کناره گیری هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس
خبرگان انتخاب رهبری و نشستن آیت الله
مهدوی کنی به جای وی، از اولین ساعات روز
گذشته(سه شنبه 17 اسفند)، خبر نخست بسیاری
از خبرگزاری ها و رسانه های تصویری و
بویژه رسانه های فارسی زبان و سایت های
خبری فارسی شد.
این جابجائی، کناره گیری بود، زیرا هاشمی
رفسنجانی اعلام کرد که با نامزدی آقای
کنی، در انتخابات ریاست خبرگان شرکت نمی
کند. این که زیر فشار بود یا براساس اراده
و برنامه، تفاوت چندانی در تحلیل این
رویداد نمی کند:
1- باند جنتی و مصباح یزدی، روی موقعیت
دیگری سرمایه گذاری کرده بودند. یعنی هم
هاشمی و هم کنی نامزد این انتخابات شوند و
آنها نیز جنتی یا مصباح را جلو بیاندازند.
در این صورت ترکیب آراء چنین حالتی را می
توانست پیدا کند:
الف- اعضای کنونی مجلس خبرگان 86 نفر است که با
غیبت اعتراضی آیت الله دستغیب، در جلسه
دیروز
باید
85 نفر تشکیل شده باشد.
ب- درانتخابات گذشته هاشمی تقریبا همین
رای روز گذشته کنی را در خبرگان آورده بود
و بقیه را آیت الله جنتی. یعنی حدود 63 به
23 تا 22 رای.
پ- با رقابت کنی و هاشمی آن 63 رای بین
این دو تقسیم می شد و حتی برخی از آن به
سمت گلدان جنتی و مصباح متمایل می گشت. در
این صورت، اکثریت را جنتی می آورد و کنی و
هاشمی با هم حذف می شدند. درحالیکه هاشمی
با کنار کشیدن خود، آراء مخالف قبضه مجلس
خبرگان توسط مصباح و جنتی را یک کاسه
نگهداشت و مهدوی کنی را جای خود نشاند.
2- سیاست زیرکانه روز گذشته هاشمی در مجلس
خبرگان، دارای این حواشی نیز بود:
الف- او یک گام بلند دیگر به سوی مرکز
قدرت برداشت و امروز در جمهوری اسلامی
ستاره قدرت و اقبال در خیابان است و نه در
محافل حاکمیت گرفتار بحران مشروعیت و
درمحاصره یک جنبش دهها میلیونی اعتراضی که
منتظر اولین فرصت است تا خیابان ها را
اشغال کند.
ب- او با کنار رفتن به نفع مهدوی کنی،
عملا مهدوی کنی را بعنوان یک نیروی دارای
پشتوانه بازار سنتی، روحانیون سنتی و
بویژه بخش قابل توجهی از کادرهای سپاهی و
امنیتی و روحانی که تربیت شدگان دانشگاه
او "امام صادق" اند، وارد میدانی کرد با
این مشخصات: لبریز از کشاکش میان سپاهی ها
و روحانیون، حجتیه و امام زمانی ها،
مداحان و روحانیون، اوباش زیر پرچم ولایت
و بدنه سپاه و بویژه فرماندهان بسیج و
سپاه کنار گذاشته شده و معترض، ارگان های
اقتصادی وابسته به سپاه و ارگان های
اقتصادی وابسته به موتلفه وبازار سنتی
است. بدین ترتیب؛ مهدوی کنی حالا دیگر نمی
تواند در حاشیه نشسته و هرچند وقت یکبار
نظری بدهد و نقی بزند و یا دنبال اعضای
معترض جامعه روحانیت مبارز- امثال ناطق
نوری و حسن روحانی...- بفرستد که چرا به
جلسه نمی آئید. ضمن آن که وی از آن اعتبار
مذهبی و سیاسی برخوردار هست که بتواند
چاره ای برای کشیدن دهانه یابوی قدرتی که
علی خامنه ای وارونه سوار آنست بیاندیشد.
یابوئی که طنابش را امثال طائب و سردار
نقدی و میرحجازی منشی بیت رهبری است و
سردار ذوالقدر و آقا وحید و رئیسی معاون
اول قوه قضائیه در دست دارند.
پ- ترکیب آراء شمارش شده در جلسه دیروز،
بیش از همه به خود مهدوی کنی نشان داد که
دسته بندی مصباح – جنتی و نمایندگان رهبری
در ارگان های نظامی و سپاهی و بسیج، که
بیت رهبری آنها را هدایت می کند، به وی
رای ندادند و او عملا تنها با رای طیفی که
درجلسه گذشته به هاشمی رای داده بودند
جانشین وی شد. بنابراین، تضاد و رقابت در
مجلس خبرگان ادامه می یابد، اگر چه هاشمی
برخاسته و کنی جایش نشسته است.
پ- با توجه به اعتبار مذهبی و سابقه سیاسی
آیت الله کنی، اگر قبل از او، خامنه ای
فوت کند، از درون مجلس خبرگان کنونی، آقا
مجتبی فرزند آقای خامنه ای بیرون نخواهد
آمد و بیشتر باید روی شورای رهبری
اندیشه
کرد. بویژه که کنی از جمله
روحانیونی است که پیوسته نگرانی خود را از
تکرار مشروطه بیان کرده و امروز برهمگان
آشکار است که نطفه های تکرار مشروطه در
میان فرماندهان سپاه و بیت رهبری بسته شده
است. یعنی به حوزه برگرداندن روحانیون و
سپردن قدرت به سپاهی ها و شاید آلت دستی
بنام مجتبی خامنه ای! فردی که آلوده به
همه توطئه های درون بیت رهبری است و آقای
خامنه ای تصور می کند او بدلیل آشنا بودن
با فوت و فن های پدر می تواند جانشین او
شود. اما او فراموش می کند که همین فوت و
فن ها جمهوری اسلامی را گرفتار بزرگترین
بحران داخلی و محاصر منطقه ای و بین
المللی کرده است. بنابراین روحانیونی که
حالا مهدوی کنی نیز متکی به حمایت آنها بر
راس مجلس خبرگان قرار گرفته، ساده لوح
باید باشند که بنشینند تا فرماندهان سپاه
سر آنها را لب باغچه قدرت از تن جدا کنند
و مشروطه را تکرار!
ت- از این پس چانه زنی مهدوی کنی با احمد
جنتی و شیخ محمد یزدی بر سر تائید صلاحیت
ها، در انتخابات آینده مجلس خبرگان، چانه
زنی متفاوتی در قیاس با موقعیت هاشمی
رفسنجانی است. درعین حال که حالا هم کنی و
هم هاشمی فعال تر، درکنار هم درحاکمیت
حرکت خواهند کرد و ای بسا، مهدوی کنی
حمایتی عملی تر را در دفاع از بخشی از
نظرات هاشمی رفسنجانی در باره راه حل برون
رفت از بحران کنونی و نوع برخورد با اصلاح
طلبان و زندانیان و نقش سپاه در امور
کشورداری و ... ایفاء کند.
اگر حاکمیت در شرایطی متفاوت با شرایط دو
سال اخیر بود، اگر با یک فراخوان چند خطی
– حتی از خارج از کشور- حکومت مجبور نبود
به خیابان ها لشگر کشی کند و دهانه های
ورود رودهای کوچک منتهی به رودخانه بزرگ
خیابان انقلاب را بگیرد، اگر مردم در
کشورهای عربی خاورمیانه و شاخ افریقا –
حتی در بغداد- مشت به دیوار حکومت های
مطلقه نمی کوبیدند و دهها اگر دیگر، آنوقت
تغییر و جابجائی رئیس مجلس خبرگان، به
اندازه جابجائی پاسبان گشت شبانه با
پاسبان گشت نوبت دوم شب هم اهمیت نداشت و
نکات مورد اشاره در بالا، چنان از دل آن
در نمی آمد، که نتیجه آن تائید چند باره
زیرکی سیاسی و موقعیت شناسی حکومتی هاشمی
رفسنجانی باشد! |