سایت تاریخ
ایرانی، به نقل
از گفتگو با
اردشیر هوشی از
دوستان قطبزاده
نکاتی را درباره
اولین رئیس رادیو
تلویزیون بعد از
انقلاب، یعنی قطب
زاده منتشر کرده
که از آن گفتگو
بخش زیر را
انتخاب کرده ایم:
« اولین
کسی که به ملاقات
آقای خمینی در
ترکیه رفت،
قطبزاده بود...
تنها کسی که آن
زمان از بین
دانشجوهای مقیم
خارج با آقای
خمینی در ارتباط
بود، قطبزاده
بود. هر چندوقت
یکبار هم برای
دیدار ایشان به
عراق میرفت.
آقای خمینی یک
مقرری از سهم
امام و... برای
قطبزاده در
اروپا و یزدی در
آمریکا تعیین
کرده بود اما
مبلغ قابلتوجهی
نبود. قطبزاده
خیلی از هزینهها
را از جیب خودش
میپرداخت.
قطبزاده
وقتی از هواپیما
(حامل آقای
خمینی) پیاده شد،
حتی یک چمدان هم
همراه نداشت.
خودش بود و لباس
تنش. با ما به
بهشتزهرا نیامد.
همه را رها کرد و
به دیدن مادرش در
تهران رفت. پنج،
شش روز از پیروزی
انقلاب گذشته
بود، با قطبزاده
خدمت آقای خمینی
در مدرسه علوی
رسیدیم. قطبزاده
گفت: "آقا اجازه
بدهید من به
فرانسه برگردم و
به کارهایم
برسم". امام گفت:
"به تو حکم شرعی
میکنم، بروی
تلویزیون. ماهی
دو هزار تومان هم
بهعنوان حقوق
طلبگی خودم به تو
پرداخت میکنم".
ما که از کار
تلویزیون چیزی
سرمان نمیشد.
کارکنان تلویزیون
اصلا ما را قبول
نداشتند.
میگفتند اداره
تلویزیون شورایی
باشد. اما
قطبزاده خیلی
مشتیوار گفت:
«شورایی
بیشورایی من به
فرموده امام آمدم
اینجا، حقوقم را
هم از امام
میگیرم. همه
باید از من
حرفشنوی داشته
باشید..."
علت اصلی ناراحتی
آقای قطبزاده از
آقای بازرگان بر
سر حرفی بود که
ایشان به
قطبزاده زد.
ایشان گفت: «آقای
قطبزاده مثل
تیمورتاش است در
دولت». با این
حرف خیلی به
قطبزاده برخورد.
اگر
فکر کنید که
تلویزیون در قبضه
آقای قطبزاده
بود اشتباه
کردهاید. برخی
اخبار از طرف
احمد خمینی
میآمد. یک بار
من همراه با
قطبزاده و
نوربخش به قم
رفتیم... به
قطبزاده گفتم
«مواظب باش شما و
آقای مهندس
بازرگان را مقابل
هم قرار میدهند.
از آن به بعد یک
نفر را به عنوان
نماینده دولت به
تلویزیون
فرستادند که
کارهای دولت را
انجام بدهد. یک
مدت هم داماد
آقای بازرگان را
برای این کار
فرستاده بودند.
در رادیو
تلویزیون در
ابتدا مسئلهای
میان دولت و آقای
قطبزاده وجود
نداشت اما از
وقتی آقای
خوئینیها و
معادیخواه به
سازمان آمدند
مسائل آغاز شد.
بازرگان منتقد
بود که چرا
تلویزیون دولت را
میزند. عدهای
هم مدام این دو
را علیه هم تحریک
و آتش به پا
میکردند.
در
مسئله
گروگانگیری
قطبزاده یکی از
مخالفان صددرصد
بود.
هر
روز صبح احمد آقا
یا آقای اشراقی
از دفتر امام زنگ
میزدند که این
کار را بکنید، آن
کار را نکنید. ما
هم که درست به
کار تلویزیون
وارد نبودیم. صبح
تا غروب هم که
نمیشد سخنرانی
پخش کرد. موزیک
هم که
نمیتوانستیم پخش
کنیم. به محض
اینکه یک موزیک
پخش میکردیم
یکدفعه میدیدیم
دو تا اتوبوس
معترض به
تلویزیون آمده و
تهدید میکنند که
آنتن تلویزیون را
قطع
میکنیم...مثلا
آقای اشراقی از
دفتر امام، آقای
قرائتی را همراه
با شخص دیگری
معرفی کردند که
برنامه کودک اجرا
کنند.
آقای
قرائتی با لهجه
کاشانی غلیظ صحبت
میکرد. شخص
همراه ایشان هم
روحانی کوتاهقدی
بود که با دو دست
مینوشت - نامش
را به خاطر
نمیآورم. قرار
شد اینها به جای
خانم عاطفی که
قصهگوی برنامه
کودک بود کار
کنند. رجایی (در
انفجار نخست
وزیری کشته شد)
هم پسرش کمال را
برای اجرای
برنامه کودک به
تلویزیون میآورد."
(قطب
زاده چند سال بعد
به جرم توطئه
کودتا و کشتن
آقای خمینی اعدام
شد) |