حدود دو ماه پیش ابراهیم الاصیل بهعنوان یک معترض سابق در
سوریه و تحلیلگر امروز در آمریکا رشته توئیتی را خطاب به
معترضان ایرانی نوشت و سپس در یک مصاحبه شرکت کرد. او در
مصاحبه خود مسائلی را در باره اعتراضات سوریه مطرح کرد که
دیدگاه اوست و نه دیدگاه پیک نت، اما در بیان همین دیدگاه نیز
برخی نکات از جانب وی مطرح شده که قابل تامل است. اصل مصاحبه
در سایت "اسو" منتشر شده و ما با اندکی تلخیص و ویراستاری برخی
کلمات و اصطلاحات آن را منتشر می کنیم.
سئوال- قبلاً رشتهتوئیتی نوشتید که توجه زیادی را در میان
کاربران ایرانی جلب کرد. در ماههایی که اخبار خیزش در ایران
را دنبال میکردید چه نکاتی توجهتان را جلب کرد و نگرانیتان
را برانگیخت که این رشتهتوییت را نوشتید؟
- وقتی اعتراضات در ایران شروع شد به شور دوستان ایرانیام
نگاه میکردم و یاد آن روزهای پرشور شروع اعتراضات در سوریه
افتادم و از همان ابتدا شباهتهای زیادی بین وضعیت آن روزهای
سوریه و این روزهای ایران دیدم؛ چطور مردم ایران هم مثل آن
روزهای ما امیدوارند، خود را سزاوار حاکمیتی بهتر میدانند و
بدنبال ساختن مملکتشاناند. اما وقتی با فاصله به ماجرایی نگاه
میکنی همزمان نقاط ضعف و اشتباهات را هم میبینی،
اشتباههایی که کمی بعد به نقطهی ضعف اپوزیسیون تبدیل خواهند
شد.
در سوریه یکی از اولین و بزرگترین اشتباهات این بود که
معترضان فکر میکردند «وضع ما با دیگر کشورها فرق دارد».
سوریها هم فکر میکردند که وضع آنها مثل لیبی یا سودان نیست
که حکومت کاملاً فرو بپاشد، مثل عراق یا لبنان نیستند که دعوا
و اختلاف مذهبی جامعه را چند دسته کند، مثل یمن نیستند که
ناآرامی در کشور مجالی برای رشد رادیکالیسم مذهبی فراهم کند.
حتی تصور میکردند که محال است که وضعیت انقلاب
۱۳۵۷
ایران تکرار شود و یک گروه مذهبی سر کار آید و دیگر گروههای
انقلابی را کنار بزند.
من احساس ضرورت میکنم به ایرانیها نکتهای را گوشزد کنم که
شاید دوست ندارند بشنوند. اکثر معترضان سوری در شور لحظه،
توانایی دیدن این خطرها را از دست دادند و چشمشان را بر روی
اشتباهات بستند. من دوست دارم با تأکید، به ایرانیها بگویم که
سیر وقایع میتواند به طرز عجیبی جور دیگری پیش برود. باید از
همان ابتدا در کنار تلاش برای تغییر رژیم، چهارچشمی مراقب جنبش
بود؛ جنبش خودش میتواند تبدیل به هیولایی شود که بیش از همه،
رژیم حاکم از ظهور این هیولا خوشحال شود و از آن بهره ببرد.
سوریها نیز از آغاز جنبش اعتراضیِ خود با این بحث و دعوای
«افراد داخلنشین و خارجنشین» مواجه بودند، وضعیتی که
ایرانیها هم درگیر آن هستند. بحثهایی مثل اینکه چهکسی حق
دارد صدای مردم داخل کشور باشد؟ چهکسی حق دارد به نمایندگی از
آنها در مجامع بینالمللی ظاهر شود؟
سئوال- حالا بیش از یک دهه بعد از اعتراضات ناکام سوریه وقتی
به آن دوران نگاه میکنید چه تحلیلی از نقش سوریهای خارج از
کشور دارید؟ ایرانیها از این تجربه و راه رفتهی سوریها چه
درسی میتوانند بگیرند؟
- این بحث بین خارج و داخل از همان اولین روزهای تظاهرات در
سوریه شروع شد. رژیم بشار اسد از همان ابتدا مدعی شد که تمام
این اعتراضها از خارج و با پول کشورهای خارجی برنامهریزی شده
و هدایت میشود. رسانههای دولتی روی این موضوع مانور میدادند
که این مخالفان خارجنشین، «وطندوست» نیستند زیرا اگر واقعاً
وطندوست و نگران مملکت بودند به کشور برمیگشتند. کم نبودند
فعالان و معترضان داخل کشور که چنین خط فکریای را دنبال و
ترویج میکردند. آنها هم معتقد بودند که سوریهای خارج از
کشور حق ندارند به آنها بگویند چه کنند و چه نکنند و مهمتر
از همه اینکه حق رهبریِ اعتراضات را ندارند.
واقعیت اما چه بود؟ بسیاری از این سوریها اصلاً کشور را به
میل خود ترک نکرده بودند. آنها هم مثل بسیاری از معترضان
ایرانی ناگزیر مجبور به ترک کشور شده بودند چون دولت آنها را
تعقیب و احضار و زندانی یا از حقوق شهروندی محروم کرده بود؛ یا
اینکه به امید زندگی بهتر با حداقل امکانات از سوریه رفته
بودند. درهرحال، منصفانه نیست که نبودن در کشور را به چماق
بالای سر خارجنشینان تبدیل کنیم.
افرادی که خارج از کشور ساکناند میتوانند نقش مهمی در جلب
توجه بینالمللی به رویدادهای داخل کشور داشته باشند؛
میتوانند برای کمک به جنبش و افراد درگیر در جنبش منابع و کمک
مالی جمعآوری کنند و مهمتر اینکه وقتی در کشور نیستید
میتوانید از زاویهای دیگر از بیرون به سیر وقایع نگاه کنید و
شاید در این نگاهِ با فاصله، بتوان چیزهایی را دید که در بطن
ماجرا به آن کمتر توجه میشود. به نظر من، معترضان ایرانی اگر
ایرانیان خارج از کشور را به گوشهی رینگ ببرند و آنها را به
«دیگری» تبدیل کنند مرتکب اشتباه شده و بخشی از امکانات و توان
جمعی را از خودشان دریغ میکنند.
سئوال - در رشته توییتِ پرمخاطب خود اشاره کرده بودید که
همیشه بین برخی معترضان این تمایل وجود دارد که چشم خود را بر
روی اشتباهات اپوزیسیون و «خودیها» ببندند و مدام تأکید کنند
که «الان اتحاد از همهچیز مهمتر است». میتوانید مثالی بزنید
که در تجربهی سوریه یا کشورهای دیگر این بیاعتنایی چطور به
اشتباه انجامید و چطور میشد از چنین اشتباهاتی جلوگیری کرد؟
- دروغگویی، شایعهپراکنی، اغراق و... این رویه که بین بعضی
افراد اپوزیسیون و مخالفان رایج است بشدت آسیب زننده است. در
سوریه کسانی بودند که هرچیزی را که به نفع آنها و نگاه و
باورشان بود بازنشر داده و پخش و تبدیل به خبر میکردند،
اخباری دروغین و جعلی و اغراقآمیز از نقض حقوق بشر به دست
رژیم اسد یا شمار کشته شدگان و افرادی که بازداشت شده بودند.
این جعل و اغراقها به رژیم آسیبی نمیزند، فقط اعتبار خود
معترضان را زیر سؤال میبَرَد و مردم را بیاعتماد میکند.
یکی دیگر از مثالها، چشمبستن بر خشونتهای افراد معترض از
سوی معترضان بود. یکی از نکات مهمی که نادیده گرفته میشود.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت ۱۴ فوریه ۲۰۲۳ |