شاید این سئوال در آینده ای نه چندان دور، تبدیل به سئوالی
مشترک میان حکومت و مردم درایران شود: «با کدام حادثه و یا
تصمیم مردم با حکومت آشتی خواهند کرد؟»
شاید در گذشته اگر چنین سئوالی مطرح می شد، حکومتی ها و بخشی
از جامعه می گفتند که با جنگ و یا با حمله نظامی به ایران مردم
برای دفاع از کشور، پشت حکومت جمع خواهند شد.
این پاسخ اگر در گذشته هم محلی از اعراب داشت، امروز ندارد!
اگر حکومتیان جز این تصور کنند، خود را فریب داده اند.
کثیری از مردم و بویژه در حاکمیت به سئوال بالا این پاسخ را می
دهند که در صورت بهبود معیشت مردم، فضای عمومی جامعه تغییر
کرده و مردم با حکومت آشتی خواهند کرد.
این پاسخ نیز می توانست در یک مقطعی در گذشته درست باشد، اما
جامعه آن مقطع را پشت سر گذاشته و به فرض که معیشت مردم هم
تکانی بخورد، باز آن نخواهد شد که حکومت انتظار دارد. به زمزمه
هائی که در جامعه جریان دارد باید دقت کرد. شاید اقلیتی از
جامعه چشم به خارج داشته باشند، اما اکثریت قاطع مردم در داخل
کشور، امیدشان یک خانه تکانی بزرگ در خود حکومت است که شاید
شعار "رضا شاه روحت شاد" به نوعی در ادامه همین امید باشد.
یعنی یافت شدن یک نظامی قدرتمند در داخل حکومت و ایجاد یک خانه
تکانی و غبار روبی از چهره نظام. حتی هنوز هم هستند کسانی که
افسوس می خورند که قاسم سلیمانی از کف رفت. این افسوس هم که
یقین داریم حکومت از زمزمه آن در جامعه با خبر بود و هست،
نتیجه همین امید بوده و هست.
از آنجا که مردم درست یا نادرست، از روحانیت بریده اند و بخش
مهمی از رانت خواری ها، خشونت ها، تبعیض ها، تحمیل قوانین
ارتجاعی و فساد را برخاسته از حضور روحانیون درحکومت می دانند،
عقب زدن روحانیون از حکومت را گامی درجهت خانه تکانی از چهره
حکومت میدانند. بلاهت است اگر تصور کنیم، حکومت از طریق انواع
دستگاه ها و نهادهای امنیتی که در ایران دارد و نفراتشان در
میان مردم می لوُلند از این مسئله خبر ندارد.
بخشی از حکومت که روحانیون نیز در آن نفوذ دارند همچنان بر
حضور روحانیون در حکومت اصرار دارند که نمونه اش گماردن یک
روحانی در باشگاهها و سازمان ها و فدراسیون های ورزشی و یا
گماردن یک روحانی بعنوان معلم اخلاق در مدارس است که در هر دو
مورد نتیجه معکوس است.
این که حساب شمار قابل توجهی از روحانیون ایران از روحانیون
حکومتی جداست و نقشی حکومتی ندارند، بجای خود محفوظ، اما مردم،
اگر تا چند سال پیش هم این ملاحظه را در نظر داشتند امروز دیگر
ندارند و همه را با یک چوب می زنند. هر اندازه که روحانیون بر
حضور خود در حکومت پافشاری کنند، بر یقین مردم بر ضرورت عقب
زدن روحانیون از حکومت می افزایند. روحانیون نه تنها دیگر برای
اکثریت مردم مرجع نیستند، بلکه ادامه وضع کنونی، تبدیل به خط
بطلان بر نقش مثبت بخشی از روحانیت در تاریخ ایران می شود که
در جنبش تنباکو، در انقلاب مشروطه، در جنبش دهه ۳۰ و در سالهای
پس از کودتای ۲۸ و در انقلاب ۵۷ در کنار مردم برای تحولات قرار
گرفتند و حتی نقش پیشگامی هم داشتند.
بنابراین، عقب نشینی و یا به عقب راندن روحانیون از حکومت یک
گام به جلو برای آشتی مردم با حکومت احساس می شود. روحانیونی
که هر جمعه با گفتن حرف های نسنجید خود تولید دردسر می کنند.
بعنوان نمونه بخوانید این دو اظهار نظر علم الهدای در همین
هفته را:
- بسیج بزودی کره زمین را فرا میگیرد، سپس امام زمان ظهور می
کند. (باور کنیم که این نوع اظهار نظرها درعمل، علیه بسیج
است!)
و یا این سخن او که حتی در تضاد است با سیاست کنونی راس نظام و
علیه اتحاد در جبهه ای که امریکا و غرب بشدت با آن مخالف اند و
با هر توطئه ای در فکر تخریب آن. علم الهدا در نسنجیده گوئی
خود عملا در خط امریکا دراین عرصه سخن گفته است. او در جمع
۶۰۰ روحانی استان های خراسان گفته:
«
مشکل آمریکا با ما اسلام است و راه حل مشکلات ما ارتباط با
آمریکا نیست.
چالشی که امروز با آمریکا داریم با چین و روسیه هم داریم. دنیا
تبدیل به دهکده جهانی شده و هر قدرتی در دنیا ادعای مدیریت
جهانی دارد، در حالیکه اسلام حاکمیت جهان را در اختیار قدرت
نماینده خدا میداند و این چالش بزرگ ما با جهانخواران است.»
تنها در صورتی که این بخش از روحانیون ارتجاعی کنار زده شوند،
روحانیتی که می تواند همسو و همراه مردم باشد می تواند امیدوار
باشد که جایگاه دوباره خود را باز یابد.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت ۲۷ نوامبر ۲۰۲۳ |