هاشمی رفسنجانی، برای انتخابات
آینده ریاست جمهوری، پرچم "دولت
وحدت ملی" را برافراشته است.
البته، هدف او از "وحدت ملی" سه
گروه نیروهای مذهبی است که خود
تقسیم بندی آنها را بدقت تشریح
کرده است. بنابراین، چنین دولتی
در بر گیرنده نیروهائی خارج از
حاکمیت 33 ساله نیست. وی در
مصاحبه کوتاهی که با "انتخاب
"انجام داده نقطه نظرات خود را در
باره چنین دولتی بر شمردهو درباره
رویدادهای پس از
کودتای 22 خرداد و تشدید استبدادی که
با دستگیری های وسیع و راه انداختن دادگاه های کودتا آغاز شد و
همچنان ادامه دارد، وی یکبار دیگر اعلام داشت که همچنان به
همان توصیه ای اعتقاد دارد که در آخرین نماز جمعه خود اعلام
کرد. هاشمی در آن نماز جمعه توصیه کرد بازداشت شدگان را آزاد
کنند و پرونده انتخابات 88 را بدهند بدست یک کمیسیون مستقل
برای بررسی!
آنچه را در ادامه می خوانید برگرفته شده از مصاحبه رفسنجانی با
انتخاب است:
طرح دولت وحدت ملی باید در یک مجموعه کلی مورد بحث قرار گیرد و
برای اجرای آن نیز باید مجموعه اقداماتی که ما را از وضع
نامساعد فعلی در عرصه بین الملل و داخل خارج کند بهره گرفت.
پس از پایان جنگ در عرصه داخلی اختلافات تشدید شده بود. راهکار
من این بود که دولتی تشکیل دهیم که ترکیبی از جناح های موثر
انقلاب (محافظه کاران، مستقل ها و رادیکال ها ) باشد
.الان هم دولت اگر ترکیبی از این
مجموعه باشد، البته با قید اینکه رئیس دولت روی آنها نفوذ
داشته باشد، می توان امیدوار بود.
در سایر موارد هم نظر من همان است که در نمازجمعه بیان کردم و
آنها را ملاک قرار دادم.
در سالهای اخیر، اکثر طردها و برخوردها نسبت به یک جریان بوده
که تعداد کمی هم نیستند.
"هلموت اشمیت" صدر اعظم اسبق
آلمان و از باقی ماندگان نسل رو
به انقراض سیاستمداران استخواندار
جهان است.
"فوکوس آنلاین"، که وابسته به
هفته نامه مهم "فوکوس" است و
نظرات بخش مهمی از سرمایه داری
مالی و بانکی آلمان را منعکس می
کند، در تازه ترین شماره خود
گزارش اجلاس مهم اقتصادی در
هامبورک آلمان را منتشر کرده است.
در
این اجلاس هلموت اشمیت نیز شرکت کرده و
نقطه نظراتی را بیان داشته که می توان
آنها را – با توجه به سن و سال این
سیاستمدار سوسیال دمکرات آلمان- وصیت نامه
وی تلقی کرد.
فوکوس می نویسد که هلموت اشمیت دراین
اجلاس که نمایندگان سیاسی، اقتصادی و
صاحبان رسانه های مهم آلمان در آن شرکت
داشتند گفت:
من نسبت به پایان اعتماد عمومی به دولت
های اروپائی و ضرورت تغییرات عمیق سیاسی و
اقتصادی در اروپا هشدار می دهم. من احساس
می کنم که در سراسر اروپا اعتماد به
سازمان های اروپائی (اتحادیه اروپا) فرو
ریخته است. من احتمال میدهم که اروپا در
آستانه یک انقلاب قرار گرفته است.
رحیم
مشائی:
من برای انتخابات می آیم
دولت را تحویل قالیباف نمی دهیم!
برو بچه های شهرستان ها با فیسبوک به هم
وصل اند. در خود شهرشان هم همینطور، اما
متاسفانه کم اند صاحبان فیسبوک هائی که
شهرستان محل اقامت خودشان را معرفی کنند،
مشکلات آن را بنویسند، عکس از زندگی مردم
و مناظر آن منتشر کنند و به همین دلیل
بیشتر این فیسبوک ها برای حال و احوال
پرسی از هم است و یا حداکثر، چند خطی که
تمرین شعر است تا خود شعر. به همین دلیل،
مسئول فیسبوک پیک نت، در گشت و گذارها و
فیسبوک گردی هائی که دارد، گاه که با
فیسبوکی زنده و فعال برخورد می کند آن را
از این پس معرفی می کند.
دراین شماره فیسبوکی را معرفی می کنیم که
شناسنامه امروز "سردشت" است. بنام "یک
آسمان آبی" که در بر گیرنده عکس مناظر،
مشکلات شهری، میوه های جنگلی و .... است.
این شما و این هم فیسبوک "آسمان آبی
سردشت" که آن را می توانید از
اینجاببینید.
اینترنت پیام نور
ناگهان "کور" شد!
سلام رسانه روشنگر پیک نت!
2
روز است که اکانت اینترنت های تمام
کارمندان و کارشناسان دانشگاه پیام نور را
محدود کرده اند و فقط اجازه استفاده در حد
2 ساعت دارند. علت آن هم افشاگری است که
در اینترانت داخلی بین کارکنان رد و بدل
شد و دست معاون اداری مالی ( دکتر کی منش)
و رییس دانشگاه (دکتر زیاری از دوستان
نزدیک احمدی نژاد) رو شد. موضوع از این
قرار بود که 6 ماه پیش مدیر رایانه
"فرمانبر" که معاون اداری مالی "کی منش"
داماد ایشان است 2 میلیارد تومان در خرید
3 عدد سرور سان و راه اندازی شبکه ویدئو
کنفرانس 400 مرکز دانشگاه پیام نور اختلاس
کرد و هنگامی که دیوان عدالت و حراست
خبردار شدند پا به فرار گذاشت. اکنون
بازرسان دیوان عدالت اداری در دانشگاه
حضور دارند و دکتر زیاری و کی منش دارند
ماله کشی می کنند. صد البته آقای فرمانبر
کوچکترین مهره در این بازی بود که سربه
نیست شده و هیچکس از ایشان خبری ندارد،
ولی 2 میلیارد تومان در بین معاون و رییس
و قائم مقام رییس دکتر حسامی (که خانواده
ایشان همانند آقای خاوری در کانادا زندگی
میکنند و ایشان نیز 2 ملیتی هستند) تقسیم
شده است.
حرف های
احمد شهید
این روزها
به دل می نشیند!
جاوید فردا
آقای
احمدینژاد!
قطعاً اطلاع دارید که اخیراً یک
وبلاگنویس به عنوان متهم بازداشت شد
و چون تحمل مرحلهی انسانساز بازجوئی را
نداشت به دار فانی شتافت. ستار بهشتی را
عرض میکنم.
برای خانواده اش صبر آرزو می کنم.
نمیدانم یک وبلاگنویس اگر به دادگاه
میرسید و جرمش ثابت می شد چه
حکمی داشت.
شما که این روزها زیاد سنگ قانون اساسی را
به سینه می زنید و نگران جوانفکر در اوین
هستید و حتی وظائف قانونی رهبری را هم بر
می شمارید کاش پرس وجوئی درباره این
وبلاگ نویس اتفاقا جوانفکر میکردید. شاید
بتوان شرایط را طوری کرد که یک مَرد سالم
و ۳۵ ساله بتواند مرحلهی بازجوئی را به
سلامت طی کند! بعد از آن اگر فرصت کردید
از اوضاع زندان های خوزستان و کردستان هم
سراغ بگیرید.
ابتدای نامه یادی از آقای جوانفکر کردم.
به نظرم خیلی خوششانس بود که توانست فرصت
حضور در دادگاه را پیدا کند، از خودش دفاع
کند و حالا فقط یک سال حبسش را به جرم
اهانت به رهبری طی میکند.
راستی بگویم که چقدر حرف های احمد شهید
(ناظر ویژهی حقوق بشر در ایران) این
روزها بیشتر به دلم می نشیند!