با فروکش کردن نسبی خشونت ها و جدا شدن صف معترضین از خشونت
گرها، جریان های ارتجاعی و خشونت گرای درون حاکمیت جان تازه ای
گرفته اند. هدف خشونت گران درون حاکمیت در واقع جلوگیری از
جدایی این دو صف از یکدیگر است. آنها می دانند که ظرفیت اعتراض
های مسالمت آمیز اکثریت برای تحولات مترقی به مراتب بیش از
حرکات خشونت آمیز اقلیتی است که عملا می خواهد و می تواند به
ویرانی ایران ختم شود.
خشونت همانطور که از همان آغاز و زمانی که عده ای در پندار
انقلابی تازه بودند توسط پیک نت تشخیص داد، نماد یک روند
انقلابی نبود، بلکه یک حرکت شبه فاشیستی علیه جنبه های مترقی
سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود و هیچ ارتباطی با اعتراض های
مدنی و مترقی اکثریت مردم نداشت. گسترش خشونت ها و کنار زدن
سریع مبازارت مدنی، شعارهای برخاسته از مشکلات معیشتی و
اجتماعی مردم زمینه بکارگیری روش های تهدید و ارعاب توسط
طرفدران "اعدام درمانی" در حکومت را بوجود آورد و نشان داد که
در اوضاع بغرنج کشور زمینه های جدی روش ها و حرکت های فاشیستی
از هر دو سو وجود دارد.
این خطر درحالی وجود دارد که جریان های ارتجاعی مذهبی و مافیای
اقتصادی حکومت را فلج کرده است. این فلج حکومتی زمینه بروز
حرکت های فاشیستی را فراهم کرده است. در همه عرصه ها این فلج
حکومتی دیده می شود٬ چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی.
نمونه بارز این فلج حکومتی را می توان در ناتوانی حکومت در
انجام اصلاحات اقتصادی و سیاسی دید. فلج حکومتی به شکل ناتوانی
در محدود کردن و حذف امامان جمعه ارتجاعی، در پایان دادن به
قوانین و روش های زن ستیزانه حتی در حد مقابله با اسیدپاشی، در
ناتوانی در حذف بودجه نهادهای بی خاصیت و پرهزینه مذهبی، در
ناتوانی اصلاح قوانین مالیاتی به زیان ثروتمندترین ها، در
ناتوانی در کنترل بانک ها و بازداشت روسا و سهامداران عمده و
غارتگر بانک های خصوصی و مهار آنها که پایشان را روی گلوی
هشتاد ملیون مردم ایران گذاشته اند و مردم را به فقر و ناداری
محکوم کرده اند، فلج حکومتی در ناتوانی از لغو خصوصی سازی های
ضد ملی و جلوگیری از نابودی صنایع، فلج حکومتی در مقابله با
مفسدان اقتصادی، یا در عرصه سیاست خارجی، فلج در رابطه با چین
و جلوگیری از سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری آن کشور در
ایران، فلج در گسترش روابط با روسیه و کشورهای شرق و ...
حکومت معترضان را با خشونت میتواند سرکوب کند اما مافیاها و
ارتجاع درون خود را نمی تواند سرکوب کند و به همین دلیل حکومت
فلج است. بنابراین مسئله به این شکل نیست که صرفا کانون هایی
در خارج ایران در حال هدایت یک حرکت خشونت بار در داخل ایران
هستند، این فقط بخش علنی این حوادث است. پای دیگر این خشونت
گرائی در داخل خود ایران و در داخل خود حکومت است. نه فقط
نیروهای نفوذی بلکه بخش مهمی از نیروی رسمی حکومت خود پایگاه
این خشونت ها هستند. همانها که جلوی حمله به مافیای اقتصادی را
گرفته اند٬ مانع حذف دلار از مبادلات بین المللی ایران هستند٬
افسار تقریبا همه روزنامه ها و رسانه های حکومتی و غیرحکومتی و
صدا و سیما را در اختیار دارند....
فاشیسم اگر دو پا در خارج کشور داشته باشد یک پا در داخل حکومت
و خشونت گرایان حکومتی دارد. این بخش از حکومت پایگاه اجتماعی
خود را از بین برده در نتیجه اجازه می دهد که از خارج به آن
حمله شود.
اگر قرار است سازماندهندگان خارجی خشونت ها که آینده ایران و
تمامیت سرزمینی کشور ما را هدف گرفته اند منزوی و ناتوان شوند
باید به پایگاه های خشونت گران درون حکومت حمله شود. محصول
فلج بودن حکومت برای سرکوب خشونت گران داخل حکومتی همان است که
"فرشاد مومنی" اقتصاد دان روز گذشته گفت:
"طبق
گزارشها، بالغ بر ٧۵ درصد مردم بدون اعانه نمیتوانند زندگی
خود را بگذرانند. پرسش اصلی این است که مدارای نجیبانه مردم
ایران با فقر تا کجا میتواند ادامه داشته باشد؟ مردم
دچار حس بی آینده بودن شده اند و مرحله بعد از بی آینده بودن
فروپاشی است!"
ما ضمن حمایت از جنبه های مثبت سیاست خارجی اخیر جمهوری
اسلامی، ضمن هشدار نسبت به ادامه 3 دهه سیاست های غلط اقتصادی
و اجتماعی داخلی که قطعا مانع آن جنبه های مثبت سیاست خارجی
(از جمله نگاه و یا گردش به شرق) خواهد شد، بارها بر همان
نکاتی با جزئیات تاکید کرده ایم که آقای فرشاد مومنی خلاصه آن
را گفته است. ساختار کنونی دولت و حاکمیت با سیاست خارجی کنونی
جمهوری اسلامی همخوانی ندارد و باید تغییر کند. با این تغییر
است که بتدریج اعتماد ملی را می توان بازسازی کرد و پاسخ مثبت
به خواست های مردم در جنبش اعتراضی داد. در غیر اینصورت، به
سوی همان آینده ای می رویم که آقای مومنی گفته است!
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت ۲۱ دسامبر ۲۰۲۲ |