سوم خرداد خرمشهر از
ارتش عراق بازپس گرفته شد.
فتحی ملی در جنگی تحميلی و
تجاوز كارانه و بازگشتی فاتحانه
به ويرانه هائی كه هرگز آباد
نشد! ارتش عراق پا به گريز و سپاه
و ارتش ايران به تعقيب متجاوز
متجاوزي
كه گريخته بود به آنسوی مرزها
عقب نشست و فاتحينی كه از ميهن
خويش دفاع كرده بودند به مرزهاي
دو كشور رسيدند.
تجاوز
نظامی عراق به ايران رويدادي
بود شُوم كه سرنوشت انقلاب 57
به آن گره خورد و ناداني
در ادامه اين جنگ در خاك عراق، نه
تنها شيرينی آن غرور ملی را با
تلخی پيوند داد، بلكه اين
رويداد شوم را كامل كرد.
از
فردای بازپس گيری خرمشهر از
ارتش عراق و در اوج مستي
مغرورانه آنان كه خواب فتح
كربلا و برپائی جمهوری اسلامي
دوم در عراق را ميديدند، بودند
احزاب و شخصيتهائی كه از بيم
جان و موقعيت خويش با احتياط
بسيار توقف جنگ و استحكام سنگر
پيروزي، بازگشت به شهرها و پيگيري
امر ضروری تحكيم دستآورد هاي
انقلاب و جلوگيری از سلطه ضعيفترين
حلقههای شركت كننده در انقلاب
بر حاكميت ( سرمايهداری بزرگ
تجاري-بازاری ايران و روحانيون
سنتی و متحد آنها) را مطرح كردند.
با همه احتياطی كه در طرح اين
توصيه ميهن دوستانه بكار گرفته
شد آوار خشم و انتقام
طراحان و مبتكران ادامه جنگ بر
سر آنها كه توصيه به ختم جنگ
كرده بودند فرود آمد. آواری كه
شرحی جداگانه ميطلبد، اما در
نگارش تاريخ انقلاب 57 پرداختن
به اين فصل نيز اجتناب ناپذير
است و هيچ تاريخ نويسی نخواهد
توانست آن را ناديده بگيرد. فتحي
كه با همت ملی و جانبازی همه
نيروهای طرفدار انقلاب 57 بدست
آمده بود، در آغاز مرحله دوم جنگ
با جدائی صفوف، تفتيش عقايد،
حذف دگرانديشان و مخالفان ادامه
جنگ و خونريزی همراه شد و زمينه شعار
فاشيستي"خودي" و "غيرخودي"
را در دهه دوم جمهوری اسلامی و
پس از پايان جنگ با عراق فراهم
ساخت.
عبور
نيروهای ايران از مرزهای دو
كشور ايران و عراق، كه ده روز بر
سر آن در پشت پرده حكومتی و بدون
اطلاع مردم بحث و گفتگو شده بود،
نه تنها موجب از دست رفتن غرامت
ويرانيهای تجاوز عراق شد(كشورهاي
عربی خليج حاضر به پرداخت آن شده
بودند) بلكه به گفته هاشمي
رفسنجاني، كه به خود در آن دوران سردار
جنگی لقب داده بود، يك هزار ميليارد
دلار خسارت و هزينه جنگی روی دست
مردم ايران گذاشت. در كنار چند
صد هزار نيروی نظامي، سپاهی و
بسيجی ايران كه در ميدانهاي
مينگذاری شده و در محاصره
توپخانه عراق كشته شدند، آگاهترين
نيروهای مذهبی جوان طرفدار
آرمانهای انقلاب 57 نيز به خاك و خون كشيده
شدند. بسياری از دانشجويان
پيرو خط امام در ميادين جنگی به
صف قربانيان جنگ پيوستند و
تعدادی از فرماندهان اوليه سپاه
پاسداران كه عضو سازمان مجاهدين
انقلاب اسلامی و از جمله
بنيانگذار آن بودند، اگر در
ميدانهای جنگ، در عمليات
هويزه، در محاصره شلمچه و در
كربلای 3، 5 و 7 كشته نشدند، در
انواع توطئههائی كه برای آنها
ترتيب دادند به قتل رسيدند و در
گرماگرم جنگ با عراق هرگز معلوم
نشد چرا هواپيماهای حامل آنان
سقوط كرد؟ چرا در محاصره
غافلگيرانه ارتش عراق قرار
گرفتند؟ چرا ترور شدند؟ چرا در
جبهههای جنگ از پشت تير
خوردند؟ و...
فتح
ملی خرمشهر به جدائی ملی در
ادامه جنگ با عراق انجاميد و
زمانی كه سر دهندگان شعار "جنگ
جنگ تا فتح كربلا" ، "امروز
خرمشهر، فردا بصره" تريبونهاي
نماز جمعه تهران را رها كردند و
از دانشگاه تهران بيرون آمدند،
ثروت كشور تا مرز ورشكستگی كامل
اقتصادی و تهی شدن خزانه كشور به
جيب دلالهای اسلحه ريخته شده،
حسابهای بانكی سرمايهداري
بزرگ تجاری ايران از چند
ميليارد گذشته، غرور ملی لكدكوب
شده، انقلاب به بيراهه رانده
شده، در كنار تمام شهرها و حتي
دهكدهها "بهشت زهرا"ها
آباد شده، انقلابيون پرشمار در
خاك خفته و سايه شكست انقلاب بر
فراز ايران گسترده شده بود.
هاشمی رفسنجانی در كتاب خاطراتش مينويسد
كه وقتی آخرين بار از جبهههاي
شرق باز ميگشتيم، پشت سر ما
شهر به شهر همه چيز فرو ميريخت،
روحيهها از دست رفته بود، بچهها
تحمل ماندن در جبهه را نداشتند،
بودجه مملكت پايان يافته بود. در چنين وضعی خدمت امام رفتيم و
با احتياط مسئله پايان جنگ را
طرح كرديم.
او، تا اين لحظه به صراحت نگفته است كه
خود چه نقشی در آن ده روز مذاكره
برای ادامه جنگ در خاك عراق
داشتهاست، همانگونه كه رهبر
كنونی جمهوری اسلامی در اين
زمينه مهر سكوت را از لب بر نميدارد.
احمدخمينی همه چيز را می دانست
و چند بار نيز گفت كه پدرش با
ادامه جنگ موافق نبود ولي
ديگران اصرار داشتند. شايداگر
زنده مانده بود، اگر گذاشته
بودند زنده بماند امروز و يا
فردا ميگفت آنچه را بايد در
سينه تاريخ ثبت ميشد، اما او
را نيز برای هميشه خاموش كردند.
چه كسی از فردای بازپس گيري
خرمشهر، مشوق ورود نيروهاي
نظامی ايران به خاك عراق بود؟
بيش و پيش از يادآوری غرور ملی باز پس
گيری خرمشهر از ارتش عراق،
يافتن پاسخ مستدل برای اين پرسش
اهميت دارد، چرا كه فصل دوم حيات
جمهوری اسلامی از همينجا آغاز
ميشود.
فصل دومی كه بسياری از حكمرانان،
آقاها، آقازادهها، خانم والدهها،
والده ها و طرفداران ارزشهاي
امروز جمهوری اسلامی از دل آن
بيرون آمدند. ارزشهائی كه هيچ
رابطه و پيوندی با ارزشهاي
انقلاب 57 ندارد، همانگونه كه
پيوندی با آن غرور ملي-انقلابي
كه خرمشهر را از ارتش عراق بازپس
گرفت ندارد! بحران اقتصادي،
فساد، فحشاء، دزدي، مالاندوزي،
دلالي، گرسنگی ملي، نيرنگ،
دروغگوئي، فريبكاري، جنايت،
انسان ربائي، قتل، اعدام و...
همگی ارزشهای برآمده از دل اين
فصل دوماند كه مخالفان
اصلاحات انقلابی و بازگشت به
آرمانهای اوليه انقلاب 57 عملا
از آن دفاع ميكنند! اين ارزش،
زيبنده همان مدافعينی است كه از
آن دفاع و محافظت ميكنند. همانها
كه ديروز ادامه جنگ باعراق را
ارزش ميديدند و امروز سركوب
مردم و مقابله با رای و نظر آنها
را ارزش ميدانند. ديروز،
در سنگر بازار و دركمين نيرو هاي
انقلابي، مدافع عبور از خرمشهر
و رفتن به داخل خاك عراق بودند،
امروز طراح فتح خرمآباد و قلع
و قمع يادماندههای دانشجويان
خطامام در دفتر تحكيم وحدت و در
رهبری سازمان مجاهدين انقلاب
اسلامي!
آنها
كه مدافع ادامه جنگ بودند و از
دل اين ادامه جنگ سلطه حاكميت
بازار را بيرون آوردند، كوشيدند
تا بقايای آنچه در پايان
ادامه جنگ باقی مانده، دوباره
جوانه زده و به جنبش كنونی پيوند
خورده را، در فتح خرمآباد(يورش
به آخرين همايش سراسری و متحد
دفتر تحكيم وحدت)، در حمله به
كوی دانشگاه، ترور حجاريان،
بستن سلام، محاكمه خوئينيها،
زندانی كردن عبدالله نوري(نماينده
امام در سپاه پاسداران)، سر از
زندان در آوردن روزنامه نگاران
افشاگر، قتلهای زنجيرهای و
حوادثی كه هنوز در پيش است نابود
كنند. آنها كه باقی ماندهاند،
تجربه بيست سال سينه به سينه
ايستادن با اين طيف را همراه
دارند. چه كسی از سر راه ديگري
كنار خواهد رفت؟ اين، بستگی به
نيروئی دارد كه هر يك در پشت سر
خود دارد. آن كه ثروت و قدرت
حكومتی را پشتوانه خود ساخته
فاقد حمايت مردمی است و آنكه
ثروت ندارد پناهنگاهی جز صفوف
مردم ندارد. با اين تعبير است كه
فتح ملی خرمشهر همچنان ناتمام
مانده و در نبرد مردم و ضد مردم
بازتابی در حد جنبش ملی كنوني
يافته است!
|