نمایندگان اقشار مختلف استان یزد با محمد
خاتمی دیدار کردند. وی در این دیدار با صراحتی بیش از گذشته
درباره مسائل جاری کشور سخن گفت که بخش هائی از آن را می
خوانید:
گفته
میشود در این موقعیت حرف زدن مشکل
است! حرف زدن برای چه کسی مشکل
است؟ برای کسانی که به اصل انقلاب
و راه امام پایبندند و حتی در این زمینه
نقش مهمی در پیروزی و تثبیت انقلاب
و خدمت به آن داشتهاند و بارها
گفتهاند آن چه میخواهیم. یعنی
همان حقیقتی است که مورد خواست این ملت بزرگوار
بود، مورد تایید امام بود و در
جریان انقلاب تحقق پیدا کرد و بصورت قانون
اساسی تبلور پیدا کرد و راه و رسمی
که بدان معتقدند آن راه و رسمی است که
با واقعیت تطبیق می یابد و به مصلحت
جامعه است و مورد خواست جامعه است؟
ما در دنیایی به سر میبریم که حق و کرامت
مردم، حرمت
و جایگاه مردم در ذهن بشر جا افتاده و این
یک مساله تاریخی است. اینکه مردم
حاکم بر سرنوشت خویش هستند یک
دستاورد بسیار عظیمی است که در این دوران به
دست آمده، گرچه با رجوع به منابع و
مبانی اصلی دین خودمان ما این را
میبینیم، احترام به انسان، حاکمیت
انسان، آزادی سیاسی و اجتماعی انسان
مساله ایست که در زمان پیغمبر،
امیرالمومنین و آموزشهایی که از آن
بزرگواران و دیگر بزرگواران دین به
دست ما رسیده است وجود داشته است.
در دنیایی به سر میبریم که جهان پذیرفته
است دیگر حکومتها نمیتوانند،
حکومتهای مستبدی باشند که از بالا بر مردم
تحمیل شوند و فقط آنها حق داشته
باشند فرمانروایی کنند و مردم مجبور به
اطاعت محض و مطلق از آنها باشند،
بلکه این نتیجه به دست آمده است که حکومت
مطلوب حکومتی است که برآمده از مردم
باشد و از مردم نمایندگی کند و در
نتیجه در برابر حقوق مردم نیز مسئول
است.
باعث
تاسف است که واقعا امروز حرف زدن
برای کسانی که چنین دیدگاهی دارند و با
این نگاه به مردمشان، به انقلاب،
اسلام و امامشان نگاه میکنند مشکل شده
است و اینگونه القا میشود که حرف
زدن این افراد یعنی تخریب نظامی که
خود این افراد، حاضرند جانشان را
برای واقعیت اصلی آن بدهند.
اگر اینها نتوانند حرف بزنند
میدانید چه وضعی پیش خواهد آمد؟ آن وقت
در این فضای بسته یک جانبه،
هستههای عمل بوجود میآید، عملی که متوجه
نفی
همه اینها خواهد بود، همچنان که ما متاسفانه نشانههای آن را
در جامعه
میبینیم.
وقتی جلوی صداهای اصیل گرفته
میشود هیجان ایجاد میشود و بعضی
صداهایی شنیده میشود که آن صداها مطلوب
نیست، اگر در بخشهایی از جامعه
مساله جمهوری اسلامی مورد کم لطفی قرار می
گیرد، علتش این است که آنهایی که
معتقد به جمهوری اسلامی هستند،
نمیتوانند حرف خودشان را بزنند و
آنگاه کسانی حرف میزنند که به اصل
اعتقاد ندارد.
وقتی حرف کسانی
که معتقد و پایبند به نظام هستند،
هزینه داشت، آن وقت نوبت عمل از سوی
کسانی پیش میآید که اصل را قبول
ندارند.
حرکت اصیل، مدنی و میلیونی مردم معترض
حرکتی بود به
سوی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و
بزرگترین اهانت این بود که این
حرکت
را حرکت اغتشاشی
به حساب آوردند و به مردم اهانت کردند و برای مقابله آن
رفتارهایی کردند که آن رفتارها به
هیچوجه با معیارهای اسلامی، قانون
اساسی، شرع و عرف و وجدان بشر
سازگار نبود و زیانهای بزرگی به بار آورد.
متاسفانه فضایی ایجاد شد که تلفات مادی و
جانی زیادی
دادیم، به حیثیتها لطمه خورد، انسانهای
بزرگی دستگیر شدند و تحت فشار
قرار گرفتند و انسانهایی مورد هجمه
همهجانبه قرار گرفتند.
این فضای یکجانبه و نسبت ناروا دادن و دفع
و رفع و از صحنه
بیرون راندن چهرههایی که واقعا سرمایه
نظام هستند روشهای نخ نمایی است
که عکس خودش نتیجه میدهد و قضاوت
جامعه قضاوت دیگری خواهد بود چون اکثریت
جامعه از آن چه رخ داده و میدهد
ناراضی است و وقتی در توجیه آن عمل غلط،
رفتار غلطی با افراد و شخصیتها
میشود قضاوت مردم عکس آن چیزی است که
مطلوب بعضی جریان هاست.
به
صراحت به شما بگویم صحبت از دعوای
راست و چپ، اصولگرا و اصلاحطلب نیست،
صحبت سر این است که یک جریان تنگنظر،
خشونت گرا و یک سونگر متحجر و متوهمی
که بسیاری از آنان سابقه چندانی در
انقلاب ندارند یا امتحانشان را نداده و
یا امتحانشان را به بدی پس داده
اند، میخواهند همه آنهایی را که
نمیپسندند از صحنه بیرون کنند. نه
تنها از عرصه حاکمیت بلکه در جامعه نیز
و از نظر آنها حتی اصولگرای با
شخصیت هم نباید در جامعه حضور داشته باشد.
این
جریان باید بداند که با زور
نمیتواند در متن جامعه و مردم حاکمیت یابد و
هیچگاه جا نخواهد افتاد، با زور و
با روشهای پلیسی و نظامی میشود برای
مدتی روش و شیوه و استراتژی را پیش
برد ولی این روشها و استراتژیها
نمیتوانند دوام پیدا کنند.
معتقدیم کسانی که به رای
مردم معتقد نیستند و حاضرند در رای
مردم تصرف کنند یا آن را نادیده
بگیرند، با این انقلاب و جمهوری
اسلامی بیگانهاند؛ این راه و رسم ماست و
صحبت ما این است بیاییم همین قانون
اساسی را پیاده کنیم.
مگر
قانون اساسی اجازه فعالیت تشکلها،
اظهانظر و حضور آزاد مردم را نداده
است؟ چرا به قانون اساسی عمل
نمیشود؟
بیایید به همین قانون اساسی برگردیم، البته
در صورتیکه تفسیر دل به
خواهی از آن نشود، کسانی از آن
نگهبانی کنند که به مردم و معیارهای قانون
اساسی اعتقاد داشته باشند و تحت
تاثیر جریانات بیرونی قرار نگیرند و
رفتارهایی نکنند که مخالف روح و حتی
نص صریح قانون اساسی باشد و اگر شد
بسیاری ازمشکلات حل خواهد شد.
ما
دلمان برای ایران میسوزد، ایرانی
که با امکاناتی که دارد باید سربلند و
سرفراز باشد و متاسفیم که باید
بگوییم این امکانات نه تنها درست به کار
نرفته بلکه بسیاری از آنها تلف شده
و از بین رفته است، میتوان قاطعانه
گفت مسیری که در این مدت طی کردیم
از جمله دور شدن از اهداف چشم انداز
بیست ساله است.
اگر با خواست
مردم همسو شویم کم هزینهتر و
سریعتر به هدف میرسیم و اگر نشویم این
حرکت ادامه خواهد داشت ولی با
هزینههای زیادتری، اما در هر حال این حرکت
از بین نخواهد رفت.
مطمئن باشید از این راه نه
مردم
بر میگردند نه آن کسانی که با همه
وجود به این مسائل اعتقاد دارند،
فضاهای ایجاد شده می تواند به زیان
همه تمام شود نه فقط به زیان
اصلاحطلبان یا به زیان مردم، گرچه
زیان بزرگی به مردم وارد شده، خونهایی
که ریخته شد، بازداشتهایی که شد و
فشارهایی که وارد آمده است.
حداقل انتظار ما این بود با تحولی که در
قوه
قضاییه ایجاد شد شاهد تحولی در رفتارها هم
نسبت به بازداشتها و
بازداشتشدگان و هم کسانیکه به حقوق
مردم تجاوز کردند، جنایت و جرم کردند
بشود و شاهد تغییر فضای موجود در
جامعه که فضای بسیار مسموم و بدی است باشیم و جریان خاصی که
امکاناتی که متعلق به ملت است را در اختیار گرفته
به این فضا دامن میزند باشیم وهنوز
هم امیدواریم که شاهد این تحول باشیم.
|