عباس
كاكاوند، وقتی به تحريريه روزنامه "رسالت" پيوست، فردی بود
شبيه برخی از همين افرادی كه حالا به سبك رهبر چفيه به گردن می
اندازند و بنام بسيج دانشجوئی از توسعه اقتصادی و مبارزه با
دزدی و فساد در جمهوری اسلامی وارد ميدان شده اند. كاكاوند
مانند امير فرشاد ابراهيمی از نسل اول بسيج دوران رهبری علی
خامنه ايست. نسلی كه از آن هنوز الله كرم با شكمی گرد شده از
چربی در آنسو ايستاده و كاكاوند آمده اينسو. از نسل امروز هم
كسانی خواهند آمد به اينسو، آنها كه صداقت دارند، والا امثال
سعيد عسگرها تا آخر خط همان طرف خواهند ماند.
كاكاوند هم مثل برخی از خوش باوران، تصور كرده بود آن چيزهائی
كه رهبر برای مقابله با فساد و تباهی و اختلاس می گويد، واقعيت
است و قابل اجرا. شايد به اين دليل علم طغيان برافراشت و دست
به افشاگری زد. بخشی از لفت و ليس ها و تقسيم مال و منال در
بنياد رسالت را فاش ساخت. به حال خود رهايش كردند تا اول تكليف
مجلس هفتم و سانسور روزنامه و سايت های سياسی روشن شود و آنوقت
بيآيند به سراغ آنها كه نمكدان را شكسته اند، گرچه نمك را هم
نخورده باشند.
نه آن هائی كه اختلاس و دزدی كرده بودند و كاكاوند افشاء كرده
بود، بلكه خود كاكاوند را به بازخواست فراخواندند و با قرار
وثيقه زندانی اش كردند. چند روزی در زندان ماند تا بالاخره با
سپردن وثيقه آزاد شد. موقتا آزاد شد تا بعدا دادگاهی اش كنند.
شاكی او جمعيت تازه حزب شده موتلفه اسلامی است، البته بنام
كميته امداد. جمعيتی كه 25 سال است، گوشه هر فتنه ای به آن باز
می گردد و كميته ای كه سرپرست آن دبيركل موتلفه اسلامی "حبيب
الله عسگراولادی” است.
مبنای پيگرد قضائی كاكاوند نامه ايست كه نوشته و در اختيار
سايت های سياسی داخل كشور گذاشته است. اين نامه را در پی می
خوانيد، اما ابتدا ببينيم بنياد رسالت چه تشكلی است و در آن چه
می گذرد كه كاكاوند نبايد درباره آن دهان می گشود.
بنياد رسالت
"رسالت" فقط روزنامه نيست، يك بنياد مالی – سياسی است، كه كار
يك حزب سياسی را هم می كند.
مرتضی نبوی،
مجتبی نبوی (برادر و قائم مقام وی )، محمد كاظم انبارلويی و
امير محبيان
كه همگی يا در رهبری موتلفه اسلامی جای دارند و يا در سازمان
های همسو با آن، رهبری بنياد رسالت را دراختيار دارند. اين
بنياد، از آنجا كه دستش در جيب كميته امداد امام است، روی گنج
قارون بنا شده، گرچه روزنامه ای كه به اين نام منتشر می شود
دخل و خرج نمی كند. نه تيراژ دارد و نه اعتبار، وظيفه ای برای
مقابله با هر تحولی در جمهوری اسلامی بر عهده آنست كه بتدريج
از وظيفه را هم می خواهد از دوش خود زمين بگذارد، زيرا با
تشكيل مجلس هفتم ديگر چندان بدان نياز نيست. به اين ترتيب است
كه روزنامه را در حال نه مرگ و نه زندگی می خواهند برای
احتمالات آينده حفظ كنند اما هزينه اش را كم كنند.
1-
كاركنان قراردادی موجود
بتدريج اخراج
خواهند شد.
تا كنون حدود 10 نفر از اين افراد در بخش فرهنگ و هنر از
روزنامه اخراج شده اند.
2-
كاركنان رسمی را قراردادی
كرده
تا بدين ترتيب از هزينه ها كاسته شده شود.
3-
برخلاف سابق كه ضررهای ناشی از انتشار روزنامه با تيراژ بسيار
پايين و خنده دار20
هزار
نسخه، از محل درآمدهای چاپخانه تامين می شد ، در حال حاضر
چاپخانه (كه درآمد قابل توجهی هم دارد) از روزنامه جدا شده و
روزنامه مجبور است خود هزينه ها و ضررهايش را
جبران كند،
البته با استفاده از
منابع مالی ديگری كه عمده ترين آن ها
از
كميته امداد و اتاق بازرگانی
تامين می شود.
بدين ترتيب سران رسالت براحتی می توانند درآمد چاپخانه را بالا
بكشند. اين مساله از مدت ها قبل شروع شده و به عنوان نمونه در
زمستان سال گذشته زمانی كه حقوق كاركنان روزنامه مدت ها به عقب
افتاده و كاركنان روزنامه
جلوی
زن و بچه خود شرمنده می شدند، سود 30 ميليون تومانی چاپخانه به
شرح زير بين سران رسالت تقسيم شد:
1.
مجتبی نبوی 9 ميليون تومان
2.
مرتضی نبوی 7 ميليون تومان
3.
محمد كاظم انبارلويي(عضو رهبری موتلفه) 5 ميليون تومان
4.
امير محبيان(تيوری پرداز رسالتي) 2 ميليون تومان
5.
اعضای شورای سردبيری هر كدام بين 1 تا 5/1 ميليون تومان
6.
حسن
كربلايی
مسئول
شهرستان های رسالت و كسی كه انبارلويی بعضا مقالات خود را به
نام او چاپ می كند 700 هزار تومان.
اين روند همچنان ادامه دارد و سود ماهيانه چاپخانه به تناسب
يبن سران و كاسه ليسان رسالت تقسيم می شود
تئوری پرداز رسالت
اميرمحبيان
تئوری پرداز رسالت،
زمانی كه با ليسانس الهيات، به
خدمت موتلفه اسلامی پذيرفته شد تنها يك فولكس واگن كهنه داشت و
يك خانه دو طبقه در تهران پارس.
هنگامی كه بعد از 5 سال فوق ليسانس فلسفه خود را از دانشگاه
آزاد گرفت دو ماشين يكی 405 و دومی پرايد خريده بود و سه خانه
در شمال تهران داشت.
اكنون او علاوه بر اين ها، يك ويلا در شمال (منطقه بهشهر)
خريده است؛ البته با مشاوره مقدم مسئول كارگزينی رسالت. اين
تئوری پرداز روزنامه رسالت همچنين از سهامداران يك شركت بزرگ
پرورش
ميگو
می باشد.
محمد رضا باهنر(نايب
رئيس اول و ليدر سياسی مجلس فرمايشی هفتم) عقيده دارد، محبيان
جز پول چيز ديگری را نمی شناسد. محبيان با آنكه
زمانی معمم
بوده، حالا حتی نمازش را هم قضا می خواند. همين امر باعث شد او
را از فهرست شورای هماهنگی نيروهای انقلاب اسلامی درشهر تهران
حذف كنند. او كه زمانی خود را يكی از تئوريسين های جناح راست
گمان می كرد چنان سرگرم تجارت است كه ديگر وقت مطالعه هم ندارد
و در حاليكه مثنوی زير بغل اينسو و آنسو می رود، اغلب بسياری
از مقالاتش را از روی نوشته ها و مطالب ديگران كش می رود و به
اسم خود منتشر می كند.
اما چند نمونه از فساد مالی وی :
- دريافت 20 ميليون تومان از كميته امداد در سال 1380 برای
خريد خانه
- دريافت 80 ميليون تومان از شورای هماهنگی و تشكيلات وابسته
به باهنر در زمستان 1381 برای خريد ويلای بهشهر.
- اخذ چك به مبلغ 35 ميليون تومان ازمحمد علی امانی دبير انجمن
اسلامی اصناف و بازار در بهار 1382
سايت امنيتی دريچه
سايت امنيتی دريچه بوسيله خانم "نسرين محبيان" خواهر "امير
محبيان" تئوری پرداز روزنامه رسالت طراحی و راه اندازی شد.
نسرين محبيان فارغ التحصيل دانشكده انفورماتيك است و به پاس
خدماتی كه دراين سايت داشته، در صدا و سيمای كنار آقامحمدی و
سردار ضرغامی قرار گرفت.
پيش از ما (پيك نت) روزنت "امروز" درباره سايت امنيتی «دريچه»
اطلاع داده بود كه اين سايت از جمله توسط فردی به نام «آرش
حقيقتجو»
بر روی سرور «سفينه» به ثبت رسيده است و توسط فرد ديگری به نام
«علی اميري» اداره و
توسط «اميدحسيني» پشتيبانی ميشود. محل اداره اين سايت در
خيابان قائممقام فراهانی تهران است.
سايت «افشا» توسط فردی به نام «محسن محمد» بر روی سرور «كيوايت
ايت
(q8it)
» و در كويت به ثبت رسيده
است.
سايت «يه خبر» كه ويژه پروندههای قضايی – امنيتی سازمان امنيت
موازی است توسط فردی به نام «كيا صبوري» در شهر «راكآيلند»
آمريكا ثبت شده است. يك خبر را عمدتا روزنامه كيهان
شريعتمداری پوشش خبری می داد.
(از مجموع اين سايت ها، اكنون سايت
«دريچه» فعال ترين سايت امنيتی است و بقيه ميدان را برای آن
خالی كرده اند. از آنجا كه افشای جزئی ترين اخبار پشت صحنه
جناح راست، سازمان امنيت موازی، سيمای جمهوری اسلامی و روزنامه
ها و تشكل های جناح راست وظيفه ای در حد كمك به جنبش عمومی
مردم ايران برای تحولات است، اخبار دقيق و مستند خود را برای
انتشار دراختيار پيك نت قرار دهيد تا پس از زمينه سنجی های
ضروری منتشر شود
بيش از هر چيز،
مايلم نوشته را با بيان اين نكته آغاز كنم كه اساسا كاربست
مفهوم «جناح » در مورد تشكل های سياسی محافظه كار نادرست بوده
و در بهترين حالت ممكن می توان واژه «قبيله» را برای آنان به
كار برد. تفسير روابط،
نوع تعاملات و گفتمان حاكم بر محافظه كاران، با رجوع و استناد
به درونمايه هايی ممكن می شود كه تنها در بين قبايل می توان
يافت. از اين رو،محافظه كاران بيش از آنكه به لحاظ سياسی قابل
مطالعه باشند شايسته بررسی های انسان شناسانه ای هستند كه
امروزه توسط باستان شناسان و مردم شناسان در ميان قبايل
دوردست، بازمانده از تاريخ و عقب مانده صورت می گيرد،
قبايلی كه در محيطی منزوی و دور از دسترس ديگران را تحت فشار و
ظلم و ستم خود قرار می دهند. اين چيزی است كه كاملا در مورد
راست ها صدق می كند.
آنها
در حالی كه فاصله چندانی با پايان زندگی ندارند،
حريصانه
مشغول چنان سرگرم خوش گذرانی اند كه
شنيع ترين انحرافات جنسی و اخلاقی در
ميانشان رواج دارد. شمار بی حساب
صندوق های صدقات در خيابان های تهران
صرف محل تامين همين عياشی و خوشگذرانی است!
جناح راست را
حت نمی توان
تابع سنت
دانست.
شايد زمانی بسيار پيش از اين می توانستيم آنان را سنتی و تابع
آموزه های سنت قلمداد كنيم، اما امروزه آنان از سنت فقط به
عنوان يك پوشش برای فريب توده ها استفاده می كنند. چندگانگی،
تلون و شلختگی فكری و رفتاری جناح راست، در سطح فرهنگی خود
نوعی «رياكاري» پيچيده و چند لايه را در بين آنان ريشه دوانيده
است. هدف و غايت اين رياكاری،كسب توامان دنيا و آخرت است. جناح
راست می خواهد و در سودای آن است كه هر دو دنيا را به تسخير
خويش درآورد.
دنيا به جای مزرعه آخرت، بايد بهشت زمينی آنان باشد و بديهی
است اين بهشت بايد جهنمی را در كنار خويش داشته باشد! اين سخن
كه آنان خود را به ترك دنيا،اجتناب از مال اندوزی و هوس های
دنيوی توصيه می كردند امری است مربوط به گذشته.
يك
مسابقه ثروت اندوزی و خوش گذرانی در جناح راست راه افتاده كه
قربانی آن مردم ايران و ايتام و فقرا هستند. مثلا جالب است
بدانيد كسی كه خود را مظهر ساده زيستی وانمود می كند، در
شهرستان يك زندگی برای خود فراهم ساخته كه از زمين تا آسمان با
زندگی تهرانش متفاوت است. خانه او در تهران حتی فرش هم ندارد،
اما در باغ هزار هكتاری پسته اش ويلايی در حال سر به فلك كشيدن
است!
مساله فقط اين نيست كه آنان از ديگران انتظار دارند رياكاری
شان را به رسميت بشناسد، بلكه خود بيش از همه به چنين توهمی
رسيده و در عين حال كه به هر كاری دست می يازند،
ذره ای ترديد در تقوی و ديانت خويش ندارند. ساختار روانی آنان
به گونه ای است كه می تواند اين تناقض و دوگانگی را هضم كند!
مهم ترين انتظار سران جناح راست از اطرافيان خود به رسميت
شناختن و تاييد نظام است. از هم اين روست كه چاپلوسی و تملق
مهم ترين كاربرد
را ميان
افراد
وابسته به آنها پيدا كرده است.
هر زمان كه مردم بخواهند حق خود را مطالبه كنند (مانند دوم
خرداد )، ناخواسته پرده های رياكاری و تزوير كنار
رفته
اند و اين مايه وحشت و عذاب برای جناح راست است.
درست به همين دليل است كه جناح راست با هر تفكری كه در آن مردم
نقش و جايگاهی داشته باشند، از اساس مخالف است و هرگز نمی
تواند خود را با آن سازگار سازد. مخالفت جناح راست با مردم
سالاری و دموكراسی،
چنين
مبنائی
دارد.
مردم سالاری دينی ادعايی شان،نه مردم سالاری است و نه دين در
آن جايی دارد. آنان مردم و دين،هر دو را به بازی گرفته اند.
نسبت جناح راست با دين يك نسبت منفی است، يعنی اين جناح تنها
می تواند كاركرد دين زدايی داشته باشد. بسيار مشكل است كسی به
اين جناح وارد شود و بتواند اعتقادات دينی خود را حفظ كند!
«اصل نظام» نيز ترفندی است كه سران جناح راست برای حفظ ته
مانده مشروعيت خود بدان متوسل می شوند.
زماني«اصل نظام» يعنی مصرف بيت المال در مسير انتخابات
است،
زمانی
«اصل نظام» به معنای صرف بيت المال برای برج سازی و فردا خرج
صيغه ها!
پوسته اين نظام نمادين رياكاری چنان سست و شكننده است كه مشكل
به نظر می رسد آنان جز برای مدتی كوتاه بتوانند دنيا را به كام
خويش ببينند.
عباس كاكاوند
دبير سياسی
سابق
جامعه اسلامی مهندسين(
كه رهبری آن با محمد رضا باهنراست)
و نويسنده سابق روزنامه رسالت |