاصه این سخنرانی است:
جهان حدودا 30 سال پیش (بعد فروپاشی شوروی . م) وارد مرحلۀ
تازه ای شد و با تمام تقابل ها در پی تعادلی تازه برای ثبات و
پیشرفت و جستجوی آن بود که باید گفت متأسفانه هنوز به چنین
تعادلی دست نیافته است.
کسانیکه بعد از اتمام "جنگ سرد" خود را فاتح و ایستاده در قلۀ
پیروزی میدانستند، اکنون می فهمند که زمین زیر پای ایشان نیز
در حال خالی شدن است و هیچ نیرویی قادر به توقف آن و لحظه های
چه بسا زیبای آن نیست. چنان بنظر میرسد که میبایست توانایی
برخورد با تلاطمات و افت و خیزهای غیر مترقبه را کسب میکردیم
که چنین چیزی رخ نداده است.
اضافه کنم که چالش های کنونی که ما درگیر آنها هستیم، در مقیاس
دیگری نسبت به چالش های دیده شده در تاریخ هستند. نه تنها
تغییر "ثقل قدرت" و پیشرفت های علمی - تکنولوژی که جای خود
دارند، بلکه ما امروز با تغییرات همزمان، سیستمی و همه جانبه،
از جمله دشواریهای ژئوفیزیکی کرۀ زمین روبرو هستیم. معضلاتی
مانند بلایای طبیعی، آتش سوزی ها، همه گیری بیماری ها و...
کووید- 19(کرونا) نقاط ضعف جامعۀ انسانی را نشان داد.
امنیت، معیشت، خدمات درمانی- بهداشتی، مسکن و رفاه از چالش های
مهم جهان کنونی است.
معضلات اقتصادی- اجتماعی جامعۀ انسانی بطور تشدید شده ای در
مقیاس جهانی مطرح میباشند.
با توجه به مرحلۀ تغییرات بنیادی، جنگها، درگیری های خونین و
...همه به این رسیده اند که ساختار
سرمایه داری کنونی که غالب کشورهای جهان را شامل میشود
، به آخر خط خود رسیده است و در چارچوب آن راهی برای برون رفت
از تضادهای پیچیده و گیر و دارها کنونی وجود ندارد.
همه جا حتی در ثروتمندترین کشورها عدم عدالت اقتصادی و توزیع
مادی غیر عادلانه به نابرابری فزاینده منجر شده و قبل از هر
چیز باعث نابرابری فرصت ها در درون جوامع و سطح بین المللی
میشود. دلایل و نشان های عدیده ای وجود دارند که باور کنیم
بحران معیشتی در آیندۀ نزدیک شدیدتر نیز خواهد شد. فقر، بیکاری
، عدم بهداشت و درمان و... تحریک کنندۀ ناامیدیِ پرخاشگرانه
است که مردم را بسوی افراطی گری سوق میدهد.
عومل فوق باعث مهاجرت از کشورهای عقب مانده و نارضایتی و بعضا
افراطی گری در میان شهروندانِ کشورهای مهاجر پذیر میشود.
تغییر موازنۀ قدرت مستلزم توزیع مجدد امکانات به نفع کشورهای
در حال رشد و حاشیه ای میباشد.
به بیان دیگر سلطۀ غرب در امور جهانی که از چندین قرنِ پیش
آغاز شد و برای مدت کوتاهی در پایان قرن بیستم تقریبا مطلق شده
بود، جای خود را به سیستمِ بسیار متنوع تری می سپارد.
علیرغم نمونه های تاریخی که تحولات عمیق با جنگ های خونین و
بزرگ همراه بوده اند ، ما این فرصت را داریم که بدون جنگ و با
یک روند مطلوب چنین تغییراتی را ایجاد کنیم.
سلطۀ غرب بعد از جنگ سرد همانطور که می بینیم برای انجام چنین
تغییراتی ، موفقیت آمیز نبوده است. معضلات کنونی جهان نتیجه و
محصول همین شکست غرب است و باید از آن بیاموزیم.
مثلا دو دهه قدرتمندترین کشور دنیا به دو کشور که هیچ قابل
مقایسه با آن نبودند لشکرکشی کرد و بعد از 20 سال با عدم
موفقیت و دست از پا درازتر مجبور به ترک این کشورها شد. بدون
آنکه حتی به یکی از اهداف خود برسد. (عراق و افغانستان- م)
از نظر ما (روسیه. م) روندِ توسعۀ مجدد بغرنج و پیچیده کدام
است؟
1- تنها دولت (نه بخش خصوصی . م)، رکن ساختاری نظم است و همه
گیری کرونا آنرا نشان داد.
در دهه های اخیر بسیاری با استفاده از الفاظ جذاب نقش دولت را
منسوخ و "گلوبالیسم" را عامل رشد و ترقی وانمود کرده و منافع
ملی و استقلال را بازدارنده جلوه می دادند. این را کسانی می
گفتند که با برتری خود قصد نفوذ بر مرزهای دیگران را داشتند و
بمحض آنکه کشور دیگری دست آوردهای بیشتر و برتریش را ارائه
میکرد، همینها مرزهای خود را به روی آن کشور می بستند. ( مانند
آنچه آمریکا در مورد چین و حتی برخی کشورهای اروپایی انجام
میدهد. م)
در جهان امروز فقط کشورهای مستقل میتوانند پاسخگوی معضلات مردم
کشور خویش باشند.
از اینرو قوانین بین المللی باید حافظ منافع همه باشند و برای
دیگران راه و خط مشی تعیین نکنند.
مضافا آنکه ارزش های خود را تحت عنوان "ارزشهای جهانشمول" به
دیگران دیکته نکنند.
2- انقلاب راه خروج از بحران نیست، بلکه به تشدید بحرانها می
انجامد. هیچ انقلابی ارزش ضربه ای که به پتانسیل انسان وارد می
کند را ندارد.
3- در هم آمیختگی فرهنگ ها باید فرایندی ارگانیک و هرگز سریع
نباشد. تلاش برای تعیین ارزش در شرایط دورنمای نامطمئن وضعیت
را بغرنج تر کرده و معمولا نتیجۀ معکوس بدنبال دارد. "تبعیض
معکوس" و اجحاف به اکثریت به نفع اقلیت یا تعویض مفاهیمی مانند
"پدر"، "مادر" و خانواده و سنجش های جدیدالتأسیس جنسیتی که در
اروپا و غرب ارائه میشوند که حق آنهاست، به راهی میروند که ما
(روسیه. م) آنجا نمیرویم. بعد از انقلاب اکتبر 1917 بلشویکها
با تکیه بر عقاید مارکس و انگلس نه تنها تغییرات اقتصادی -
سیاسی بلکه به تغییرات اجتماعی- اخلاقی و طرد خانواده اقدام
کردند ( اشاره به 4-3 سال اولیۀ بعد از انقلاب اکتبر ولغو آن
بعد از 4-3 سال توسط خودِ بلشویکها. م) مبارزه برای برابری و
علیه تبعیض زمانی که نویسندگان بزرگی همچون "شکسپیر" دیگر در
آموزشگاهها تدریس نمی شوند به جزم گرایی و پوچی تبدیل می شود و
کلاسیک ها عقب مانده اعلام میشوند. در هالیوود با چند خط تعیین
میکنند که چه فیلمی ، در چه موردی ، با چند هنر پیشه ، با چه
افرادی و با چه رنگ پوستی باید ساخته شود که این امر به مراتب
، دستوری تر از بخش تبلیغات حزب کمونیست اتحاد شوروی میباشد.
تبدیل مبارزه با نژادپرستی به "تبعیض معکوس" جایز نیست. جا
دارد سخنان مارتین لوترگینگ را یادآوری کنم که گفت: "رویای آن
دارم که 4 فرزندم نه بخاطر رنگ پوستشان بلکه بخاطر ویژگی های
شخصی و ارزشهای واقعی مورد قضاوت و سنجش قرار بگیرند". چنان
بنظر میرسد که (غربی ها . م) با حذف واقعیت های بیولوژیکی و
طرد مفاهیمی مانند "مادر" و "پدر" و جایگزینی آن با الفاظی
مانند "والد 1" و "والد 2" و و "شیر انسان" بجای "شیرِ مادر"
فقط یک گام با (طنزی که به بلشویکها منتسب کرده بودند. م) نظر
بلشویکها مبنی بر همانندِ مرغ ها زنان نیز باید اشتراکی شوند
فاصله دارند. تحمیل حقِ انتخابِ جنسیت برای کودکان بدون اجازۀ
پدر و مادر و روان پزشکانِ کودک، وحشتناک است.
قبلا هم گفته ام ؛ ما با محافظه کاری سالم و معقول هدایت
خواهیم شد. اهمیت محافظه کاری معقول بدلیل خطرات فزاینده و
شکندگی وضعیت چندین برابر شده است و معتقدم سازمان ملل در
دنیای پر تلاطم کنونی دارای محافظه کاری سالمِ در روابط بین
الملل است که برای اوضاع کنونی بسیار ضروریست.
تغییراتی که من به آنها اشاره کردم، مربوط به همۀ کشورها و
مردم آنهاست و روسیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. ما هم به
دنبال پاسخی برای این چالش ها هستیم و نسخه ای از قبل برای آن
نداریم. اما به جرأت می توانم بگویم کشور ما یک مزیت دارد و آن
تجربۀ تاریخی ماست و آنکه انقلابات مکرر ، "مصونیت جمعی" در
برابر افراط گرایی که منجر به تحولات و فروپاشی های
سیاسی-اجتماعی می شود، ایجاد کرده است. مردم ما واقعاً برای
ثبات و فرصت توسعه عادی ارزش قائل هستند تا مطمئن باشند که
برنامه ها و امیدهای آنها به دلیل آرزوهای غیرمسئولانه
انقلابیون فرو نخواهد ریخت. بسیاری از مردم حوادث 30 سال پیش
را به یاد می آورند و اینکه چقدر دردناک بود بیرون آمدن از
چاهی که کشور ما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آن
افتاده بود. محافظه کاری ما محافظه کاری خوش بینانه است، این
بسیار مهم است. ما باور داریم که توسعه پایدار و موفق امکان
پذیر است.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 27
اکتبر 2021 |