همانگونه که قابل پیش بینی بود، جنبش حماس خیلی سریع
جانشینی اسماعیل هنیه را انئخاب کرد. این جانشین یحیی
سنوار نام دارد که فرمانده و مغز متفکر "میدان" در
جنبش حماس نیز هست. در دوران جنگ حماس و اسرائیل نیز
هر بار که دفتر سیاسی جنبش حماس به رهبری هنیه میل به
مذاکره و سازش داشت، سنوار با آن مخالفت کرد و حرف او
حرف آخر بود زیرا فرماندهی عملیات با او بود. حالا
سنوار سکان رهبری نظامی و سیاسی حماس را بدست گرفته
است. او 13 سال در زندان اسرائیل بوده و گفته می شود
که کاملا به زبان عبری تسلط دارد و هیچ فلسطینی
باندازه او ساختار سیاسی و حکومتی اسرائیل را نمی
شناسد. اسرائیل بدنبال او در تونل های زیر زمینی بود و
حالا او هم در تونل هاست و هم روی زمین و البته آنقدر
تیزهوشی و قدرت سازماندهی دارد که اسرائیل نتواند به
این آسانی ها او را شکار کند، بویژه که تجربه ترور
هنیه و ترور برخی فرماندهان حزب الله را نیز در حافظه
خود دارد. ضمنا سنوار سخنران شایسته ای نیز هست.
لنین، درباره ترور و تاثیر آن در جنبش های انقلابی گفت
و نوشت که وقتی شرایط انقلابی در یک کشوری فراهم نیست،
تاثیر ترور، حتی اگر به انگیزه برانگیختن مردم برای
انقلاب هم صورت بگیرد، چون شرایط انقلابی نیست تاثیر
این ترور روی مردم باندازه انگشت در بینی کردن مردم
است. چرا که ترور تاثیری برای برانگیختن انقلاب و یا
تعیین مسیر انقلاب ندارد و ما در ایران خودمان شاهد
این ترورها با همان انگیزه ای که لنین به آن اشاره می
کند بودیم. جنبش چریکی دهه 40 و نیمه 50 ایران که با
ترور می خواست مردم را به میدان انقلاب بیآورد علیرغم
همه جانفشانی ها و جان باختن ها به همان اندازه ای روی
مردم تاثیر داشت که لنین به آن اشاره کرده بود. و
زمانی که انقلاب آغاز شد هیچ ترور حکومتی نتوانست سد
راه انقلاب شود.
برعکس آن جمله لنین نیز صادق است، یعنی وقتی حکومتی در
جریان یک جنبش انقلابی دست به ترور می زند تاثیر آن می
تواند تقویت و انسجام آن جنبش انقلابی باشد. شاهدیم که
ترور هنیه درتهران، تاثیر و تغییری در مسیری که حماس
طی می کند نداشته است، بلکه بدلیل شرایط جنگ و رزمندگی
که بر غزه حاکم است، این ترور انسجام در حماس، هوشیاری
و عزم انقلابی را در فلسطین تقویت کرد.
آنها که در ایران برای واکنش نظامی به ترور هنیه شتاب
داشتند، می خواستند بجای حماس تصمیم بگیرند، درحالیکه
عاقلانه ترین راه مقابله با اسرائیل و پاسخ به آن
ترور، تقویت آن جنبشی است که عملا در صحنه نبرد است و
از حمایت مردم خود نیز برخوردار و نه دست زدن به یک
اقدام نظامی از جانب کشوری که مردم آن بشدت با حکومت
خود مسئله دارند و اکثریت وسیعی آن را نمی خواهند و
نفوذ و جاسوسی از جمله به دلیل همین نارضائی در آن
وسعت دارد. ظاهرا و بر اساس شواهدی که در روزهای اخیر
آشکار شده، در ایران خیلی سریع از هیجان اولیه فاصله
گرفته شده و بجای موشک پرانی، بر تقویت و تجهیز نیروی
در صحنه شدت بخشیده اند. هم در سوریه، هم لبنان و هم
فلسطین و عراق و یمن. در عنوان اول روز سه شنبه، پیک
نت روی همین موضع و ضرورت انگشت گذاشت و آن را توصیه
کرد و عمل به این توصیه را تعقل اعلام داشت. خوشبختانه
این عنوان اول وسیعا از طریق تلگرام، فیسبوک، سایت و
رادیو پیک خوانده و شنیده شده است. هم در خارج از
کشور و هم، تا آنجا که اطلاع داریم بویژه در داخل
کشور. اخبار مرتبط با همین تعقل و کاستن از هیجان و
افزون بر تدبیر و دور اندیشی را در همین شماره پیک نت
می خوانید.
طبیعی است که روی سخن و توجه ویژه روی داخل کشور است
که حساب آن از حساب مهاجرین و خارج از کشور که هنوز
دست از شعار "لنگش کن" بر نمیدارند و میدان سیاست و
مبارزه سیاسی را میدان کشتی آزاد و فرنگی تصور کرده
اند جدا است. همین بیگانگی با سیاست و شرایط داخلی و
خارجی را ما در جریان انتخابات ریاست جمهوری و جمع شدن
آنها پشت سعید جلیلی که نامزد جبهه ارتجاع بود شاهد
شدیم. اتفاقا در داخل کشور هم تنها همین جبهه ارتجاع و
نامزد آن جلیلی هنوز دم از جنگ و حمله می زنند. آنها
می خواهند از دل جنگ و ویرانی و شورش، ماهی خود را
گرفته و سفره جمهوری و انقلاب را بکلی جمع کنند. حتی
به قیمت ویرانی و تکه پاره شدن ایران.
|