درباره استعفای
ظریف در اعتراض
به سفر بشار اسد
از روی سر دولت
به تهران، ساز
تازه ای کوک شده
است. مطابق این
ساز گویا شیرینی
آن سفر به کام
نظام (بخوانید
رهبر) تلخ شده و
دستآورد بزرگ سفر
مخفیانه اسد به
تهران برباد رفته
و رسانه های
منطقه آن را زیر
سئوال برده اند.
از تلخ و شیرینی
و ناکامی و با
کامی ماجرا که
بگذریم، میرسیم
به اصل ماجرا که
اتفاقا همین اصل
توسط رسانه های
منطقه مطرح است و
آن این که چرا
سفر یک رئیس
جمهور به ایران
باید به سبک
چریکی انجام شود.
در اوج جنگ دوم
جهانی رهبران سه
کشور شوروی،
امریکا و
انگلستان به
تهران سفر کردند.
نه تنها ترور،
بلکه حتی یک
حادثه جسمی و
جسمانی می توانست
روی جنگ تاثیر
مستقیم بگذارد.
آن سفر مهم بود و
یا سفر بشار اسد
به تهران؟ آیا آن
سفر را هم به سبک
سفر اسد به
تهران، مخفیانه
انجام دادند؟ و
پس از پایان
کنفرانس تهران،
خبر حضور سه رهبر
به ایران اعلام
شد؟
در جمهوری اسلامی
به یک دسته
گارد50 نفره هم
اعتماد نبود که
به خط کنند و
رئیس جمهور سوریه
از آن سان ببیند
و سپس دیدارهایش
را انجام بدهد؟
آیا اسد برای
رفتن به مسکو هم
اینگونه مخفیانه
و چریکی منتقل می
شود و برگردانده
می شود؟
این شیوه سازمان
دادن سفر اسد به
تهران که قطعا
سازمان دهندگانش
و از جمله سردار
سلیمانی قصد
خودشیرینی داشتند
در خور یک رئیس
جمهور بود؟ نه
تنها رسانه ها
بلکه رهبران
منطقه این نوع
سفر را به حساب
جسارت اسد
گذاشتند و یا
ترس؟ علاوه بر
دوگانگی در حکومت
که درجریان این
سفر بیش از پیش
آشکار شد، ناظران
از خود نمی پرسند
که در جمهوری
اسلامی چه خبر
است که هیچکس به
هیچکس اعتماد
ندارد و ترس از
نفوذ اسرائیل در
ارگان های آن نقش
شبح را پیدا کرده
است؟ چه ظریف
استعفا میداد و
چه نمیداند، آنچه
که زیر ذربین
قرار گرفته این
نکات ذکر شده در
بالاست. نام شیوه
ای که برای سفر
اسد به تهران از
آن استفاده شد
تدبیر امنیتی
نبود، بلکه رقابت
و قدرت نمائی
داخلی بود و اسد
سوژه آن. تدابیر
امنیتی قطعا برای
سفر اسد به تهران
ضروری بود، اما
نام آنچه که
انجام شد تدبیر
امنیتی نبود.
نمایش امنیتی به
سبک عملیات زیر
زمینی بود.
میتوان پذیرفت که
شخص رهبر و خود
بزرگ بینی های او
در این بازی نقش
اول را نداشت؟ |