تبلیغات سرمایهداری مالی جهانی و سرمایهداری تجاری ایران در
همسویی با یکدیگر میکوشند درکی وارونه و متفاوت از نیازهای
انسانی و پیشرفت و پسرفت و سعادت و تیره روزی ملتها و
انسانها ارائه دهند. براساس این ایدئولوژی هرقدر ملتی بیشتر
در فقر و فلاکت دست و پا بزند بیشتر سعادتمند است به شرط آنکه
اقلیتی از آن امکان برخورداری از حداکثر رفاه را داشته باشند.
این تبلیغات مثلا از کشور کره شمالی تصویر یک کشور فقیر و
مردمی "تیره روز" را به نمایش میگذارد که در قیاس با آن،
اقلیتی مرفه در کشورهائی مانند ایران و یا پاکستان "سعادتمند"
محسوب میشوند.
بحث بر سر نظام سیاسی کره شمالی و پسند و ناپسند بودن آن نیست.
بحث بر سر نقاط ضعف نظام سیاسی کره شمالی هم نیست. بحث در
اینجا نکته مهم تری است و آن معیارهایی است که ما برای سنجش
کارآیی یک حکومت و خوشبختی یا تیره روزی مردم آن داریم. دلیل
آنکه باید مردم کره شمالی را بیچاره و سیه روز دانست چیست؟ چرا
کشوری که در آن یک اقلیت مرفه زندگی می کند خوشبخت است و در
کشوری مانند کره که همه یکسان زندگی می کنند و اگر کمبودی هست
همگانی است بدبخت؟ آیا در کره شمالی کارتن خواب و خیابان خواب
وجود دارد؟ میگویند نه! آیا گرسنه وجود دارد؟ نه! کسی بخاطر
درمان سرطان خانه اش را حراج میکند یا برای هزینه تحصیل کلیه
و قرنیه چشم را میفروشد؟ نه! آیا ۳۰ درصد حاشیه نشین و به
همین اندازه گرسنه رسمی در آن کشور وجود دارد؟ نه! آیا با معضل
زنان سرپرست خانوار و کودک کار و خیابانی و تجاوز و تن فروشی
مواجهند؟ نه! آیا جمعیت آن بیکار و معتادند؟ نه! پس با چه
معیاری مثلا مردم کره شمالی بدبختند و مردم کشورهایی مانند
ایران و پاکستان که همه این فجایع در آنها وجود دارد خوشبخت
محسوب میشوند؟
تنها پاسخی که سرمایهداری تجاری ایران و قشرهای ثروتمند و
بالایی طبقه متوسط جامعه به این پرسش میدهند و میتوانند
بدهند آن است که ما پورشه و مازاراتی داریم، ساعت صد میلیون
تومانی و یک میلیارد تومانی روی مچ دست برخی خواص داریم، خانه
لواسان و زعفرانیه و ویلای رامسر و باغ اوشان داریم، که مردم
مثلا کره شمالی اینها را ندارند! و چون اینها را ندارند پس
بدبختند و در فقر زندگی می کنند و یا فقر را دولت در آن توزیع
کرده است.
این درحالی است که معیار خوشبختی یا بدبختی مردم یک کشور،
فلاکت اکثریت آن و مرفه زندگی کردن یک اقلیت نیست. بحث بر سر
آن است که آیا در جامعه ای نظیر ایران حکومت درآمدهای خود و
هزینههای خود را با الویتهای ملی که در راس آن رفاه مردم است
تنظیم می کند یا خیر؟
اولویت با واردات اتومبیل و کالای لوکس و لوازم آرایش است و یا
مبارزه با فقر، اعتیاد، حاشیه نشینی، کودک خیابانی، بیمسکنی،
بیکاری، تامین بهداشت عمومی، دسترسی همگان به آموزش و …؟
بدین ترتیب بحث بر سر الویتهای ملی، یک بحث اخلاقی و مذهبی
نیست که بتوان آن را با موعظه حل کرد. بلکه بحث بر سر تقسیم
درآمدهای کشور در مسیر اولویت های ملی و رفاه عمومی است.
حفظ ملتی واحد در کشوری واحد، در شرایطی که اکثریت مردم آن هیچ
حقی، هیچ سهمی از ثروت کشور نداشته باشند در درازمدت ممکن
نیست. دیر یا زود جامعه ما ناگزیر خواهد شد درباره این
نابرابری تصمیم بگیرد.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت ۹ آگوست ۲۰۲۳ |