ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

29 فروردین 1400

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

سخنان پر اشاره حسن خمینی

باید مشکلمان با دنیا را

عزتمندانه حل کنیم!

 
 
 
 
 

 

سخنان حسن خمینی در دیدار با اعضای رهبری "حزب اعتماد ملی" که در عنوان اول پیک نت امروز به آن پرداخته شده است:

«در ابتدای سخن، یاد آقای کروبی را گرامی می داریم. انشاالله با حاکم شدن خرد جمعی در تصمیمات، مسأله حصر خاتمه یابد و بتوانیم ایشان و سایر محصورین به خصوص آقای مهندس موسوی و خانم دکتر رهنورد را از نزدیک ببینیم.

به نظرم، ما در برهه بسیار مهمی از کشور هستیم؛ نه از این باب که همیشه می گویند، «برهه حساس کنونی»! بلکه واقعیت این است که امروز وضع معیشت مردم در دوره بسیار سختی است.

در چنین شرایطی طبقه متوسط ما مدام ضعیف تر می شود و در این شرایط هر شعار پوپولیستی می تواند موج ایجاد کند و این امر برای کشور بسیار خطرناک است. قبلا عرض کرده ام و لابد شنیده اید که راه حل مشکل اقتصادی کشور اقتصادی نیست. یعنی مشکل اصلی ما اقتصادی است، ولی راه حل سیاسی دارد. به این جهت که ما 120 سال است - از سال 1288 که نفت در کشور پیدا شده - نفت را استخراج کرده و مصرف کرده ایم. کشوری که در آن نفت را می فروشند و پول می گیرند و حقوق می دهند و از حقوق بگیران مالیات جمع می کنند.

تا وقتی نتوانیم بر تحریم ها فائق بیاییم وضع همین است. دوستان اقتصاددان همواره گفته اند که اگر در ایران کالای استراتژیک «نفت» از گردونه خارج شود، تفاوت بین بهترین دولت و بدترین دولت، فقط 20 درصد است. پس برای حل مشکل ما باید عزت مندانه مشکلمان را با دنیا حل کنیم. امروز غربی ها ما را گیر انداخته اند و خوب هم از وضع ما اطلاع دارند.

از این طرف خودمان هم بعضا در داخل اشتباهات مهمی را مرتکب می شویم و مثلا به اشتباه در واقعه ای مثل رخداد اخیر در نطنز، اطلاعات سرّی را در رسانه ها می گوییم.

وضع موجود به شدت به نارضایتی اجتماعی می انجامد و بحران های اجتماعی از جمله طلاق و اعتیاد را در پی می آورد. خدا رحمت کند آقای هاشمی را که می گفت تا وقتی کار و اشتغال نباشد و مردم درآمد نداشته باشند همه شعارها و بحث های اجتماعی و فرهنگی، بازی است. اگر می خواهید همه اینها اصلاح شود باید شغل ایجاد کنید تا وضع مردم خوب شود. ایجاد شغل هم نیازمند سرمایه گذاری است و سرمایه گذاری هم امنیت و آرامش می خواهد.

وظیفه رئیس جمهور «تغییر دادن ریل» است. کار رئیس جمهور صرفا اقتصادی نیست. بلکه مدیریت همه جهات کشور است. مگر هر رئیس جمهوری در همه حوزه ها توان تخصصی دارد؟ قاعدتا او با همه حوزه های فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، نفت، پتروشیمی و... آشنا نیست، بلکه وظیفه او این است که با سیاستگذاری های کلان، ریل ها را عوض کند. مثلا آقای خاتمی متخصص اقتصاد نبود، ولی با ریلی که عوض کرد اقتصاد دوره اش بسیار خوب شد.

گاهی خود جامعه به هر علتی تصمیم می گیرد که ایستادگی کند. در این صورت کار خیلی راحت است؛ چون خودش تصمیم گرفته است. لذا محکم می ایستد و مثل سال های اول انقلاب به صف نفت هم می رود و مانند دوران جنگ در صف همه کالاها هم می ایستد؛ در واقع چون خودش تصمیم می گیرد، احساس سختی نمی کند و یا احساس سختی اش را تحمل می کند. ولی وقتی احساس کند دیگران برایش تصمیم می گیرند و در فرآیند تصمیم گیری، تصمیم سازی و عمل مدخلیت ندارد، «اینِرسی سکون» پدید می آید و جامعه به یک مقاومت به شدت منفی روی می آورد.

نتیجه بعدی، دودستگی شدیدی است که در مسائل حاکمیتی پیش می آید و دست هیچ مدیری به کار نمی رود. یکی از استانداران به من می گفت اگر دولت به من پول داد کار می کنم و اگر نداد هیچ! نه سرمایه گذار می آورم و نه تلاش می کنم که کسی بیاید! او گفت، «من می روم با مصیبت سرمایه گذار می آورم و ال سی های او باز نمی شود و می ترسم این وسط ما را هم به یک بهانه بگیرند! دردسر دارد. پس اگر پول دادند کار می کنم و اگر هم ندادند دعا می کنم. آقای خودم هستم و تلویزیون استانی می روم و این طرف و آن طرف سخنرانی می کنم؛ چهار سال هستیم و بعد هم می رویم

اما در مورد حضور خودم در انتخابات ریاست جمهوری، نکته ای را باید بیان کنم. واقعیت این است که اصلا خودم بنای حضور نداشتم؛ برای اینکه احساس مسئولیت نمی کردم و معتقد بودم افراد زیادی برای تصدی این مسئولیت حضور دارند. این تصمیم پابرجا بود تا اینکه با پیش بینی ها و ارزیابی های قابل توجهی مواجه شدم. این را بگویم که بیش از اقبال افراد و جریانات خاص که به نوبه خود بسیار ارزشمند است، اقبال مردمی برای من مهم بود و از همین رو بود که ارزیابی ها برای من مهم بود. تنها عاملی که من را در تصمیم گیری مردّد کرده بود - البته تصمیم هم نگرفته بودم - این بود که نکند فردای قیامت پیش خدا، روح امام، شهدا و آیندگان بگویند یک موقعی کاری از شما می آمد و نکردید. فرآیند شورای نگهبان هم خیلی برایم مهم نبود. اگر هم رد می کردند اتفاق مهمی نمی افتاد.

توجه کنید که امثال ما اگر گوشت و پوستمان هم برود نمی خواهیم جمهوری اسلامی از بین برود و هیچ کس نباید چنین توقعی را داشته باشد و اگر کسی روزی می خواهد به بنده اقبال کند بداند که ما تا آخرین لحظه هیچ وقت هیچ کاری نمی کنیم که جمهوری اسلامی بخواهد لطمه ببیند و اگر هم احیانا کاری انجام می دهیم برای این نکته (حفظ جمهوری اسلامی) است. لذا اگر فکر کنیم یک کار به فرآیندی می رسد که نتیجه اش تضعیف کلان مملکت و جمهوری اسلامی است، به نظر من مصلحتی بر آن مترتب نیست. البته هرگز از اصول خود عدول نمی کنیم و صلاح  کشور را هم  در همین می دانیم.

 آینده ایران و مردم کشورمان را هم چندان متفاوت از آینده جمهوری اسلامی نمی دانم. یعنی معتقدم به هر حال این دو با هم پیوند دارد. بالأخره ما عرق دینی، شیعی و اسلامی داریم و نمی توانیم نسبت به تاریخ بزرگی هم که پشت سرمان هست بی تفاوت باشیم.

اما به هر حال وقتی در مورد یک تصمیم گیری صلاح دیده نمی شود، مسئولیتی حاصل نخواهد شد و در صورتی که آن تصمیم عملی شود، در آینده مسأله ای پیش نرفته و مشکل مردم حل نمی شود. این در حالی است که قرار است آمدن امثال من مشکل گشا باشد.

البته در جامعه ما حتما اشخاص مؤثر هستند ولی بیش از اینکه چه کسی انتخاب شود، مهم این است که باید «مردم» انتخاب کنند. یعنی من در مورد مسأله حضور مردم، واقعا معتقدم خود مردم باید بیایند و تصمیم بگیرند و اگر بیایند و تصمیم بگیرند، ما نمی گوییم هرچه تصمیم بگیرند حتما درست است ولی بسیار به درستی نزدیک تر است از تصمیماتی که ممکن است مخالفینشان و جریان خاصی بگیرند.

واقعیت این است که جریان افراطی در کشور ما بعضا تصمیم های بسیار خطرناک ایدئولوژیک می گیرد. البته من معتقد نیستم همه این افراد ایدئولوژیک هستند، بلکه خیلی از آنها کاسب هستند ولی به هر حال تصمیماتی با پایه های ایدئولوژیکی می گیرند که غلط و خطرناک است.

من اصلا بنا ندارم که بگویم در این شرایط (دیگر در میدان) نیستم و دیگر کار نمی کنم. بالأخره تا حالا می گفتم همه باید باشند و از مردم دعوت کنیم. و الان هم می گویم حضور مردم از هر عنصری واجب تر است.

به مردم صادقانه مشکلات را بگویید؛ حداقل این است که فردا اگر هدفمان محقق نشد می گوییم ما از قبل حرف هایمان را گفته ایم و در حدّ وسع خود کارمان را انجام داده ایم.

برای یک جریان سیاسی از نظر حیات سیاسی خودش بعضی وقت ها شکست ها زمینه پیروزی های بعدی است. آقای هاشمی اگر سال 84 نمی آمد و شکست نمی خورد، 92 نمی بُرد. یعنی خیلی وقت ها این گونه است که فرد باید از شکست این مرحله برای گام بعدی توشه ای بردارد.

شرط موفقیت این است که صادقانه به مردم بگویید مسیری که قرار است طی شود اشتباه است و به نتیجه نمی رسد. لزومی هم ندارد همه حرف بنده و شما را قبول کنند، کما اینکه هیچ تضمینی هم وجود ندارد که همه باید من را دوست داشته باشند و یا قبول داشته باشند. همیشه عده ای هستند که از بنده خوششان می آید و عده ای هم هستند که بدشان می آید؛ یک عده هستند که حرف من را قبول می کنند و یک عده هم هستند که حرف من را قبول نمی کنند ولی معنایش این نیست که ما حرف خودمان را نزنیم. یعنی نه مرعوب موج افراطی مهاجم فحاش شوید و نه مرعوب موجی که مقابل است و می گوید شما چرا این حرف را می زنید.

به نظر من واقعا حکومت یکدست افراطی برای کشور خطرناک است. همه نسبت به مملکت، آینده، فرزندانمان و گذشته تاریخی مان مسئولیت داریم؛ تلقی من هم این بود که شاید بتوانیم کاری کنیم که این امر در مورد شخص بنده دیگر امکانش فراهم نیست، اما نه به این معنا که به عنوان یک کنش گر، فعال، توصیه کننده و همدل حضور نداشته باشم؛ بلکه در عرصه حضور خواهم داشت.

باید سعی کنید امید را به جامعه برگردانید. مردم خیلی ناامید و قهر هستند و حق هم دارند. چرا که در این سال ها روش های درستی در مواجهه با جامعه انجام نگرفت. نمی گویم «فرد» در فرایند اجتماعی تأثیر ندارد ولی بیش از کار فردی، «کار جمعی» مهم است. اگر بنده نبودم و زید و عمروا نبود، یکی دیگر می آید و همین مسأله را انجام می دهد و پیش می برد. ممکن بود به عللی -مثلا عامل مهم «ارادت مردم به امام»-نسبت به بنده نگاه دیگری موجود باشد.

من به سبب ارادت به آقای کروبی، نوع دیگری از تلقی را نسبت به حزب اعتماد ملی دارم. »


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت  18 آوریل  2021

 
 

اشتراک گذاری: