بحران حاشیه نشینی در ایران از کجا و از چه زمانی آغاز
شد و چگونه به وضع انفجاری کنونی رسید؟
ماجرا باز می گردد به اصلاحات ارضی در دوران شاه که
بعدها تبدیل به یکی از 6 اصل و سپس 12 اصل انقلاب سفید
شاه و مردم شد. در آن دوران نتوانستند اصلاحات ارضی را
به گونه ای سازمان بدهند که جای خالی خوانین و
زمینداران بزرگ در روستاها پر شد و بتدریج روستائیان
از روستاها به شهرها و بویژه حاشیه شهرها کوچ کردند.
همین نیرو نقش مهمی در انقلاب 57 داشت. پس از انقلاب و
براثر جنگی که پس از بیرون کردن ارتش صدام حسین می شد
آن را متوقف کرد اما 7 سال دیگر هم آن را به امید فتح
کربلا ادامه دادند، کوچه از روستاها به طرف شهرها جهش
نجومی کرد، بویژه در مناطقی از غرب و جنوب کشور که
قربانی جنگ شده بود. سیاست درهای باز به روی مهاجرین
افغانستان که از سال پایانی رژیم شاه آغاز شده بود نیز
در جمهوری اسلامی با سهمی که حکومت در جنگ افغانستان
گرفت و برای شیعیان افغانستان رهبری بنام مظاهری
تراشید گسترش یافت. درها به روی مهاجرین و بویژه
شیعیان افغانستان باز شد. در تمام این دوران روستاهای
ایران تخلیه شد و حاشیه شهرها پر که همچنان نیز ادامه
دارد. و حالا حسین زاده یک کُرد اهل سنت که بالاخره از
مجلس به عنوان معاون رئیس جمهور به دولت پزشکیان پیوست
تا چاره ای برای آبادانی روستاها بکند، این آمار طی
سخنرانی اش در همایش سراسری بنیاد مسکن اعلام شده است:
آمارها نشان میدهد از سال
۵۵
تاکنون جمعیت روستاها و شهرها روند معکوسی را طی
کرده اند. در گذشته
۷۰
درصد جمعیت در روستاها و
۳۰
درصد در شهرها بودند، اما اکنون این نسبت برعکس شده
است و ما با مهاجرت وسیع روستایی روبرو بوده ایم.
امروز از
۶۹
هزار روستای کشور، تنها
۳۸
هزار روستا دارای سکنه هستند و
۳۱
هزار روستا خالی از سکنه شدهاند.
با وجود اجرای طرحهای هادی، زیرساختهایی، چون آب،
برق، گاز و تلفن، و تمام فعالیتهای عمرانی، این سوال
مطرح است که چرا نتوانستیم جمعیت روستایی را در
روستاها ثابت نگه داریم؟ اینکه با وجود همه
فعالیتهایی که انجام شده چرا این هدف محقق نشده یک
مسئله بسیار اساسی است که باید به آن توجه شود.
مبنای کار این است که همه ما ارگانها، دستگاهها،
ساختارها و سازمانهایی که درگیر توسعه روستایی
خواهیم بود آسیبشناسی کنیم. باید بررسی کنیم چه
اقداماتی را نباید انجام میدادیم و چه کارهایی را
باید بهطور مؤثرتر انجام میدادیم تا بتوانیم از
مهاجرت روستایی جلوگیری کنیم.
مجموعهای از عوامل مانند کمبود فرصتهای شغلی، کاهش
کیفیت زندگی، تحولات اجتماعی، کمبود درآمد و تغییرات
اقلیمی، روستاهای ما را با چالشهای جدی مواجه
کردهاند.
نبود مدیریت یکپارچه روستایی در چند دهه گذشته
بزرگترین آسیبها را به روند توسعه روستایی ما وارد
کرده است، باید یک سیاستگذاری کلان و هماهنگ ایجاد
شود. هدف من این است که هر نهادی وظایف خود را
بهدرستی انجام دهد و ما بهعنوان یک نهاد فرابخشی، بر
عملکردها و هزینهها نظارت داشته باشیم.
|