مهندس محمدرضا باهنر، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و
رهبری در مصاحبه ای که فاطمه استیری با او انجام داده
و "خبرآنلاین" منتشر کرده گفت:
جلیلی در انتخابات از دوپینگ دولت استفاده کرد .
دولتیها مخصوصا در مرحله دوم فعالیت سنگینی به نفع
آقای جلیلی داشتند که شاید مقداری از اضافه شدن آرای
آقای جلیلی در مرحله دوم به همین دلیل بود.
لیست شش نفره که بیرون آمد، قابل پیش بینی بود که آقای
پزشکیان یکی از دو نفر افرادیست که شانس پیروزی در
انتخابات را دارد. از شش کاندیدای نهایی، روشن بود که
سه نفرشان نمیتوانند رای قابل قبول را داشته باشند و
بحث بین آن سه نفر باقیمانده بود یعنی آقایان قالیباف،
جلیلی و پزشکیان.
تقریبا روشن بود که آقای پزشکیان رای میآورد. حتی
اگر قالیباف و جلیلی به نفع هم تفاهم میکردند هم
معنایش این نبود که آقای پزشکیان حذف میشد. ولی
احتمالش بود که آقای پزشکیان با شرایط سخت تری روبرو
شود.
آقای جلیلی سقف رأی خود را در مرحله اول آورد. کسانی
که طرفدار او بودند قاعدتا کسانی نبودند که در مرحله
اول در انتخابات شرکت نکنند. آنهایی که به آقای جلیلی
رای دادند هم به رای دادن به آقای جلیلی اعتقاد داشتند
و هم به حضور در انتخابات.
کسانی که به آقای پزشکیان در مرحله دوم رای دادند،
مرحله اول در انتخابات شرکت نکرده بودند. ولی از این
منظر حتی اگر آقای جلیلی رأیی هم داشته باشد، درصد
خیلی کمی بوده است.
اگر بخواهیم جدی بگوییم آرای ایشان
۸-۹
میلیون بوده است.
می گویند دولت آقای پزشکیان دولت سوم آقای خاتمی است،
من همینجا بگویم با همه اشکالاتی که دولت آقای خاتمی
داشت، معتقدم دوره دوم آقای خاتمی یک دوره بسیار موفق
و درخشان بود.
بسیاری از پروژه های اقتصادی کشور مانند پالایشگاه های
عسلویه یا پارس جنوبی، اتوبانها، راه آهنها و
نیروگاهها و ...در دوره دوم آقای خاتمی پایه گذاری شد
و کارهای مثبت زیادی انجام شد. حتی در یک نگاه کلان،
وضعیت معیشت مردم و اقتصاد خانوارها در دوره دوم دولت
خاتمی و دوره دوم دولت هاشمی بعد از پیروزی انقلاب
بهترین دورهها بوده است.
اگر دولتی روی کار بیاید و مثبتهای دوره آقای خاتمی
را عملیاتی کند و اشتباهاتش را تکرار نکند باید از او
استقبال کنیم.
۸
سال دفاع مقدس را در نظر بگیرید، یک حکومتی که تازه
روی کار آمده، آموزش و تجربه نداشته و نیروی آماده
خدمت نظامی و جنگ نداشته، در چنین شرایطی هشت سال دفاع
مقدس را پشت سر گذاشته که تقریبا همه قدرتهای بزرگ
دنیا مستقیم و غیرمستقیم به صدام کمک میکردند.
بعد از حدود
۲۵۰
سال تاریخ ایران این اولین جنگی بود که بعد از پایان
جنگ یک وجب از خاک کشور از ما جدا نشد. قبل از این هر
زمانی که ایران درگیر نظامی یا سیاسی با همسایگانش
داشت، تکه ای از خاک مملکت به یغما میرفت. همین الان
جوانها بروند جستجو کنند و نقشه ایران را زمان
افشاریه و زندیه و قاجار و پهلوی اول و دوم ببینید تا
متوجه شوند چقدر نقشه کوچک شده است. در طول این هشت
سال با این که پشتیبان خارجی نداشتیم یک وجب از خاک
کشورمان از دست نرفت.
یا در دوره بعد دوره سازندگی، را در نظر بگیرید،
خداوند انشالله درجات مرحوم آقای هاشمی را متعالی
بگرداند، خدماتی که آقای هاشمی به انقلاب کرد خدمات
بزرگی بود. تقریبا در طول هشت سال جنگ هفت استان ما
توسط موشکهای صدام شخم زده شد. به تعبیر شورای امنیت
سازمان ملل، در طول هشت سال، هزار میلیارد دلار
زیربناهای ما خسارت دید. سدها، نیروگاهها و
پالایشگاهها و بنادر زیادی از بین رفت اما در طول هشت
سال دولت سازندگی همه اینها ساخته شد.
جنگ ویتنام را تصور کنید
۵۰
سال قبل جنگ تمام شده است اما هنوز که ویتنام میروید
می بینید که نتوانسته اند آثار جنگ را تمام و پاک کنند.
از این خدمات زیاد انجام شده است اما اشکالات و
گرفتاریهایی هم بوده که روی هم تلنبار شده است. در
ساحت اقتصاد، سیاست و حتی در ساحت فرهنگ و بعضا در
ساحت دیپلماسی الان مشکلات اساسی داریم. برای عبور از
برخی از این مشکلات نیاز به جراحی اساسی داریم، نیاز
به بازنگری اساسی دارند.
حدود دو سال قبل بحثی درمورد جمهوری دوم کردم و گفتم
بالاخره قانون اساسی ما هر ده پانزده سال یک بار قابل
تجدید نظر است. اصل
۱۷۷
قانون اساسی میگوید میتوانیم تجدید نظر قانون اساسی
کنیم. ولی دو خط قرمز دارد و میگوید اصولی که متضمن
جمهوریت و اسلامیت هستند نباید حذف و دگرگون شوند. اما
بقیه اصول را میتوانیم تغییر دهیم. الان در برخی
ساختارهای حکومتی مشکل داریم و حتما باید تجدید نظر
شود.
ما در موقعیتی هستیم که در ساحت اقتصاد، سیاست، فرهنگ
و دیپلماسی باید تجدید نظرهای جدی کنیم و یک جراحیهای
جدی ایجاد کنیم تا بتوانیم از این گردنه عبور کنیم.
البته نا امید و نگران نیستیم. ولی باید یک سری کارهای
مثبتی که زمین مانده انجام دهیم.
الان
افراد فهیمی اطراف آقای پزشکیان هستند. من بیش از آن
که روی خرد و فهم این عزیزان تردید داشته باشم، موقعیت
اجتماعی و امنیتی کشور را مد نظر دارم.
ما الان در بحث انرژی در کشور به شدت ناتراز هستیم.
تولید نفت و گاز مدتی است در کشور متوقف شده است و
مصرف انرژی ما هر سال
۶-۸
درصد رشد میکند. برخی کشورهای توسعه یافته دنیا اگر
سالی یک درصد مصرف انرژی شان بالا برود حالت فوق
العاده اعلام میکنند. الان وضعیتی شده که زمستان گاز
نداریم و تابستان برق نداریم.
هر برقی که از یک بنگاه بزرگ صنعتی قطع میشود بهره
وری به شدت ضربه میخورد. در حالی که بیشترین منابع
نفت و گاز را در دنیا داریم. کشوری که در دنیا در حوزه
نفت سوم و چهارم هستیم و در گاز دوم و سوم هستیم اما
در مجموع در دنیا اول هستیم. مشکل این ناترازی انرژی
باید حل شود. هم در تولید و هم مصرف.
شهرهایمان آلوده است و محیط زیست را از بین برده ایم و
جادهها پر از تصادف است. اصلاحات نیاز به شجاعت و
خردمندی تصمیم دارد. از دو ابزار هم توامان باید
استفاده شود. هم ابزار مدیریتی و هم قیمتی. بنزین تا
زمانی که لیتری
۳
هزار تومان باشد، هر روز چند میلیون بنزین قاچاق داریم
و ظرف دو سال آینده با این روندی که پیش میرویم یکی
از بزرگترین وارد کنندههای بنزین خواهیم شد. این روند
نمیتواند ادامه پیدا کند و باید جراحی اساسی در آن
اتفاق بیافتد.
از طرفی باید حتما وضعیت معیشتی خانوار را هم مدیریت
کنیم تا از آن طرف باز هم بحران امنیتی برایمان پیش
نیاید.
به سوال شما برگردم که پرسیدید آیا آقای پزشکیان و
دولت او آخرین شانس است، می گویم آخرین شانس نمیبینم
اما بله این دولت چهار ساله یک شانس بزرگ است، هر فرد
دیگری هم که می آمد مجبور و موظف بود که این اصلاحات
بزرگ در دولتش انجام شود.
باوجود این که ایشان را بسیار متدین، دلسوز، انقلابی و
پاکدست میدانم، اما نگرانی ای که از جانب آقای
پزشکیان دارم این است که روز اولی که ایشان روی صندلی
ریاست جمهوری به صورت رسمی بنشیند، انقدر مشکلات
روزمره از پرداخت حقوق و یارانه تا مطالبات گندمکاران
و قطع برق و ...سرش تلنبار شود و گرفتارش کند که اصلا
به این که یک اتاق فکر خردمندانه داشته باشد که دنبال
جراحی بروند، نباشد.
ما افراد خوش فکر و خردمند در کشورمان زیاد داریم.
زمانی خدمت آقای رئیسی گفتم که حتی سمبلیک هم که شده
از وزرای دولتهای قبلی هم استفاده کنید. الان به آقای
پزشکیان هم همین را میگویم. این که می گویند افرادی
که در دولت روحانی یا رئیسی و دیگر دولت ها، وزیر بوده
اند را نباید استفاده کنیم، حرف غلطی است.
در همه دولتها افراد کارامد و به درد بخور داریم.
افراد ناتوان هم در همه دولتها داشته ایم. آدمهایی
که کارهای بی ربط انجام دهند داشته ایم. ولی قطعا در
هر دولتی میتوانیم دو سه فرد متفکر و مجری با سابقه
موفق در کارهایی که داشته اند پیدا کنیم و آنها را
بیاوریم و کمک بگیریم.
این که در زمان چیدن کابینه بگوییم افراد در دولتهای
گذشته نباید باشند، حرف غلطی است.
خوب است که وزیر یک نیروی جوان تر و پویا باشد. ولی
وزارت اصلا جای آزمون و خطا نیست که بگوییم یک جوان را
در دولت بگذاریم. برخی اوقات و برخی دولتها بودند که
یک فرد جوان و متدین و پویا و پرکار را آوردند ولی بی
تجربه بود و این باعث شد برخی کارها خراب شود.
باید در کابینه جوانی و تجربه توامان باشد.
ما هم با دولت های شرقی و هم غربی و با همه میتوانیم
کار کنیم اما حتما هم باید تعادل داشته باشیم. از تضاد
منافع شرق و غرب باید به نفع خود استفاده کنیم. الان
چین با امریکا از یک طرف کارهای بزرگ اقتصادی انجام
میدهد، از طرف دیگر در جاهایی باهم رقیب هستند. ما
باید از این رقابت حسن استفاده را کنیم. معنایش این
نیست که اگر خواستیم به چین نزدیک بشویم با امریکا
دعوا کنیم و برعکس. میتوانیم منافع خود را تعریف کنیم
و در ضمن عزت و مصلحت نظام را هم رعایت کنیم.
در نظام مردمسالاری دینی، نیازمند حداکثر پنج حزب
فراگیر و قدرتمند و پاسخگو و در چهارچوب سیاستهای
نظام هستیم. اصلا دمکراسی بدون وجود حزب مشکل دار
خواهد بود.
حتی من زمانی حرف تندی زده و باز هم میگویم، آنهم
اینکه بدون وجود چند حزب فراگیر و موضع دار و پاسخگو،
برای آینده مردمسالاری دینی بیمناک هستم. فکر میکنم
این مردمسالاری دینی معلوم نیست به سر منزل مقصود برسد.
البته ما
۲۰۰-۳۰۰
حزب مجوز دار داریم. ولی اینها حزب نیستند. به قولی
برخی از اینها در فولکس واگن هم جا میشوند. یا موقع
انتخابات
۱۰-۱۵
تا از اینها جمع میشوند و جبهه تشکیل میدهند و
جریانی راه میاندازند و بعد از انتخابات هم خلع
میشوند یا سلب مسئولیت میشوند.
حتی برخیها که با کمک این احزاب به مراکز قدرت
میرسند، بعدا میگویند کدام حزب و اصلا قبولشان
ندارند. بنابراین ما این مشکلات را داریم. ولی به
صورت کلان، جریان اصلاح طلبی ما به دو گروه رادیکال و
محافظه کار تقسیم میشوند و جریان اصولگرایی ما به
همین صورت.
حداقل یکی دو میلیون نفر از حزب اللهیها هستند که
مطالبه شان این است که همه مردم باید مثل ما زندگی
کنند، فکر می کنند باید مشی زندگی و فرهنگی و سیاسی و
اقتصادی را در کشور دیکته کنیم.
درحالیکهحداقل
۷-۸
میلیون حزب اللهی داریم، مثلا در جریانات مرتبط با غزه
و افرادی که قرار بود برای اعزام ثبت نام کنند
۸
میلیون نفری بودند ولی اینها نحلههای مختلفی هستند.
ولی عده معدودی هستند که میگویند همه مردم مثل ما
زندگی کنند.
حتی چند وقت پیش خانمی در تلویزیون ظاهر شد و گفت
مملکت مال حزب اللهیها است و هرکسی نمیخواهد برود.
این حرف را به هیچ وجه قبول نداریم. میگوییم ده درصد
حزب اللهی داریم و روی سر ما جا دارند، مواقع بسیار
حساس به داد انقلاب و نظام رسیده اند. در جنگ و دفاع
از حریم و حرم بوده اند.
آن طرف هم
۵-۶
درصد رأی سیاه داریم. یعنی کسی که اصلا نظام را قبول
ندارد. این وسط هم
۸۰-۸۵
درصد جمعیت کشور میخواهند زندگی کنند. خیلی از این
۸۵
درصد حزب اللهیها را دوست دارند ولی حاضر نیستند تحت
امر آنها باشند.
این
۸۵
درصد و حتی بیشتر، ایران اسلامی را قبول دارند، ایران
مقتدر را دوست دارند و به ایران یکپارچه علاقمندند.
حتما نگران فرو پاشی ایران هستند که حاضر نیستند یک
لحظه تحمل کنند که خدای نکرده ایران تکه تکه شود. اما
این که هرکسی مانند ما فکر کند، بماند و هرکه فکر
نمیکند برود. این حرف بی ربطی است.
این که بگوییم باهم جنگ و اختلاف داریم نه اینطور
نیست، اما انسجام نداریم. این انسجام بوجود نمیآید
مگر که آن چهار پنج حزبی که عرض کردم شکل بگیرد.
|