ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

22 خرداد 1400

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

حافظه تاریخی مردم را زنده باید کرد

روزهائی که رئیسی

حکم اعدام صادر می کرد!

 
 
 

 

 

چهره مسخ شده و لبخندهای مصنوعی ابراهیم رئیسی در مناظره های انتخاباتی، افزون بر صدائی که برای سخنرانی ندارد و بی برنامگی و کلی گوئی هایش که به خالی بندی شبیه است، صحنه آرائی که در ورزشگاه تختی اهواز برای او ترتیب دادند را نقش بر آب می کند؟ آینده پاسخ این سئوال را خواهد داد، آنها که وی را به میدان فرستاده اند و خود او نیز روی فراموشی افکار عمومی حساب کرده است. این که او چه گذشته ای داشته و در صورت رئیس جمهور شدن آن گذشته را چگونه تکرار خواهد کرد. قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 مهری در کارنامه اوست که پاک شدنی نیست. همچنان که دو اتهام قتل و ترور از پرونده احمدی نژاد پاک شدنی نیست. نخست در ماجرای قتل دکتر سامی، اولین وزیر بهداری جمهوری اسلامی در مطب وی و دوم نقشی که بعنوان گارد محافظ خیابانی در جریان ترور قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان ایران در وین پایتخت اتریش ایفاء کرد. رئیسی در مناظره های انتخاباتی اش با همان صدای زیر و مشمئزکننده اش با افتخار از دادن مرخصی به 180 هزار زندانی در اوج کرونا سخن گفت و آنها که در مناظره حضور داشتند نگفتند و نپرسیدند که چرا در میان این 180 هزار زندانی حتی یک زندانی سیاسی حضور نداشت؟

این گزارش که درباره رئیسی که اخیرا منتشر شده را بخوانید:

 

دختری بود حدود ۱۶ تا۱۷ سال که ناقص العضو بود پایش میلنگید. سر یکی از چهارراه ها در مشهد سیگار و کبریت و دستمال کاغذی میفروخت. مادرش آسم مزمن داشت و پدر نداشت. دو برادر داشت که از خودش کوچکتر بودند و به خاطر مریضی خاصی یارای حرکت نداشتند و د رخانه زندگی میکردند.

تنها ممر درآمد این خانواده، همین دختر بود. مردم ازش خرید بیشتر میکردند و شب خوشحال از اینکه توانسته بود ماموریت خودش را انجام دهد،شاد به خانه میرفت.

یکی از روزها شخصی روزنامه مجاهدین خلق را به او میدهد که بفروشد تا کمکی به او بشود. دخترک معصوم نمیدانست مجاهد یعنی چه؟

مجاهدین خلق چه مفهومی داره. تا اینکه یک روز دستگیر شد و به زندان رفت.

عموی این دختر بعد از سه روز کنکاش از کاسبان سر چهارراه متوجه میشود که او را گرفته اند. سراغ من آمد و گفت اگر این دختر آزاد نشه، خانواده ای نابود میشن.

به حکم وظیفه انسانی سراغ ابراهیم رئیسی رفتم که از بچگی می شناختمش. غروب بود که اجازه دادند به دیدنش بروم.

خیلی گرم تحویلم گرفت. داستان دخترک را برایش تعریف کردم. گفتم که عموی این دختر بیرون ایستاده منتظر نتیجه هست.

گفت اسم و مشخصات کامل همراه با تاریخ دستگیری رو بنویس به من بده. صبح ساعت ۸ بیا من دستور میدم آزادش کنند، با خودت ببرش.

خیلی خوشحال شدم و کلی تشکر کردم.

به اتفاق عموی دختر به خانه آنها رفتم. خانه محقر خشت و گلی در گوشه ای دور افتاده در شهر مشهد.

مادر دختر که مارو دید خیلی خوشحال شد.

وقتی گفتیم معصومه فردا میاد، از خوشحالی گریست. بچه هاشو صداکرد و به اونا گفت معصومه فردا میاد. دوتا برادرش توان ایستادن روی پا نداشتند. خودشونو روی زمین کشوندند تا به هم رسیدند. همدیگه رو بغل کردند و بوسیدند و اشک شوق ریختند. آمدیم بیرون به عموی دختر گفتم ساعت۷ صبح میام دنبالت تا به اتفاق بریم معصومه رو بیاریم.

۸صبح رسیدیم زندان. سید نیومده بود. تا ساعت ده منتظر بودیم ولی نیومد.. پرسیدیم کی میاد؟

گفتند معلوم نیست.

سرگردون مونده بودیم. به یکی از پرسنل زندان ماجرا رو گفتیم.

گفت من چیزی نمیدونم. خیلی خواهش کردیم که شرایط این دختر اینه، شرایط خانواده اش اینه و محض رضای خدا کمکی بکن. دلش به رحم اومد. اسم و مشخصات رو از من گرفت و گفت منتظر باشید.

حدود بیست دقیقه در اضطراب بودیم تا اینکه اون آقا اومد.

گفت پدر معصومه کدومیک از شماها هستین؟

توضیح دادم که ایشون پدر نداره. من با حاج آقا رئیسی دوست هستم و این آقا هم عموی معصومه هست.

به من گفت شما بیا داخل. دلهره عجیبی داشتم. خدایا ساعت حدود دوازده هست. پس چرا آزادش نکردن؟

حاجی که قول داده بود.

نشستم روی صندلی برایم چای آوردند. بعداز ده، دوازده دقیقه  ایشون گفت:

آقا متاسفم معصومه ساعت ۴ صبح اعدام شده.

در جایم خشک شدم. نفسم بالا نمیومد. احساس میکردم دنیا به آخر رسیده مات و مبهوت، حرفی برای گفتن نداشتم. درست میگفت

معصومه با دستور مستقیم رئیسی اعدام شده بود.

  مهدی محمدی رمضانی

به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت  12 ژوئن 2021

 
 

اشتراک گذاری: