ادعای نزدیکی آخرالزمان یک پروژه جهانی
است که از آمریکا و اسرائیل
ریشه میگیرد و بیش از همه در این دو کشور
تبلیغ میشود.
و
جزیی از پروژه یک جنگ اتمی است. تبلیغ
مهدویت
درایران
را
در درون این فضای جهانی برای قربانی کردن
مردم کشور ما باید درک کرد.
یعنی یا تسلیم محض به امریکا و اسرائیل یا
پذیرش خطر نابودی اتمی. احمدی نژاد و
دستهایی که پشت سر او هستند - چه در داخل
و چه در سطح جهان - برای هر دو اینها
برنامه ریزی میکنند.
"آرماگدون"
در تفکر صهیونیسم مسیحی همان نبرد
آخرالزمان است که امروزه در دو منطقه
اروپا و آمریکا، هفتاد میلیون هوادار
سرسخت دارد که برای استحکام بخشیدن به
بنیانهای فکری و نظری خود، هر تلاشی چه در
عرصه ملی و چه در عرصه بین المللی انجام
میدهند.
آرماگدون نام عبری تپهای است در شمال
فلسطین و در کرانه باختری رود اردن.
"بنیادگرایان مسیحی معتقدند برای ظهور و
بازگشت دوم مسیح، جنگی هستهای و اتمی در
محل آرماگدون به وقوع میپیوندد که دارای
فجایع بسیار زیادی است و به واسطه این
نبرد عظیم، اکثر شهرهای جهان دچار تخریب و
نابودی خواهند شد.
این ادعا وجود دارد که در نبرد مورد نظر
دو نیروی
خیر و شر
با یکدیگر وارد درگیری میشوند که نیروی
شر
نیروئی
بی ایمان
است
که فرماندهی آنها را فردی به نام
"دجال"
بر عهده دارد که ضد مسیح است و شریکان او
عبارتند از "اعراب، مسلمانان و حامیان
روسی آنان که ارتشی چهارصد میلیونی را
تشکیل میدهند.
میتوان فهمید و حدس زد که چنین ادعاها و
تبلیغاتی چه فشاری روی افکار عمومی مردم
خرافی اسراییل میآورد که وعدهها و
داستانهای تورات و انجیل را باور دارند و
تا چه اندازه آنان را به وحشت میاندازد.
در میانه همین تبلیغات احمدی نژاد نامی
ظهور میکند و شبانه روز راجع به
انرژی اتمی
صحبت میکند و خواهان محو اسراییل میشود.
دولت صهیونیست اسراییل نیز به همین بهانه
افکار عمومی را به سمت پیشدستی در
بکارگیری سلاح اتمی علیه ایران سوق
میدهد.
ماجرای آخرالزمان در غرب به همینجا ختم
نمی شود. در تبلیغ نزدیکی "ظهور"،
مسیحیان و یهودیان بنیادگرا با یکدیگر
متحد شدهاند. مثلا جری فالول (
Jerry Falwell
) كه
یکی از مبلغان سرسخت و جدی مسیحیت
صهیونیستی میباشد و در کاخ سفید هم
هواداران بسیاری دارد، در این رابطه چنین
میگوید: "روسیه و هم پیمانان آنها،
ایران، آفریقای جنوبی (حبشه)، آفریقای
شمالی (لیبی)، اروپای شرقی، قفقاز در خیل
سپاهیان شر قرار دارند و این جنگ فراگیر و
اتمی است و عده زیادی از بین خواهند رفت.
اما گروه
دوم، یعنی باصطلاح گروه خیر؛
همان حامیان اسرائیل هستند که به رهبری
مسیح وارد جنگ میشوند و اینان دارای
خصوصیتی ویژه هستند و آن اینکه حامل نور و
خیر و خوبی هستند. اما نتیجه جنگ این است
که مسیح، اولین ضربه را با سلاحهای کشنده
خود، بر نیروهای شر وارد میکند و این
ارتش را از بین خواهد برد به گونهای که
گفته شده آنچنان حمام خونی به راه افتد که
تا افسار اسبان در آن فرو خواهند رفت.
آیت
الله محی الدین حائری
شیرازی،
از هواداران سرسخت احمدی نژاد و فرقه او
در مصاحبهای با رونامه جام جم در مورد
ظهور چنین میگوید:
"باید این مسائل پیشبینی شود و آن
چیزهایی که ممکن است در عصر ظهور اتفاق
بیفتد باید قبلاً خودش را نشان دهد. مردم
باید بصیر شوند. هرچه فشردهتر شویم،
هرچه غربال شویم و هرچه عددمان کم شود
بهتر است. آن روزی که حضرت میخواهد قیام
کند، گروه بسیار فشردهای دارد و یاران
او 313 نفر هستند."
(نگاه کنید به پیک نت – 11 مرداد 1389)
این سخنان یعنی چه؟ یعنی از 70 میلیون
مردم ایران، در زمان ظهور، تنها 313 تن
انسان صالح وجود خواهد داشت که در کنار
حضرت خواهند بود. با اینگونه اعتقادات،
ادعای آنکه ظهور نزدیک است و "دعای فرج" و
شعار حجتیهای "مهدی بیا، مهدی بیا" در
چنین چشم اندازی چه معنا دارد؟ جز اینکه
اکثریت مردم جزو مخالفان امام مهدی
شدهاند و ایشان باید ظهور کند و آنان را
از دم تیغ بگذراند؟ جز اینکه نظر و رای و
انتخاب چنین مردمی بی بصیرت و ناصالح چه
ارزشی دارد و اگر بمب اتمی هم بر سر آنان
بیفتد و همگی نابود شوند چه اشکالی
دارد؟
مگر امام مهدی سرانجام همان قتل عامی را
به راه نخواهد انداخت و همان بر سر این
مردم نخواهد آورد که بمب اتمی خواهد
آورد؟
این زمینهی تفکر کسانی است که امروز پشت
سر احمدی نژاد قرار گرفتهاند و
با پیش بینی نابودی میلیون ها ایرانی،
طرفدار افزایش جمعیت و بچه دار شدن
خانواده ها شده اند، تا این بچه ها،
جانشین قربانیان فاجعه دهها میلیونی شوند! |