محمدعلی ابطحی معاون پارلمانی محمد خاتمی در
کابینه اصلاحات، طی دو شماره در وبلاگ خود، دلائل و انگیزه های
حمله به کوی دانشگاه در 18 تیر 1378 را از مصطفی تاج زاده
معاون سیاسی وزارت کشور وقت سئوال کرده است. با آنکه پاسخ های
تاج زاده به سراپرده راه نمی برد و همچنین به طرح کودتائی
تظاهرات 24 تیرماه 78 را که روح الله حسینیان از مبتکران و
مجریان آن بود اشاره نمی کند، اما آنچه می گوید، بعنوان معاون
سیاسی وزارت کشور وقت واقعا خواندنی است.
این 4 سئوال و 4 پاسخ را بخوانید تا معلوم شود
چرا فرمانده نیروی انتظامی تهران در آن واقعه، یعنی سردار نظری
از مجلس هفتم رای برائت گرفته و حتی خاتمی را به محاکمه تهدید
می کند، روح الله حسینیان در مجلس هشتم نشسته است، صفار هرندی
وزیر ارشاد شده است و... در یک کلام، طراحان آن کودتای ناتمام،
در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم به پیروزی رسیدند و دولت را
بدست گرفتند. یعنی دولت ضد اصلاحات به پرچم داری اپوزیسیون
حکومتی اصلاحات به قدرت رسید.
1- آیا تجمع
دانشویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام اتفاقی، منحصر به
فرد و ویژه بود؟
پاسخ این است که خیر؛ زیرا بارها و بارها
دانشجویان کوی دانشگاه تهران در اعتراض به برخی تصمیمات دولتی
و حکومت تجمعهای خودجوش شکل میدادند. در این مواقع معمولاً
بین ۱۰۰ تا ۴۰۰
نفر از دانشجویان در کوی جمع میشدند و بعضاً با دادن شعارهایی
از کوی خارج شده و تا امیرآباد، تقاطع بزرگراه آلاحمد میرفتند
و سپس به کوی برگشته و متفرق میشدند. بعد از توقیف روزنامه
سلام به جرم اینکه چرا طرح سعید امامی را در مورد مطبوعات
افشا کرده بود، این اجتماع شکل گرفت. بعدها دانشجویی که نخستین
یادداشت را برای دعوت از دیگر دانشجویان به منظور برپایی تجمع
نوشته بود (اگر اشتباه نکنم اسم او آقای شفیعی بود) دستگیر شد
و نزدیک به دو سال در زندان بود. نه در آن دو سال و نه در سالهای
بعد تا به امروز، هیچ مدرکی دال بر اینکه این اجتماع را یک
جریان سازمانیافته سیاسی شکل داده باشد به دست نیامد و
بنابراین قاطعانه میتوان گفت این تجمع، تجمعی بود خودجوش و
دانشجویی، مثل همیشه.
2- آیا نحوه مقابله
با آن اجتماع خودجوش دانشجویی طبیعی بود؟
مواجهه با دانشجویان تجمعکننده در مرحله
اول کاملاً طبیعی بود اما در مرحله بعد غیرطبیعی، سازمانیافته
و از پیش تصمیم گرفته شده بود. در مرحله اول به محض خروج
دانشجوها از کوی، چون همیشه نزدیکترین پاسگاه نیروی انتظامی
تعداد محدودی نیرو به محل میفرستد و با زبان لین از دانشجوها
میخواهد که به کوی برگردند و خواستههایشان را از طرق قانونی
پیگیری کنند و دانشجویان به همین ترتیب عمل میکنند. تا اینکه
از فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ با آنها تماس گفته میشود
که شرایط را همانطور که هست حفظ کنند تا فرمانده و نیروهایش
به محل برسند. با رسیدن نیروهای جدید به محل با اینکه اکثریت
غریب به اتفاق دانشجوها به درون کوی برگشته بودند و تعداد
معدودی دم در کوی ایستاده بودند و مسئولین مربوطه کوی و دانشگاه
تهران در آنجا حضور به هم رسانده بودند تا تجمع را به صورت
مسالمتآمیز خاتمه دهند، برخوردهای خشونتآمیز، غیر مسبوق به
سابقه و علنی مسئولان نیروی انتظامی با دانشجویان و مسئولان
مربوطه موجب تحریک آنان شد و سپس بی هیچ دلیل روشنی آقای نظری
فرمان حمله نیروهای انتظامی و در کنار آنها لباس شخصیها به
درون کوی را صادر کرد و به همین دلیل میگویم که این حرکت،
اقدامی غیرطبیعی و از قبل سازماندهی شده بود و نیروها توجیه
شده بودند که به داخل کوی بروند و همهی دانشجوها را مورد ضرب
و شتم قرار دهند.
3- آیا حادثه کوی
دانشگاه در حدی هست که هر سال درمورد آن سخن گفته شود و آیا
این ماجرا لازم است به نقطه عطفی در حرکتهای دانشجویی بدل شود؟
جواب این است که بله، ما چنین هجوم
غیرانسانی و ناموجهی را به دانشجویان کوی از ابتدای تأسیس دانشگاه
تهران مشاهده نکرده بودیم. این حمله چنان تأثربرانگیز بود که
هر کس که روزهای اول به کوی وارد شد و آثار ضرب و شتم را دید
به شدت متأثر شد و گریست و باور نمیکرد که در جمهوری اسلامی کسی
بتواند به دانشجوها به این شکل وحشیانه حمله کرده باشد و بعضی
از دانشجویان را در حالت خواب و بیداری از طبقه دوم به حیاط کوی
پرت کنند و موجب مجروح شدن تعداد قابلتوجهی از دانشجوها شود و
روز بعد هم یک جریان پنهان اما شناخته شده، عزت ابراهیمنژاد
را به قتل برساند و سپس آمران و مباشران آن تبرئه شوند و پس از
مدتی مدعی، یعنی شاکی و متشاکی جایشان عوض شود. در این شرایط
بزرگداشت این روز لازم است.
4- چرا این حادثه
رخ داد؟
در این زمینه تحلیلهای متفاوتی ارائه میشود؛
اما به نظر من اقتدارگراها میخواستند با یک تیر دو نشان بزنند.
طبق تحلیل آنها مطبوعات و دانشگاه دو بال اصلاحات بودند که
باید به هر قیمتی چیده میشدند تا پرنده اصلاحات زمینگیر شود
و سرکوب آن آسان. بنابراین با توقیف غیرموجه روزنامه سلام و با
سرکوب غیرانسانی دانشجوهای کوی دانشگاه تهران فضایی ایجاد کردند
که انفعال بر دانشگاه حاکم شود تا چنانچه مطبوعات کشور را آن
هم به استناد قانون مربوط به اراذل و اوباش و به صورت فلهای
توقیف کنند کسی را یارای اعتراض کردن نباشد. کما اینکه آقای
صفارهرندی وزیر ارشاد کنونی که آن زمان معاون آقای حسین
شریعتمدار در روزنامه کیهان بود، پس از توقیف فلهای مطبوعات
مقاله نوشت که: «ما روزنامهها را بستیم و هیچ اتفاقی نیافتاد»
و نتیجه گرفت که «این روزنامهها دارای پایگاه مردمی نیستند.»
از منظر وزیر ارشاد دولت آقای احمدینژاد، تیراژ مطبوعات و
میزان نفوذ آنان در افکار عمومی بیانگر پایگاه اجتماعی آنان
نیست بلکه به راه نیافتادن تظاهرات مردمی بیانگر آن است که
روزنامه فاقد پایگاه مردمی است و مردم با توقیف فلهای مطبوعات
مخالف نیستند. به نظر من روزنامه سلام و دانشگاه تهران به
عنوان سمبل مطبوعات آزاد و دانشگاه مستقل سرکوب شدند تا بقیه
روزنامهها و دانشگاهها حساب کار خود را بکنند |