آیتالله موسوی
خوئینی
که می گویند چشم
چپ آیت الله
خمینی بود، این
روزها، پس از
سالها کم ظهوری،
در شبکه های
اجتماعی ظهور
کرده و نکاتی را
از هزاران نکته
ای که می داند را
فاش می کند. از
جمله، همین روزها
در کانال تلگرام
خود نوشت:
خدا رحمت کند
مرحوم آیتالله
هاشمی رفسنجانی
را؛ با همۀ
زحمتهایی که
برای پیروزی
انقلاب و پس از
آن برای کشور و
نظام کشید، و با
همۀ رنجهایی که
در این راه متحمل
شد، یک چیزهایی
هم داشت که البته
منحصر به او هم
نبود، همه کم
وبیش دارند.
گفتهاند گل
بیخار خداست.
ایشان در خاطراتش
نوشته است: «...
به جلسۀ رسمی
برای تحلیف
رفتیم. آقای
موسوی اردبیلی و
موسوی خوئینیها
هم بودند. به نظر
میرسد از
جایگزینیِ آقای
یزدی
ناراحتاند...»
(هاشمی رفسنجانی:
کارنامه و خاطرات
۱۳۶۸:
بازسازی و
سازندگی، به
اهتمام علی
لاهوتی، تهران:
دفتر نشر معارف
انقلاب،
۱۳۹۱.
ص
۲۷۱)
و در جای دیگر
نوشتهاند: «آقای
موسوی خوئینیها
آمد؛ خودم ایشان
را خواستم... از
رهبری رنجیده، به
خاطر اینکه ایشان
را رئیس قوۀ
قضائیه نکرده
است» (همان، ص
۲۸۰)
اگر دیگر خاطرات
ایشان تا این
اندازه بیدقت
باشد، در استفاده
از آنها همواره
باید جانب احتیاط
را در پیش گرفت.
بنده خواهان
ریاست بر قوۀ
قضائیه نبودم.
همچنین خواهان
مَنصب دادستانی
کل کشور هم
نبودم. در سال
۱۳۵۸
هم که نامزدی
نمایندگی مجلس به
بنده پیشنهاد شد
-و بیش از هر کسی
مرحوم آقای هاشمی
اصرار به نامزدی
بنده داشت- باز
هم خواهان
نمایندگی مجلس
نبودم، چون در
تمام این موارد
فکر میکردم از
عهدۀ این کارها
برنمیآیم.
بد نیست خاطرهای
دربارۀ تغییر یا
اصلاح قانون
اساسی در موضوع
ریاست قوۀ قضائیه
نقل کنم. |