کمبود برق و خاموشی هائی که مردم را کلافه کرده و هوای
آلوده که در این روزها دو موضوع روز است، تنها بحران
موجود در کشور نیست. ریشه بحران در سرگردانی حکومت هم
در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی است.
حکومت نمی تواند بگوید: "مرگ یکبار و شیون هم یکبار."
به همین دلیل روزها روی چند صندلی می نشیند و شب ها
وسط دو لحاف می خوابد. سیاست پیوستن به جبهه شرق عملا
پیش نمی رود. از جمله قرار داد دو جانبه میان روسیه و
ایران که الان
۳
ماه است معطل امضای ایران است و این در حالی است که
خطر براندازی نظامی گام به گام نزدیک می شود. این خطر
آنچنان است که حکومت خود تلویحا بدان اعتراف می کند.
از جمله آقای خامنه ای در آخرین سخنرانی خود می گوید:
"توی دل مردم را نباید خالی کرد"، دستگاه قضائی با
صدور بیانیه ای به رسانه ها اخطار کرده که مردم را
نترسانند.
توی دل مردم چگونه خالی می شود؟ نمی گویند!
رسانه ها از چه چیز نباید مردم را بترسانند؟ این را هم
نمی گویند!
آنچه مسلم است، آنست که حکومت نمی تواند در هیچ مسئله
ای تصمیم قاطع بگیرد که از جمله دلائل آن ملوک
الطوایفی حاکم بر کشور است. هر امام جمعه ای برای خود
یک سازی می زند، دهان برخی فرماندهان سپاه برای بیان
قدرت نظامی در برابر قدرت های خارجی بی وقفه باز است و
این مسئله آنقدر تکرار شده که دیگر کاربردی نه در داخل
و نه در خارج کشور ندارد. چه کسانی به امام جمعه ها و
این فرماندهان نظامی خط می دهد؟ معلوم نیست!
حکومت هیچ چاره ای ندارد که تا پیش از درگذشت رهبر
کنونی جمهوری اسلامی تکلیف دوران پس از او را هم برای
خود و هم برای مردم روشن کند. حتی بسیاری بر این عقیده
اند که برای تغییرات در سیاست های عمدتا داخلی و تا
حدودی خارجی، همه منتظرند. تکلیف این کار هم معلوم
نیست.
ظاهرا در دوران رهبر کنونی جمهوری اسلامی امیدی به
اصلاح ساختار جمهوری اسلامی و رهائی از چنگال تحجر
مذهبی و عقب ماندگی حکومت از خواست های جامعه نیست و
نه مردم و نه حکومتی ها نمیدانند برای اختاپوس
۸
دست و پای جمهوری اسلامی چه چاره ای باید بیاندیشند.
حکومت همچنان چند پارچه و فلج است و تضادها و نبردهای
داخلی بر سر همه مسائل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی
باقی است.
شاید در جریان همین چاره اندیشی ها باشد که اخیرا
اختیارات بیشتری به شورای عالی امنیت ملی داده شده است
و این شورا، در حد شورای رهبری اختیار تصمیم پیدا
کرده است. شورائی که در آن سپاه دست بالا را دارد و
رئیس آن یکی از سرداران تحصیل کرده و خوشنام بنام دکتر
"احمدیان" است که بر خلاف دیگر فرماندهان سپاه کم حرف
می زند و بیشتر عمل می کند.
یکی از نشانه های تفویض اختیارات بیشتر به شورای عالی
امنیت ملی، نامه ایست که همین شورا به مجلس نوشت و
خواستار توقف ابلاغ قانون بحث برانگیز "عفاف و حجاب"
شد. اقدامی که در عمل نه در توان رئیس جمهور بود و نه
در توان اجلاس سران قوا و رهبر جمهوری اسلامی نیز عادت
دارد در تمام موارد مشابه خود را در سایه نگهدارد.
مجلسی که ضعیف ترین ترکیب نمایندگان را دارد نیز چند
پاره است. جبهه پایداری منتظر فرصت است تا گلیم نیمه
پاره را از زیر پای قالیباف بکشد، خود قالیباف از ترس
خالی شدن زیر پایش مرتب یکی به نعل می زند و یکی به
میخ. یک روز طرفدار حجاب است و روز دیگر طرفدار
فیلترینگ، و زمانی که به دیدار دانشجویان می رود درست
خلاف آن حرف می زند. دولت پزشکیان را عملا گذاشته اند
بیخ دیوار. میدانند که فیلترینگ دیگر کاربردی در جامعه
ندارد و بازدارنده شورش مردم نیست، اما بیم دارند که
اگر لغو شود موقعیت پزشکیان نزد مردم تقویت شود.
درباره قانون حجاب نیز درست همین سیاست و کشاکش جریان
دارد.
اکثریت جامعه، حکومت را نمی خواهد و به هیچ خبر و
تصمیمی باور ندارد. به بازار نگاه می کند و گرانی ها و
عبور دلار از مرز
۷۰
تومان. دلاری که می خواستند در چارچوب بریکس آن را
بتدریج کنار بگذارند. شکست های انکار ناپذیر در لبنان
و سوریه و ترور فرماندهان سپاه در داخل و در لبنان و
سوریه، بحران را به داخل نیروهای نظامی برده است.
زمزمه انتقاد از رهبر نیز در صفوف نظامی ها و روحانیون
جریان دارد. نه با ترامپ میدانند چه باید کرد، نه با
اسرائیل و نه با بریکس و جبهه شرق و سکان این تزلزل و
دو دلی در اختیار رهبر جمهوری اسلامی است. آخرین
سخنرانی وی پس از حوادث سوریه، تابلوی تمام نمای این
تزلزل و پراکنده اندیشی و وعده هائی بود که دیگر هیچ
اعتباری برای آن نمی توان قائل شد. بر این آشفتگی ها،
مسئله جانشینی را هم باید اضافه کرد که اتقاقا دراین
زمینه نیز رهبر جمهوری اسلامی قادر به تصمیم نیست.
مجلس خبرگان توپ را به بیت رهبری پاس می دهد و آقای
خامنه ای توپ را به طرف مجلس خبرگان شوت می کند. در
ادامه سیاست نشستن روی چند صندلی است که از ترس واکنش
غرب با چین قرار داد اقتصادی و سرمایه گذاری نمی بندند
و مناسبات نظامی با روسیه را پنهان می کنند و این دو
قدرت هم به این نتیجه نزدیک شده اند که تا تکلیف نهائی
حکومت در ایران روشن نشود، نباید امید چندانی به
مناسبات با ایران داشت.
خاتمه بخشیدن به این سرگردانی فلج کننده، نیازمند یک
طرح اساسی برای رفرم سیاسی - اقتصادی و حکومتی است. در
این طرح، در گام اول روحانیون باید از حکومت کنار
بروند. با کنار رفتن آنها نه تنها آب از آب تکان نمی
خورد بلکه مردم امیدوار به تحول می شوند. نماز جمعه ها
را که جز رجز خوانی و حرف های پوچ و مفت زدن حاصلی
ندارد باید تعطیل کرد. طرحی منسجم و در چارچوب رفرم
باید تهیه کرده و صدا و سیما را در چارچوب آن سازمان
داد. این چارچوب، رسانه ها را که در اکثریت نزدیک به
مطلق خود تابع اتاق بازرگانی و مبلغ غرب و روسیه
ستیزی اند نیز باید در بر بگیرد. تبلیغ تحجر مذهبی
باید متوقف شود و در گام بعدی انتخابات واقعی مجلس
برگزار شود. در هیچ انتخابات واقعی متحجرین مذهبی
نخواهند توانست با رای مردم به مجلس راه یابند. دولت
در چارچوب همین رفرم باید چابک شود و اگر نیاز باشد
سپاه به یاری آن بشتابد.
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
|